English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Fire cannot be extinguished by fire . <proverb> U آتش را به آتش خاموش نتوان کرد .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
incomputably U بطوریکه نتوان شمرد
irretraceable U که نتوان ردانرا گرفت
irrepressible joy U ادمی که نتوان جلواوراگرفت
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
incommutably U بطوریکه نتوان معاوضه نمود
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
You cannot make bricks without straw. <proverb> U بى کاه نتوان خشت ساخت .
ineffably U بطوریکه نتوان بیان کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
kittle cattle U ادم وسواسی که نتوان باواعتمادکردیابااوسازگارشد
no enemy is insignificant U دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
incompressibly U بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
incomprehensibly U بطوریکه نتوان درک یا احاطه کرد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
You cannot put old heads on young shoulders . <proverb> U سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
irrepressible joy U کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
irretraceable U که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
irredeemably U جنانکه نتوان عوض دادیا باز خرید
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
illimitably U بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
incommunicableness U چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
incommunicability U چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
identity of indiscernibles U یکی بودن چیزهایی که نتوان بین شان فرق گذاشت
oversale U پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
an impossible hat U کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
mumchance U خاموش
extinguished U خاموش
silent U خاموش
on/off light U خاموش
on-off button U خاموش
on/off U خاموش
h! U خاموش
off U خاموش
hist U خاموش
whist U خاموش
soundless U خاموش
quiescent U خاموش
uncommunicative U خاموش
he did not open his lips U خاموش ماند
hush U خاموش کردن
dout U خاموش کردن
silencing U خاموش شدن
silencer U خاموش کننده
inextinguishable U خاموش نشدنی
go out U خاموش شدن
glumpy U خاموش وکدر
extinguishable U خاموش کردنی
extinctive U خاموش کننده
dry up U خاموش شدن
extinguisher U خاموش کننده
tacit U مقدر خاموش
extinguish U خاموش کردن
suffocated U خاموش کردن
suffocates U خاموش کردن
suffocating U خاموش کردن
silence U خاموش شدن
smother U خاموش کردن
silencers U خاموش کننده
smothered U خاموش کردن
inactive status U خط مشی خاموش
smothering U خاموش کردن
suffocate U خاموش کردن
extinguishes U خاموش کردن
silences U خاموش شدن
stills U خاموش ساکت
silenced U خاموش شدن
smothers U خاموش کردن
quiet U ساکن خاموش
quietest U ساکن خاموش
to burn out U خاموش شدن
tight mouthed U کم حرف خاموش
spark arrester U جرقه خاموش کن
quenchless U خاموش نشدنی
quenching U خاموش کردن
quaker's meeting U انجمن خاموش
put out U خاموش کردن
extinguishing U خاموش کردن
to dry up U خاموش شدن
to hold one's tongue U خاموش شدن
turn out <idiom> U خاموش کردن
Quiet!silence! U خاموش ( ساکت ) !
to switch off U خاموش کردن
to stand mute U خاموش ماندن
to snuff out U خاموش کردن
to put out U خاموش کردن
to keep silence U خاموش بودن
to keep silence U خاموش شدن
reserved U خاموش کم حرف
tight lipped U کم حرف خاموش
stiller U خاموش ساکت
stillest U خاموش ساکت
turn off U خاموش کردن
taciturn U کم سخن خاموش
turn-offs U خاموش کردن
extinction U خاموش سازی
snuff U خاموش شدن
still U خاموش ساکت
keep still U خاموش باش
outed U دستگاه خاموش
tight-lipped U کم حرف خاموش
out U خاموش کردن
out U دستگاه خاموش
out- U خاموش کردن
out- U دستگاه خاموش
turn-off U خاموش کردن
outed U خاموش کردن
turn off <idiom> U بستن ،خاموش کردن
inextinguishably U بطور خاموش نشدنی
to smother a flame U شعله ای را خاموش کردن
to shut down a reactor U راکتوری را خاموش کردن
to talk down U خاموش یاساکت کردن
fight the fire U اتش خاموش کردن
To dye ones hair. U موها را خاموش کردن
To extinguish a fire. U آتش را خاموش کردن
to blow out alamp U خاموش کردن چراغ
to die out away off U خاموش شدن پژمردن
magnetic blow out U خاموش کننده مغناطیسی
lightning protection U با خاموش کننده مغناطیسی
to laugh down U با خنده خاموش کردن
magnetic blow out with U با خاموش کننده مغناطیسی
his hope was snuffed out U چراغ امیدش خاموش شد
turn out U باکلید خاموش کردن
fire engines U تلمبه اتش خاموش کن
at pause U مکث کنان خاموش
mums U سکوت شخص خاموش
silenced U خاموش اتش قطع
silence U خاموش اتش قطع
stifles U خاموش کردن فرونشاندن
stifle U خاموش کردن فرونشاندن
quenches U خاموش کردن ترساندن
quenched U خاموش کردن ترساندن
quench U خاموش کردن ترساندن
power U خاموش کردن یک وسیله
snub U سربالا خاموش کردن
turn off U خاموش کردن یاشدن
turn-offs U خاموش کردن یاشدن
extinct U منسوخه خاموش شده
turn-off U خاموش کردن یاشدن
snuff U خاموش سازی یافوت پف
snuff U بافوت خاموش کردن
mum U سکوت شخص خاموش
powered U خاموش کردن یک وسیله
silences U خاموش اتش قطع
stifled U خاموش کردن فرونشاندن
snubbed U سربالا خاموش کردن
snubbing U سربالا خاموش کردن
powers U خاموش کردن یک وسیله
as hush as death U خاموش چون مردگان
powering U خاموش کردن یک وسیله
snubs U سربالا خاموش کردن
fire extinguishers U خاموش کننده اتش
silencing U خاموش اتش قطع
fire extinguisher U خاموش کننده اتش
fire engine U تلمبه اتش خاموش کن
light line U خط خاموش کردن چراغ خودروها
stillest U ساکت کردن خاموش شدن
to lie low U در باب کارخود خاموش بودن
smolder U بی اتش سوختن خاموش کردن
stills U ساکت کردن خاموش شدن
Turn off the light before you leave. U پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
magnetic blow out arrester U برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
wordless U غیرقابل بیان با لغات خاموش
power down U قطع برق خاموش کردن
stanch U خاموش کردن ساکت شدن
still U ساکت کردن خاموش شدن
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
obmutescence U خاموش نشینی سکوت عمدی
stiller U ساکت کردن خاموش شدن
to snuff out U در نتیجه گل گیری خاموش کردن
smolders U بی اتش سوختن خاموش کردن
inextinct U از بین نرفته خاموش نشده
smoulder U بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering U بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulders U بی اتش سوختن خاموش کردن
strangle U یاد شده را خاموش کنید
i pause for a reply U خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
beacon off U رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com