English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
perhaps you have seen it U ممکن است انرادیده باشید
Would you wait for me, please? U ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
perpetuting testtimony U تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
You can rest assured. U خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
mind your eye U ملتفت باشید
hurry up U زود باشید
look sharp U زود باشید
be a man U مردانگی داشته باشید
Please make yourself comfortable. U لطفا" راحت باشید
you might have come U باید امده باشید
depend upon it U خاطر جمع باشید
perhaps you have seen it U شاید انرادیده باشید
keep your peck up U جرات داشته باشید
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
ready U حاضربه تیر حاضر باشید
leave me alone U کاری بمن نداشته باشید
readies U حاضربه تیر حاضر باشید
god speed you U کامیاب شوید موفق باشید
dont care a rap U هیچ پروا نداشته باشید
readied U حاضربه تیر حاضر باشید
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
live it up <idiom> U روز خوبی راداشته باشید
Be of good courage . U قوت قلب داشته باشید
he had need remember U بایستی بخاطر داشته باشید
dont care a rap U ذرهای باک نداشته باشید
look to your manner U موافب اطوار خود باشید
on guard U اماده برای دفاع باشید
readying U حاضربه تیر حاضر باشید
him who U انرا که
Be quiet so as not to wake the others. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
mind your p's and qs U در گفتار و کردار خود بهوش باشید
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
i saw it U انرا دیدم
had searched U انرا می یافتید
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
give it a twist U انرا پیچ بدهید
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
send it by post U با پست انرا بفرستید
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
give it a shake U انرا تکان دهید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
Would you care for a cup of coffee? U آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
i insist on your being present U جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
mix up, caution U موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
be patient to all men U با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
You should always be careful walking alone at night. U همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
Can you watch the dog for us this weekend? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
eye water U اب دیده
eye U دیده
eying U دیده
eyes U دیده
eyeing U دیده
scouting U دیده وری
eyeless U بی بصیرت بی دیده
scouts U دیده وری
enntinel U دیده بان
scout car U خودرو دیده ور
sightless U دیده نشده
light of one's eyes U نور دیده
in sight U دیده شدنی
pitched U تهیه دیده
scout U دیده وری
feeder U دیده بان
feeders U دیده بان
scouted U دیده وری
lost U زیان دیده
light struck U نور دیده
hardened steel U فولاد اب دیده
monitoring U دیده بانی
lookouts U دیده بان
observers U دیده بان
observer U دیده بان
worldly wise U جهان دیده
indiscernible U دیده نشدنی
feelers U دیده بان
invisible U دیده نشدنی
unsight U دیده نشده
worldly-wise U جهان دیده
feeler U دیده بان
damaged U خسارت دیده
lookout U دیده بان
visible U دیده شدنی
imperceptible U دیده نشدنی
vedette U دیده ورسوار
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
feasible <adj.> U ممکن
posses U ممکن
doable <adj.> U ممکن
contrivable <adj.> U ممکن
achievable <adj.> U ممکن
thinkable U ممکن
feasible U ممکن
conceivable U ممکن
posse U ممکن
makable <adj.> U ممکن
workable <adj.> U ممکن
executable <adj.> U ممکن
practicable <adj.> U ممکن
possible [doable, feasible] <adj.> U ممکن
possible U ممکن
manageable <adj.> U ممکن
makeable <adj.> U ممکن
makable [spv. makeable] <adj.> U ممکن
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
scouted U دیده وری کردن
damaged shipments U محموله خسارت دیده
scout U دیده وری کردن
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
cauliflowr ear U گوش اسیب دیده
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
garrets U برج دیده بانی
cheesed off U آزار دیده-اذیتشده
injured muscle U عضله اسیب دیده
forward post U پستهای دیده ور جلو
monitors U دیده بانی کردن
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
brain injured U اسیب دیده مغزی
monitor U دیده بانی کردن
injured party U طرف خسارت دیده
injured party U طرف صدمه دیده
injured parties U طرف خسارت دیده
heat affected zone U منطقه حرارت دیده
injured parties U طرف صدمه دیده
monitored U دیده بانی کردن
garret U برج دیده بانی
observational U وابسته به دیده بانی
sentinel U دیده بان کشیک
espied U دیده بانی کردن
espies U دیده بانی کردن
espy U دیده بانی کردن
espying U دیده بانی کردن
shock concrete U بتن ضرب دیده
you have been seen U دیده شده اید
sentinels U دیده بان کشیک
stager U گرگ باران دیده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com