English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
European Union [EU] U اتحادیه اروپا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
e f t a (european free trade association U اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
european atomic energy community U جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
u.f.a cup U جام اتحادیه باشگاههای اروپا
a ban from flying in the EU U قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
Other Matches
european essembly U مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
western european union U اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
unionism U اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
union shop U یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
occident U اروپا
europa U اروپا
Europe U قاره اروپا
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
european essembly U مجلس اروپا
e r p U برنامه ترمیم اروپا
All of a sudden , he turned up in Europe . U یکدفعه سر از اروپا درآورد
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
the concert of europe U دول متوافق اروپا
european monetary fund U صندوق پولی اروپا
missel U یکجور باسترک در اروپا
Nordic U وابسته به شمال اروپا
to e. carpets to the europe U فرش به اروپا فرستادن
Flemish Mannerism U انقلاب شمال اروپا
Common Market U جامعه اقتصادی اروپا
European Currency Unit U سبد ارزی اروپا
sabot U کفش چوبی روستاییان اروپا
european academic research network U شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
The rise in prices in the European markets. U ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
EEC U مخفف جامعهی اقتصادی اروپا
europian championship U وزنه برداری قهرمانی اروپا
organization for european economic coopr U سازمان همکاری اقتصادی اروپا
How long wI'll you stay in Europe ? U چند وقت اروپا می مانید ؟
e c s c (european coal & steel commissio U جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
hallstatt U وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
tench U ماهی گول اب شیرین اروپا واسیا
shad U شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
e r p U جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
estonian U اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
reindeer U گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
Expressionism U [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
gadwall U اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
bengal cottage U [باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
Ditterling U [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
e r p U اجرا کرد وکمکهایی که در چهارچوب این برنامه به اروپا شدبیشتر کمکهای مارشال نامیده می شوند
federation U اتحادیه
guilds U اتحادیه
union U اتحادیه
federations U اتحادیه
leagues U اتحادیه
league U اتحادیه
guild U اتحادیه
fraternities U اتحادیه
fraternity U اتحادیه
unions U اتحادیه
confederacies U اتحادیه
confederacy U اتحادیه
citcuit U اتحادیه بازیها
union <adj.> U اتحادیه بازرگانی
syndicalism U اتحادیه گرایی
defensive league U اتحادیه دفاعی
company union U اتحادیه شرکت
corporativism U صنف اتحادیه
customs union U اتحادیه گمرکی
custom union U اتحادیه گمرکی
craft union U اتحادیه صنفی
business union U اتحادیه بازرگانی
economic union U اتحادیه اقتصادی
labourunion U اتحادیه کارگران
labour union U اتحادیه کارگران
labor service U اتحادیه کارگران
industrial union U اتحادیه صنعتی
incorporator U کارمند اتحادیه
vertical union U اتحادیه صنعتی
trade unions U اتحادیه تجاری
offensive league U اتحادیه تهاجمی
union <adj.> U اتحادیه کارگری
union <adj.> U اتحادیه صنفی
lague U مجمع اتحادیه
syndicates U اتحادیه صنفی
corporatism U صنف اتحادیه
trade union U اتحادیه اصناف
trade union U اتحادیه صنفی
trade union U اتحادیه کارگری
trade union U اتحادیه تجاری
union U اتحاد اتحادیه
trade union U اتحادیه بازرگانی
trade union U اتحادیه تجارتی
circuits U اتحادیه کنفرانس
unions U اتحاد اتحادیه
unionists U عضو اتحادیه
unionist U عضو اتحادیه
labor union U اتحادیه کارگری
syndicate U اتحادیه صنفی
labor union U اتحادیه کارگران
labor unions U اتحادیه کارگری
labor unions U اتحادیه کارگران
circuit U اتحادیه کنفرانس
trade unions U اتحادیه صنفی
trades unions U اتحادیه تجاری
association football U اتحادیه فوتبال
trades unions U اتحادیه بازرگانی
trades unions U اتحادیه تجارتی
wheels U اتحادیه ورزشی
wheeling U اتحادیه ورزشی
wheel U اتحادیه ورزشی
trades unions U اتحادیه کارگری
trade unions U اتحادیه بازرگانی
trade unions U اتحادیه کارگری
trades unions U اتحادیه اصناف
trades unions U اتحادیه صنفی
trade unions U اتحادیه اصناف
trade unions U اتحادیه تجارتی
syndicates U اتحادیه تشکیل دادن
to unionize [American E] U بشکل اتحادیه درآوردن
syndicate U اتحادیه تشکیل دادن
trusted U اتحادیه شرکتها ائتلاف
division U اتحادیه باشگاههای حرفهای
divisions U اتحادیه باشگاههای حرفهای
carpet exporters union U اتحادیه صادرکنندگان فرش
trust U اتحادیه شرکتها ائتلاف
syndicates U تشکیل اتحادیه دادن
to unionise [British E] U بشکل اتحادیه درآوردن
syndicate U تشکیل اتحادیه دادن
trusts U اتحادیه شرکتها ائتلاف
leaguer U محاصره عضو اتحادیه
pan american union U اتحادیه پان امریکن
unions U پیوند اتحادیه اتصالی
trade unionists U عضو اتحادیه صنفی
international union U اتحادیه بین المللی
union U پیوند اتحادیه اتصالی
hanse U اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
non union U جدا از اتحادیه صنفی
syndicator U تشکیل دهنده اتحادیه
trade unionist U عضو اتحادیه صنفی
f.a cup U جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
guilds U اتحادیه محل اجتماع اصناف
cartel U اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
guild U اتحادیه محل اجتماع اصناف
cartels U اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
the miner's f. U اتحادیه یاپیمان کان کنان
Roman law U مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
afips U اتحادیه امریکایی انجمنهای پردازش اطلاعات
unionised U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
unionising U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionises U متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federate U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federated U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federates U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federating U متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
stock exchnge U بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
nonunion U کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
ORIA U اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
baltic U دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
craft union U اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
ifips U اتحادیه بین المللی انجمنهای پردازش اطلاعات
Freemason U [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
grey cup U مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
international air transport association U اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
baltic exchange U اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
trade unionism U سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
cartel U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartels U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
european cup winner cup U جام برندگان جام اروپا
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
benelux U اتحادیه گمرکی بلژیک و هلند و لوکزامبوزگ که کم کم معنی شخصیتهای حقوقی این سه کشور را نیزبه خود گرقته است
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
picketings U اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com