English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 19 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wounded feelings U رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feelings U حس
feelings U احساس
hard feelings <idiom> U عصب وخشم
neighbourly feelings U احساسات همسایگی همدردی
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
my words hurt his feelings U سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
his words injured my feelings U سخنایش بمن برخورد سخنانش احساسات مراجریحه دار کرد
wounded U جریحه دار
wounded U زخمی
wounded U مجروح
critically wounded U مجروح خطرناک
The kI'lled and the wounded. U کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
critically wounded U شدیدا مجروح
in killed and wounded U ازکشته وزخمی
My pride was wounded ( hurt) . U به غیرتم برخورد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com