Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Does the bank acknowledge your signature ?
U
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accepting bank
U
بانک قبول کننده
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
reserve requirement
U
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate
U
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
giros
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
U
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giro
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
world bank
U
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash
U
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
under the hand of
U
به امضای
under the hand of hand
U
به امضای .....
completion of contract
U
امضای قرارداد
forgery
U
امضای جعلی
forgeries
U
امضای جعلی
paraph
U
امضای مختصر
manual labour
U
امضای دستی
mongram
U
امضای هنری
my initials are s.h
U
امضای مختصر من
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-cross
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses
U
امضای اشخاص بیسواد
monogram
U
امضای هنر پیشگی
monograms
U
امضای هنر پیشگی
criss-crossing
U
امضای اشخاص بیسواد
countersigns
U
امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigning
U
امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigned
U
امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersign
U
امضای ثانوی بر روی سند جیرو
adopted types
U
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
bank
U
بانک
banks
U
بانک
check
U
چک بانک
checked
U
چک بانک
checks
U
چک بانک
loan bank
U
بانک استقراضی
remitting bank
U
بانک واگذارنده
saving bank
U
بانک پس انداز
loan bank
U
بانک وامی
banks
U
در بانک گذاشتن
data bank
U
بانک داده ها
data bank
U
بانک اطلاعات
data bank
U
بانک اطلاعاتی
bank rate
U
نرخ بانک
merchant bank
U
بانک بازرگانی
merchant banks
U
بانک بازرگانی
monopoly bank
U
بانک انحصاری
data banks
U
بانک اطلاعاتی
data banks
U
بانک اطلاعات
data banks
U
بانک داده ها
memory bank
U
بانک حافظه
mortgage bank
U
بانک رهنی
germplasm bank
U
بانک گونه ها
bankroll
U
سرمایه بانک
bankbook
U
کتابچه بانک
bankbill
U
برات بانک
national bank
U
بانک ملی
piggy bank
<idiom>
U
بانک کوچک
banker
U
بانک دار
clearing bank
U
بانک پس انداز
clearing banks
U
بانک پس انداز
bankers
U
بانک دار
development bank
U
بانک توسعه
world bank
U
بانک جهانی
central bank
U
بانک مرکزی
state bank
U
بانک دولتی
state bank
U
بانک استان
bank overdraft
U
بدهی به بانک
banks
U
بانک ضرابخانه
bank of deposit
U
بانک پس انداز
bank failures
U
ورشکستگی بانک
bank bill
U
برات بانک
bank asset
U
دارائی بانک
authorized bank
U
بانک مجاز
bank
U
در بانک گذاشتن
bank stock
U
سهام بانک
intermediary bank
U
بانک میانجی
bank
U
بانک ضرابخانه
shroff
U
بانک دار
to place money in the bank
U
پول در بانک گذاشتن
stakeholder
U
نگهدارنده بانک در قمار
Where is the nearest bank?
U
نزدیکترین بانک کجاست؟
croupier
U
کمک صاحب بانک
croupiers
U
کمک صاحب بانک
account
U
حساب داشتن در بانک
presenting bank
U
بانک ارائه کننده
negotiating bank
U
بانک معامله کننده
to pay in
U
بحساب بانک گذاشتن
paying bank
U
بانک پرداخت کننده
confirming bank
U
بانک تائید کننده
bankable
U
نقد شدنی در بانک
issuing bank
U
بانک صادر کننده
collecting bank
U
بانک وصول کننده
bankable
U
قابل پذیرش در بانک
deposit
U
به حساب بانک گذاشتن
approved bank
U
بانک تایید شده
deposits
U
به حساب بانک گذاشتن
drawen on the national bank
U
عهده بانک ملی
accepting bank
U
بانک قبولی نویس
deposit with the bank
U
در بانک ودیعه گذاردن
deposit in the bank
U
در بانک به ودیعه گذاردن
issuing bank
U
بانک گشاینده اعتبار
bank balance sheet
U
تراز نامه بانک
bank of issue
U
بانک ناشر اسکناس
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
advising bank
U
بانک ابلاغ کننده
federal reserve bank
U
بانک فدرال رزرو
export import bank
U
بانک صادرات واردات
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
I have entangled myself with the banks .
U
خودم را گرفتار بانک ها کردم
depositor
U
کسیکه پول در بانک میگذارد
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
banks
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
Which bank do you bank with?
U
در کدام بانک حساب دارید؟
bank capital requirement
U
سرمایه مورد نیاز بانک
bankbook
U
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
opening bank
U
بانک باز کننده اعتبار
bank for international settlements
U
بانک پرداختهای بین المللی
Which bank do you bank with?
U
با کدام بانک کار می کنید؟
blood banks
U
بانک جمع اوری خون
stop payment
U
دستور عدم پرداخت چک به بانک
accepting bank
U
بانک پذیرنده حواله یابرات
blood bank
U
بانک جمع اوری خون
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
banks
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
This check is on bank Melli .
U
این چه بعهده بانک ملی است
bank
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
cashier's check
U
چکی که بانک عهده خود بکشد
Bank for International Settlements
[BIS]
U
بانک تسویه پرداخت بین المللی
faro
U
نوعی بازی قمار شبیه بانک
cancelled cheque
U
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
counter check
U
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
inclearing
U
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
bank giro
U
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
big five
U
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
electronic
U
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
lombard street
U
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
break the bank
<idiom>
U
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bank rate
U
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
acceptance
U
قبول
admission
U
قبول
reception
U
قبول
receptions
U
قبول
intromission
U
قبول
admissions
U
قبول
imprimatur
U
قبول
acceptances
U
قبول
adoption
U
قبول
compliance
U
قبول
acknowledgment
U
قبول
eft
U
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
acceptances
U
قبول قرارداد
express acceptance
U
قبول صریح
ineligible
U
غیرقابل قبول
acceptable
U
قابل قبول
adopts
U
قبول کردن
to take in
U
قبول کردن
disallowance
U
عدم قبول
allowable load
U
بارقابل قبول
admissible
U
قابل قبول
acceptability
U
قبول شدگی
acceptability
U
قابلیت قبول
believable
U
قابل قبول
passable
U
قابل قبول
embracement
U
قبول اتخاذ
compliancy
U
قبول اجابت
compliantly
U
با قبول و رضایت
taken
U
مورد قبول
received
U
مورد قبول
acceptance
U
قبول قرارداد
unacceptably
U
غیرقابل قبول
unacceptable
U
غیرقابل قبول
tolerable
U
قابل قبول
allowable
U
قابل قبول
offer and acceptance
U
ایجاب و قبول
aceptive
U
قابل قبول
reasonable
U
قابل قبول
agreements
U
قرار قبول
agreement
U
قرار قبول
acknowladgement of debt
U
قبول بدهی
intolerance
U
عدم قبول
rejection
U
عدم قبول
rejection
U
قبول نکردن
adhibit
U
قبول کردن
acceptably
U
بطورقابل قبول
entertains
U
قبول کردن
entertained
U
قبول کردن
entertain
U
قبول کردن
intolerancy
U
عدم قبول
acceptance by words
U
قبول قولی
acceptancy
U
اماده قبول
acceptant
U
قبول کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com