English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
working drawing U طرح ونقشه کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
working U کار کننده
working mean U میانگین مفروض
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
working U استخراج
working U درست کار میکند
working U فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
working U مشغول کار
working U کارگر طرزکار
working day U ساعت کار روزانه
working conditions U شرایط کار
cold working U سردکاری
cold working U شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
working fluid U سیال عامل
working stress U تنش مجاز
working fluid U سیال متحرک
working lead U بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
working load U بار مجاز
working load U بار کاربردی
working man U کارگر افزارمند
working day U روز کار
working circuit U مدار جریان کار
working capacity U توانایی کار
hard working U پرکار
hard working U زحمت کش
i do not feel like working U حال
i do not feel like working U کار کردن ندارم
in working condition U دایر
in working condition U کارکننده
metal working U فلزکاری
under ground working U استخراج زیرزمینی
working asset U سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
working asset U سرمایه کار
working ball U گوی با سرعت و چرخش کافی
working angle U زاویه موثر
working capacity U سرمایه جاری
working capacity U فرفیت کار
furnace working U طرزکار کوره
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
I have been working here for years. U سالهاست دراینجا کار می کنم
He was working like the devil. U مثل شیطان کارمی کرد(پرتلاش)
working classes U مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working classes U طبقه کارگر
working class U مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working class U طبقه کارگر
working party U گروه کار
working parties U گروه کار
working capital U تنخواه گردان
working capital U سرمایه در گردش
working section U قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
working population U جمعیت شاغل
working point U نقطه فشار متوسط
working sails U بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
working set U مجموعه کاری
working storage U حافظه کاری
working storage U انباره کاری
working area U محوطهاستخراج
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
working paper U تعرفهء کار
working paper U ورقهء استخدام کارگر
working relationship U رابطهکاریوحرفهای
working set U مجموعه دایر
in good working order U دایر
working lead fluid U سیال متحرک یا عامل
hot working steel U فولاد عملیات حرارتی
hot working die U ابزار عملیات حرارتی
hot working brass U برنج قابل اهنگری
cold working property U قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
it is in good working order U خوب کار میکند
it is in good working order U دایر است
metal working industry U صنعت فلزکاری
safe working load U بارکاری مطمئن
working pressure gauge U استخراجدرجهفشار
iron and steel working industry U صنعت اهن و فولاد
The working (middle,upper)class. U طبقه کارگر (متوسط بالا )
super imposed working load U بار مربوط به بهره برداری از بنا
drawing U نقشه کشی فرش
drawing U رسم
drawing U حدیده کردن
drawing U طرح
drawing U کشیدن
drawing U رسم کردن
drawing U رسم فنی
drawing U نقشه کارگاهی
drawing U نقشه
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U ترسیم
drawing U قرعه کشی
drawing U نقشه کشی
drawing U هنر طراحی تابلو نقاشی
Stress reduces an employee's working capacity' U استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
wash drawing U ابرنگ سیاه
work drawing U نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
detail drawing U رسم فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
detail drawing U نقشه ریزه کاری
detail drawing U نقشه جزئیات
detail drawing U نقشه تفصیلی
structural drawing U نقشه ساختمانی
deep drawing U کشش عمیق
detail drawing U رسم جزئیات
three view drawing U رسم فنی با سه نما
sectional drawing U رسم مقطعی
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
special drawing right U حق برداشت مخصوص
special drawing right U حق برداشت ویژه
drawing tools U خط و رسم آزاد است
tabular drawing U نقشه شیب
detail drawing U نقشه کشی جزئیات
computer drawing U ترسیم کامپیوتری
component drawing U رسم جزیی
breakdown drawing U رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
loom drawing U [نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
drawing board U تخته رسم
drawing boards U میز نقشه کشی
drawing boards U تخته رسم
drawing pin U پونز
workshop drawing U رسم کارگاهی
dy drawing lots U استقراع
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawing U رسم مدادی
line drawing U نقاشی با مداد وقلم
line drawing U ترسیم خطی
drawing room U اطاق پذیرایی
drawing room U سالن پذیرایی
drawing rooms U اطاق پذیرایی
drawing rooms U سالن پذیرایی
art of drawing U هنر ترسیم رسم
drawing board U میز نقشه کشی
drawing key U کپیه نقاشی
dy drawing lots U قرعه کشیدن
drawing key U طرح اولیه
fair drawing U تصویر مناسب
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
fine drawing U رفوگری
drawing instrument U وسایل رسم فنی
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
drawing ink U مرکب رسم
drawing hand U دستی که زه را می کشد
drawing goniometer U نقاله رسم
drawing die U حدیده کششی
drawing die U ماتریس کششی
dy drawing lots U به طریق قرعه
drawing tools U مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
drawing table U میز نقشه کشی
drawing lines U خط کشی
drawing lots U قرعه کشی
drawing materials U مواد اولیه نقشه کشی
drawing materials U لوازم نقشه کشی
drawing mill U دستگاه نورد کششی
drawing office U دفتر نقشه کشی
drawing office U دفتر طراحی
drawing pen U قلم رسم
drawing press U پرس کششی
drawing program U نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر
drawing quality U کیفیت کشش
drawing set U دستگاه نقشه کشی
drawing device U دستگاه ترسیمه
drawing curve U شابلون دایره و منحنی
drawing card U جالب
method of drawing up U طرز تنظیم
pencil drawing U طرح مدادی
drawing bench U میز رسم
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
drawing blick U حلقه کشش
pencil drawing U تصویر مدادی
component drawing U رسم قطعات
drawing blick U کشش
drawing card U چیز جالب توجه
pen drawing U سیاهقلم
revised drawing U رسم تجدید نظر شده
instrumental drawing U نقشه کشی با اسباب
revised drawing U رسم اصلاح شده
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
sectional drawing U رسم برشی
engineering drawing U طراحی و نقشه کشی مهندسی
drawing card U موجب جلب توجه
mirror drawing U نقاشی از ایینه
demands of providing healthy living and working conditions U خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
With meager income . I am working all day for a mere pittance . U با چندرغاز تمام روزکار می کنم
special drawing rights U حق برداشت ویژه
back to the drawing board <idiom> U کاری را از اول شروع کردن
shop or work drawing U نقشه در حین انجام کار
special drawing rights U این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
cold drawing bench U میز سردکشی
cold drawing die U حدیده
cold drawing die U سردکشی
pattern construction drawing U الگوی نقشههای ساختمانی
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
deep drawing test U ازمایش کاسگری
ingot drawing crane U جراثقال کشش شمش
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
double action drawing press U پرس کششی دوکاره
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
frank drawing completion test U ازمون تکمیل نقاشی فرانک
double action cam drawing press U پرس کششی دو واکنشی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com