Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
california achievement tests
آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
cals
U
مخفف کالیفرنیا
cal.
U
مخفف کالیفرنیا
jack mackerel
U
ماهی ازاد کالیفرنیا
california psychological inventory
U
پرسشنامه روانی کالیفرنیا
california bearing ratio
U
توان باربری نسبی کالیفرنیا
toyon
U
درخت راج سفید گل سواحل کالیفرنیا
california tests of personality
U
ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
california tests of mental maturity
U
ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
berkeley unix
U
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
silicon valley
U
محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
furtherance
U
پیشرفت
accomplishment
U
پیشرفت
growth
U
پیشرفت
growths
U
پیشرفت
development
U
پیشرفت
advancement
U
پیشرفت
attainments
U
پیشرفت
progression
U
پیشرفت
attainment
U
پیشرفت
progressions
U
پیشرفت
promotions
U
پیشرفت
developments
U
پیشرفت
going
U
پیشرفت
improvements
U
پیشرفت
promotion
U
پیشرفت
underdeveloped
U
کم پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
achievement age
U
سن پیشرفت
achievements
U
پیشرفت
achievement
U
پیشرفت
head way
U
پیشرفت
lifts
U
پیشرفت
lifting
U
پیشرفت
lifted
U
پیشرفت
headway
U
پیشرفت
progression
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
advancing
<adj.>
U
پیشرفت
progress
U
پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
progress
U
پیشرفت
advances
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
advancing
U
پیشرفت
proceedings
U
پیشرفت ها
progresses
U
پیشرفت
advances
U
پیشرفت ها
progressed
U
پیشرفت
lift
U
پیشرفت
progressing
U
پیشرفت
undeveloed
U
بی پیشرفت
n achievement
U
نیاز پیشرفت
achievement test
آزمون پیشرفت
achievement need
U
نیاز پیشرفت
achievement motive
U
انگیزه پیشرفت
aq
U
بهر پیشرفت
achievement quotient
U
بهر پیشرفت
Luddite
U
پیشرفت گریز
to make progress
U
پیشرفت کردن
academic achievement
U
پیشرفت تحصیلی
scholastic achievement
U
پیشرفت تحصیلی
accomplishment quotient
U
بهر پیشرفت
achievement curve
U
منحنی پیشرفت
progress of negotiations
U
پیشرفت مذاکرات
velocity of advance
U
تندی پیشرفت
technical progress
U
پیشرفت فنی
technological improvement
U
پیشرفت فنی
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
to gain ground
U
پیشرفت کردن
make a dent in
<idiom>
U
پیشرفت کردن
here goes
<idiom>
U
پیشرفت کردن
to make headway
U
پیشرفت کردن
get ahead
<idiom>
U
پیشرفت کردن
Luddites
U
پیشرفت گریز
reaction progress
U
پیشرفت واکنش
degree of advancement
U
درجه پیشرفت
developmental stage
U
مرحله پیشرفت
economic progress
U
پیشرفت اقتصادی
improvement curve
U
منحنی پیشرفت
to unfold
U
پیشرفت کردن
progress chaser
U
نافر پیشرفت
progressivist
U
پیشرفت گرای
to make way
U
پیشرفت کردن
rise
U
پیشرفت ترقی
progresses
U
پیشرفت کار
progressing
U
پیشرفت کردن
progressing
U
پیشرفت پیشروی
progressing
U
پیشرفت کار
beat
U
پیشرفت زنش
beats
U
پیشرفت زنش
development
U
رشد پیشرفت
developments
U
رشد پیشرفت
advances
U
پیشرفت پیشروی
ongoing
U
درحال پیشرفت
obstructionist
U
از پیشرفت کارمجلس را از
progresses
U
پیشرفت پیشروی
progresses
U
پیشرفت کردن
rises
U
پیشرفت ترقی
proceeding
U
پیشرفت طرز
advance
U
پیشرفت پیشروی
advances
U
: پیشروی پیشرفت
advancing
U
پیشرفت پیشروی
progress
U
پیشرفت کردن
progress
U
پیشرفت پیشروی
progress
U
پیشرفت کار
progressed
U
پیشرفت کردن
progressed
U
پیشرفت پیشروی
accession
U
دخول پیشرفت
progressed
U
پیشرفت کار
capability
U
استعداد پیشرفت
come along
U
پیشرفت کردن
blooming
U
پیشرفت کننده
thriving
U
پیشرفت کردن
thrives
U
پیشرفت کردن
thrived
U
پیشرفت کردن
further
U
پیشرفت کردن
furthered
U
پیشرفت کردن
becalming
U
از پیشرفت بازداشتن
thrive
U
پیشرفت کردن
furthering
U
پیشرفت کردن
furthers
U
پیشرفت کردن
becalms
U
از پیشرفت بازداشتن
becalmed
U
از پیشرفت بازداشتن
becalm
U
از پیشرفت بازداشتن
processes
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
plain sailing
U
پیشرفت بدون مانع
spit
U
پیشرفت خشکی در دریا
to look back
U
از پیشرفت خودداری کردن
advancement degree of reaction
U
درجه پیشرفت واکنش
promotion
U
ترفیع رتبه پیشرفت
achievement battery
مجموعه آزمون پیشرفت
progressional
U
دارای پیشرفت تدریجی
progress payments
U
پرداختهای پیشرفت کار
advance
U
پیشرفت طولی ناو
progress reporting
U
گزارش پیشرفت کار
proceeding
U
پیشرفت خلاصه مذاکرات
combat development
U
پیشرفت اموزش رزمی
advances
U
پیشرفت طولی ناو
f. morement
U
جنبش برای پیشرفت
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
advancing
U
پیشرفت طولی ناو
spits
U
پیشرفت خشکی در دریا
promotions
U
ترفیع رتبه پیشرفت
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
process
U
پیشرفت تدریجی ومداوم
labor augmenting tednological progress
U
پیشرفت تکنولوژی کارافزا
prospers
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
baffled
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
to make p in one's studies
U
در تحصیلات خود پیشرفت کردن
underdeveloped areas
U
مناطق عقب مانده و کم پیشرفت
baffles
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
boomed
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
lower high water
U
پایین ترین پیشرفت اب دریا
baffle
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
fogyish
U
مانع پیشرفت قدیمی مسلک
prosper
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
boom
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
booming
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
lad der
U
وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
upgrades
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
upgraded
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
progress payments
U
پرداخت براساس پیشرفت کار
upgrading
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
booms
U
پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم
prospered
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
upgrade
U
پیشرفت دادن تقویت کردن
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
prospering
U
کامیاب شدن پیشرفت کردن
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
contract record
U
سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
mean higher high water
U
ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
country party
U
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
break through
U
رسوخ مظفرانه پیشرفت غیرمنتظره
stanford achivement test
U
ازمون پیشرفت تحصیلی استانفورد
self development
U
پیشرفت نفس خود پیش برد
nephrotomy
U
چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
imperial institute
U
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
to continue one's progress
U
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
EEMS
U
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
DVD
U
پیشرفت تازه در ذخیره سازی دادههای با حجمم گیگا بایت روی دیسک از نوع ROM-CD
vga
U
پیشرفت سیستم نمایش گرافیکی VGA استاندارد که امکان renolation تا x پیکسل با میلیون ها رنگ میدهد
super-
U
پیشرفت در سیستم نمایش گرافیکی استاندارد VGAکه renolution تا x پیکسل با میلیون ها رنگ را ممکن می سازد
editor
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors
U
نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
conservation
[darn]
U
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
flourished
U
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
flourishes
U
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
flourish
U
نشو ونما کردن پیشرفت کردن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
cpu
U
پیشرفت کامپیوتر که محدود به تعدادی دستورالعمل است که CPU میتواند اجرا کند حافظه و وسایل ورودی / خروجی می توانند داده را سریع تر از تولید CPU ارسال کنند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com