Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
yard stick
U
خط کش
[ابزار]
yard stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
yard stick
U
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
yard
U
بازوی افقی دکل ناو
yard
U
واحد طول معادل 4419/0متر
yard
U
واحد اندازه گیری = 3 فوت
yard
U
لایه
yard
U
میله وصل به دکل برای بادبان
yard
U
حیاط
yard
U
یارد
yard
U
محوطه یا میدان
yard
U
محصورکردن
yard
U
حیاط محوطه
yard
U
انبار کردن
yard
U
واحد مقیاس طول انگلیسی معادل 4419/0 متر
kale yard
U
سیزیکاری نویسندگان داستانهایی loohcs Kailyard ...
tilting yard
U
میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
farm yard
U
حیاط مزرعه
farm yard
U
حیاط کشت زار
dock yard
U
محوطه لنگرگاه
dock yard
U
محوطه بارانداز
court yard
U
حیاط
brick yard
U
اجرپز خانه
contractors yard
U
واحد ساختمانی
classification yard
U
محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
five yard line
U
خط داخلی و موازی خط کناری
main yard
U
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
ship yard
U
محل کشتی سازی
ship yard
U
کارخانه کشتی سازی
yard man
U
متصدی محوطه
stock yard
U
حیاط طویله
ten yard
U
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
yard track
U
ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
yard goods
U
اجناس ذرعی
yard line
U
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard man
U
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
scotland yard
U
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
scotland yard
U
نام کوچهای در لندن که اداره مرکزی شهربانی لندن در ان قراردارد
four yard line
U
خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
receiving yard
U
محوطهدریافتی
yard marker
U
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
kale yard
U
کلم زار
marshalling yard
U
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
marshalling yard
U
محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
navy yard
U
محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
scotland yard
U
اداره کاراگاهی لندن
scotland yard
U
اسکاتلند یارد
yard man
U
مهترگاو
back yard
U
حیاط خلوت
farm-yard
U
حیاط مزرعه
tan yard
U
دباغ خانه
classification yard line
U
سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
classification yard line
U
دو راهی
twentyfive yard line
U
خط 52 یاردی موازی خط پایانی
rolling stock cleaning yard
U
میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
stick
U
تردیدکردن
stick
U
وقفه
stick
U
تخته موج سواری شلاق
stick
U
هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
stick
U
عصا
stick
U
الصاق کردن چوب
non-stick
U
ته لیز
stick (someone) with
<idiom>
U
ترک چیز ناخوشایندی
stick
U
چوب بازی هاکی
stick
U
یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick
U
گروه پرنده
to stick on
[to]
U
چسباندن
[روی چیزی]
stick
U
چسباندن
stick out
U
متحمل شدن
stick out
U
جلو امدن
stick out
U
پیش امدگی داشتن
stick out
U
اصرار کردن
stick to your last
U
یا از حدخود بیرون نگذارید
stick
U
چماق
non-stick
U
ناچسبنده
stick around
U
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick around
U
درنگ کردن
non-stick
U
تفلون
non-stick
U
نچسب
stick
U
چوب بازی
stick
U
چسبناک
stick
U
الصاق تاخیر
stick
U
پیچ درکار تحمل کردن
stick to your last
U
برشته خود بجسبد
stick
U
وضع چسبندگی
stick it out
<idiom>
U
طاقت آوردن ،ادامه دادن
stick
U
چسبیدن
stick
U
سوراخ کردن نصب کردن
stick up
<idiom>
U
دزدی مسلحانه
stick up for
<idiom>
U
کمک کردن ،حمایت کردن
stick with
<idiom>
U
دنبال کردن کاری
stick with
<idiom>
U
ماندن با
to stick something
U
چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick-up
U
برجستگی داشتن
stick-up
U
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick up
U
برجستگی داشتن
stick up
U
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick
U
فرورفتن
stick
U
گیر کردن گیر افتادن
stick around
<idiom>
U
همین دوروبر منتظر ماندن
non-stick
U
ناچسبان
he wants the stick
U
چوب میخواهد
stick-on
U
چسبنده چسبناک
to stick together
U
نسبت بیکدیگروفادار بودن
to stick up
U
گردن فرازی کردن
to stick up
U
تندنوشتن
to stick up for
U
پشتی کردن
to stick up
U
مقاومت کردن
to stick up for
U
دفاع کردن از
joss stick
U
چوب جاس
stick to one's guns
<idiom>
U
روی حرف خود ماندن
English stick
U
عصایانگلیسی
pogo stick
U
چوب پای فنردار
shooting stick
U
صندلی عصایی
shooting stick
U
صندلی جمعشو و متحرک
I always stick to my word.
U
من همیشه سر حرفم می ایستم
To stick out ones chest.
U
سینه خود را بیرون دادن
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
stick shift
U
دسته دنده
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
carrot and stick
<idiom>
U
قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
stick-in-the-mud
<idiom>
U
گوشه عزلت برگزیدن
stick one's neck out
<idiom>
U
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
to stick to one's guns
U
پای کاری محکم ایستادن
stick out a mile
U
مثل روز روشن بودن
French stick
U
قرصدراز نازک نان
stick umbrella
U
چتردستهچوبی
stick eraser
U
چوبپاککن
stick insect
U
حشرهی چوب کبریت مانند
stick insects
U
حشرهی چوب کبریت مانند
stick shift
U
دندهی دستی
stick shifts
U
دندهی دستی
shed stick
U
چوبنخ
folding stick
U
چسبدوطرفه
glue stick
U
چسبپمادی
goalkeeper's stick
U
چوبدروازهبند
ortho-stick
U
عصایهدایتگر
player's stick
U
چوببازیکنهاکی
quadruped stick
U
عصایچهارپایه
To drive all with the same stick .
<proverb>
U
همه را با یک چوب راندن .
job stick
U
سکان هدایت دسته فرمان
broom stick
U
دسته جاروب
stick-in-the-muds
U
محافظه کار
stick-ups
U
سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-ups
U
برجستگی داشتن
walking stick
U
عصا
walking stick
U
چوبدستی
walking stick
U
حشره راست بال امریکایی
buff stick
U
چوبیکه چرم
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
composing stick
U
قالب حروف چینی
control stick
U
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
dipper stick
U
کاسه بیل
filter stick
U
لوله صافی دار
stick-in-the-muds
U
ادم عقب مانده
stick-in-the-muds
U
ادم کند
stick in the mud
U
بیعرضه
stick in the mud
U
طفره رو
stick in the mud
U
ادم کند
stick in the mud
U
ادم عقب مانده
stick in the mud
U
محافظه کار
stick-in-the-mud
U
بیعرضه
stick-in-the-mud
U
طفره رو
stick-in-the-mud
U
ادم کند
stick-in-the-mud
U
ادم عقب مانده
stick-in-the-mud
U
محافظه کار
stick-in-the-muds
U
بیعرضه
stick-in-the-muds
U
طفره رو
fish stick
U
فیله ماهی سرخ کرده
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
honing stick
U
سنگ تیغ تیزکنی
night stick
U
باتون
night stick
U
چوب باتون
polo stick
U
چوگان
size stick
U
الت اندازه گیری پا
size stick
U
قالب اندازه گیری
stick glove
U
دستکش کلفت دروازه بان
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
swagger stick
U
باتون
swagger stick
U
چوب دستی کوچک
stick brush
U
قلم مو
stick to your work
U
بکار خود مشغول باشید
stick check
U
دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
stick to the point
U
از موضوع خارج نشوید
stick plane
U
رنده میله دار
job stick
U
دسته بازی
ingot stick
U
شمشه
stick plane
U
رنده با تیغه گرد
to stick in the throat
U
درگلوگیرکردن
to stick like a leech
U
مانند کنه چسبیدن
to stick in ones gizzard
U
ناگواربودن
high stick
U
بالا بردن غیرمجاز چوب
gun stick
U
سنبه تفنگ
to stick to one's word
U
سر قول خود ایستادن
swizzle stick
U
چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
hiking stick
U
دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
gun stick
U
میل سمبه تفنگ
folding meter stick
U
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
folding meter stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding meter stick
U
خط کش
[ابزار]
stick and ball model
U
الگوی گلوله و میله
The stamp doesnt stick.
U
این تمبر نمی چسبد
To stick a poster on the wall.
U
اعلان به دیوار چسباندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com