Perdic | ابگذر روی زمین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	ground culvert U	ابگذر روی زمین

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	dike U	ابگذر
	culvert U	ابگذر
	gulleys U	ابگذر
	gullets U	ابگذر
	gullies U	ابگذر
	gully U	ابگذر
	culverts U	ابگذر
	invert U	ابگذر
	inverting U	ابگذر
	gullet U	ابگذر
	condvit U	ابگذر
	box aqueduct U	پل ابگذر
	conduit U	ابگذر
	gucley U	ابگذر
	watercourse U	ابگذر
	nullah U	ابگذر
	inverts U	ابگذر
	gulch U	ابگذر
	draining U	ابگذر
	drained U	ابگذر
	conduits U	ابگذر
	drains U	ابگذر
	drain U	ابگذر
	gulches U	ابگذر
	aqueducts U	ابگذر ناوهای
	culverts U	مجرای اب ابگذر
	drainpipe U	زهکش ابگذر
	arched culvert U	ابگذر قوسی
	conduit U	مجرای اب ابگذر
	conduits U	مجرای اب ابگذر
	pipe culvert U	ابگذر لولهای
	aqueduct U	ابگذر ناوهای
	drainpipes U	زهکش ابگذر
	syphon culvert U	ابگذر سیفونی
	culvert U	مجرای اب ابگذر
	conductresses U	ابگذر- مجرا- مجری
	culvert U	مجرای ابگذر سرپوشیده
	conductress U	ابگذر- مجرا- مجری
	single barrel culvert U	ابگذر استوانهای ساده
	culverts U	مجرای ابگذر سرپوشیده
	ford crossing U	تقاطع جاده با مجاری ابگذر
	clowning U	دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
	touch judge U	هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
	ground return U	انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
	clowns U	دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
	clowned U	دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
	clown U	دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
	geotaxis U	گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
	hercules U	نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
	pancake U	در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
	pancakes U	در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
	center field U	قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
	inductive earthing U	زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
	frost heave U	برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
	regulus U	نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
	off side U	سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
	honest john U	نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
	nap of the earth U	از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
	to break up U	از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
	tellurian U	ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
	geognosy U	زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
	perelotok U	زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
	sergeants U	گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
	sergeant U	گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
	styx U	نوعی موشک زمین به زمین دریایی
	rolling terrain U	زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
	covenant runing with land U	شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
	no man's land U	زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
	contour flying U	پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
	redstone U	موشک زمین به زمین رداستون
	pershing U	موشک زمین به زمین پرشینگ
	lacrosse U	نوعی موشک زمین به زمین
	pervious ground U	زمین تراوا زمین نفوذپذیر
	biosphere U	قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
	talik U	زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
	little john U	موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
	contour flight U	پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
	drop U	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
	dropped U	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
	drops U	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
	dropping U	گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
	compass rose U	دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
	critical point U	نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
	permafrost U	لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
	geomagnetism U	نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
	topography U	نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
	hydrographer U	نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
	surface to surface missile U	موشک زمین به زمین
	ground resolution U	قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
	He had a nast fall. U	بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
	everglade U	قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
	surface to surface U	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
	surface-to-surface U	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
	earth's attraction U	جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
	surface missile U	موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
	soils U	زمین
	tellus U	زمین
	acres U	زمین
	acre U	زمین
	earths U	زمین
	floor U	کف زمین
	ground [British] [floor] U	کف زمین
	soiling U	زمین
	cinder track U	زمین دو
	cinder tracks U	زمین دو
	graze U	زمین
	grazed U	زمین
	grazes U	زمین
	domain U	زمین
	earthing U	زمین
	fields U	زمین
	fielded U	زمین
	field U	زمین
	land n U	زمین
	domains U	زمین
	geodetically U	زمین
	extra terrestrial U	زمین
	rooter U	زمین کن
	soil U	زمین
	norland U	زمین
	floor U	کف زمین
	lackland U	بی زمین
	floored U	کف زمین
	floors U	کف زمین
	grass roots U	کف زمین
	globes U	زمین
	globe U	زمین
	land U	زمین
	ground U	زمین
	ground line U	خط زمین
	ground U	کف زمین
	terrain U	زمین
	real estate U	زمین
	this earthly round U	زمین
	earth U	زمین
	aerospace U	جو زمین
	ground U	: زمین
	ground surface U	کف زمین
	sandy soil U	زمین ماسهای
	crust U	پوسته زمین
	profile line U	نیمرخ زمین
	borderlands U	زمین سرحدی
	planned chart U	کروکی زمین
	paralysis U	زمین گیری
	floors U	محدوده زمین
	plat U	تکه زمین
	grounding U	زمین کردن
	floored U	محدوده زمین
	playing area U	محدوده زمین
	mool U	زمین خشک
	playing court U	زمین بازی
	natural ground U	زمین طبیعی
	panhandle U	زمین باریکه
	floor U	محدوده زمین
	crusts U	پوسته زمین
	saturated ground U	زمین سیراب
	ends U	زمین حریف
	mallet field U	زمین چوگان
	ground level U	سطح زمین
	geology U	زمین شناسی
	lowland U	زمین پست
	west U	مغرب زمین
	low land U	پستی زمین
	low land U	زمین پست
	predial or prae U	وابسته به زمین
	ended U	زمین حریف
	end U	زمین حریف
	marchland U	زمین مرزی
	mid court U	وسط زمین
	measuring rod U	گز زمین پیمایی
	measurement ofland U	زمین پیمایی
	savanna U	زمین هموار
	plant U	در زمین قراردادن
	science of geology U	زمین شناسی
	marsh land U	زمین ماندابی
	plants U	در زمین قراردادن
	goring U	زمین سه گوش
	gores U	زمین سه گوش
	ground level U	تراز زمین
	mixed graze U	توام زمین
	neutral earth U	زمین خنثی
	terrain U	زمین ناحیه
	occident U	مغرب زمین
	rammer U	زمین کوب
	oblique compartment U	زمین مورب
	grounding U	ایجاد زمین
	rear court U	انتهای زمین
	terrain U	عوارض زمین
	paralytic disability U	زمین گیری
	shells U	قشر زمین
	parcelling U	تفکیک زمین
	parterre U	در طول زمین
	borderland U	زمین سرحدی
	laird U	صاحب زمین
	shelling U	قشر زمین
	open country U	زمین باز
	basements U	زیر زمین
	basement U	زیر زمین
	upland U	زمین بلند
	original ground U	زمین بکر