Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ties of friendship
U
انچه دوستی اقتضامیکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
that which
U
انچه
whatever
U
هر انچه
whatever
U
انچه
i lent him what money i had
U
انچه پول ...
for a iknow
U
انچه من می دانم
so far as
U
تا ان اندازه که انچه
for aught i know
U
انچه من میدانم
as far as i can see
U
انچه من می فهمم
what
U
هرچه انچه
oive such as you have
U
انچه که داریدبدهید
as far as in me lies
U
انچه از من بر می اید
as for as i know
U
انچه من میدانم
the needful
U
انچه باید کرد
purview of a book
U
انچه کتابی فرامیگیرد
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
more than needs
U
بیش از انچه بایسته
makefast
U
انچه قایق را به ان میبندند
penful
U
انچه در یک قلم جا گیرد
my sentiment toward him
U
انچه من راجع باواحساس میکنم
layered
U
انچه مربوط به لایه ها باشد
out of sight out of mind
U
از دل برود هر انچه از دیده برفت
it purports that
U
انچه از این فهمیده میشوداین که .....
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
so far as i can guess
U
انچه من میتوانم حدس بزنم
the requirements of the law
U
انچه درقانون قید شده
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
my recollectio of it is
U
انچه من بیادمی اورم اینست
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
i paid his d. wages
U
مزد او را انچه لازم بود دادم
the document purports that
U
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
whatsoe'er
U
هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
bound
U
انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
whaterer
U
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
i speak under correction
U
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
finding
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
findings
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
philogyny
U
زن دوستی
fellowship
U
دوستی
fellowships
U
دوستی
togetherness
U
دوستی
peace
U
دوستی
friendship
U
دوستی
friendships
U
دوستی
sodality
U
دوستی
brotherliness
U
دوستی
uxoriousness
U
زن دوستی
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
taphophilia
U
گور دوستی
ophilia
U
مار دوستی
the utmost love
U
منتهای دوستی
negrophilism
U
سیاه دوستی
negrophilism
U
دوستی بازنگیان
professed love
U
دوستی زبانی
protestation of frienship
U
ادعای دوستی
philoprogenitiveness
U
بچه دوستی
wanderlust
U
اوارگی دوستی
under cover of frind ship
U
بعنوان دوستی
ritualism
U
تشریفات دوستی
self love
U
خود دوستی
ties of friendship
U
قیودیاعلاقه دوستی
paternal love
U
دوستی پدرانه
brotherly
U
ازروی دوستی
humanitarianism
U
بشر دوستی
philanthropy
U
بشر دوستی
excessive love
U
دوستی زیاد
altruism
U
نوع دوستی
fraternal love
U
دوستی برادری
fraternization
U
دوستی کردن
algophilia
U
درد دوستی
love feast
U
عید دوستی
motherly love
U
دوستی مادرانه
lastering friendship
U
دوستی پا بر جا یا ثابت
fortuist
U
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet
U
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
to make friends with anyone
U
با کسی اشنایی یا دوستی
humanitarianism
U
فلسفه همنوع دوستی
humanitarianism
U
مسلک بشر دوستی
sportsmanship
U
ورزش دوستی مردانگی
fawned
U
افهار دوستی کردن
endearing
U
از روی دوستی و محبت
fawn
U
افهار دوستی کردن
fawns
U
افهار دوستی کردن
The bonds of friendship (affection).
U
رشته دوستی والفت
philosophically
U
ازراه حکمت دوستی
cozy up to (someone)
<idiom>
U
باکسی دوستی برقرارکردن
kiss of death
U
دوستی خاله خرسه
algolagnia
U
درد دوستی جنسی
bibliomania
U
جنون کتاب دوستی
gregariously
U
از روی جمعیت دوستی
electrophilic attack
U
حمله الکترون دوستی
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend !
U
معنی دوستی را هم فهمیدیم
patriotically
U
از روی میهن دوستی
electrophilic addition
U
افزایش الکترون دوستی
liquorish
U
حاکی ازنوشابه دوستی
breach of friendship
U
بهم زدن دوستی
nucleophilic aromatic substitution
U
استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
i reckon
U
اطمینان به دوستی کسی داشتن
theocentricity
U
توجه بخدا خدا دوستی
He came under the guise of friend ship .
U
درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
theocentrism
U
توجه بخدا خدا دوستی
humanism
U
نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
they are sworn frends
U
با هم پیمان دوستی بسته اند
electrophilic aromatic substitution
U
استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
He did it out of friendship.
U
ازروی دوستی اینکار راکرد
i reckon
U
روی دوستی کسی حساب کردن
(not) have anything to do with someone
<idiom>
U
نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
haunt
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
wanderlust
U
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
to interrupt a friendship
U
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
haunts
U
دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
they are sworn frends
U
بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
Please accept this gift as a mark of my friendship.
U
لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
snake in the grass
<idiom>
U
دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
humanism
U
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
curry favor
<idiom>
U
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
backstabber
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
lapful
U
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
whateer
U
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
formulism
U
رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
rapallo treaty
U
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
peace pact
U
میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
halfpennyworth
U
انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com