Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
with each passing year
U
با گذشت هر سال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A firend last year and an aquaintance this year!.
<proverb>
U
پارسال دوست امسال آشنا.
year to year fluctuation
U
نوسانات سالیانه
All the year round. Yes in year out .
U
سالی دوازده ماه ( هر سال )
tenant from year to year
U
مستاجر یک ساله
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
I am just passing through.
فقط از اینجا میگذرم.
passing
U
پاس دادن
passing
U
رد شده
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
passing
U
گذرنده
passing
U
زود گذر
passing
U
فانی
passing
U
بالغ بر
passing away
U
وفات
passing
U
در گذشت
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
passing bell
U
ناقوس مرگ
controlled passing
U
عبور کنترل شده
controlled passing
U
عبور ومرور کنترل شده
light passing
U
گذر نور
It was just a passing fancy.
U
یک فکر وخیال زود گذری بود
light passing
U
عبور نور
passing prohibited
U
عبورممنوع
passing through the eclipse
U
کسوف
passing through the eclipse
U
گذرازمیانهخسوف
passing bell
U
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
passing game
U
حمله با استفاده از پاس به جلو
passing lane
U
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
swift passing
U
زودگذر
token passing
U
گذراندن نشانه
passing the ownership
U
مالکیت مافی الذمه
passing shot
U
ضربه دور از دسترس
passing place
U
محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای
passing place
U
گذاره
passing parameters
U
پارامترهای عبور پارامترهای گذر
token passing
U
روش کنترل دستیابی به شبکه محلی با استفاده از بستههای Token. ایستگاههای کاری پیش از دریافت Token نمیتوانند داده ارسال کنند
passing parameter
U
پارامتر عبوری
passing on the oath
U
رد قسم
passing on the oath to the other party
U
رد قسم به طرف مقابل
passing away of oneself in god
U
فناء فی الله
The untively death ( passing away ) …
U
درگذشت نا بهنگام ...
Many thanks for the sympathy shown to us
[on the passing of our father]
.
U
خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما
[بخاطر فوت پدرمان]
.
last year
U
سال گذشته
the f.of the year
U
برگ ریزان
last year
U
پارسال
year by year
U
سال بسال
year by year
U
همه ساله
year in year out
U
همیشه
next year
U
سال بعد
next year
U
سال دیگر
off year
U
سال کم محصول
off year
U
سال کم فعالیت
off year
U
سال کسادی
in the year one
U
در زمان بسیار پیش
in the year
U
در سال 3491
year
U
سال نجومی
year
U
سنه
within a year
U
در عرض یک سال
d. year
U
سال میلادی مسیحی
New Year
U
سال جدید
New Year
U
سال نو
each year
U
هرسال
f.year old
U
پنج ساله
in the a. year of
U
درسال فرخنده فال
in the a. year of
U
درسال خجسته
year in year out
U
سال دوازده ماه
year
U
سال
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
New Year's Eve
U
شب سال نو
year-end
U
سالپایانی
year-end
U
پایان سال
New Year's Eve
U
شب ژانویه
year-end
U
وابسته به پایان سال
theater of the year
U
تئاتر سال
water year
U
سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
wet year
U
سال پر اب
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
work year
U
سال کاری
intercalary year
U
سال کبیسه
year and day
U
یک سال و یک روز
year and day
U
مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
year book
U
سالنامه
By the end of the year
U
تا آخر سال
year-end
سال پایان
She shot up last year .
U
پارسال یکدفعه قد کشید
In the year 2000…
U
درسال 2000...
year-long
U
یک سال
year-long
U
به مدت یک سال
year-long
U
یک ساله
year-round
U
در تمام مدت سال
year-round
همه ی سال
During (in)the current year.
U
درسال جاری
year-round
<idiom>
U
همه ساله
Christmas comes but once a year.
<proverb>
U
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
year of age
U
سال عمر
quarter
[year]
U
دوره سه ماهه
quarter
[year]
U
سه ماه
the year in question
U
سالی که مورد بحث است
tax year
مالیات سالانه
vintage year
U
سال پرنعمت
New Year's Day
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
academic year
U
سال دانشگاهی
academic year
U
سال تحصیلی
all the year round
U
در تمامی یا سرتاسر سال
calendar year
U
سال تقویمی
calender year
U
سال تقویمی
calender year
U
سال کامل تقویم یک سال
callendar year
U
سال
callendar year
U
سال جاری
civil year
U
سال عرفی
dear year
U
سال گرانی
dry year
U
خشک سال
fiscal year
U
دوره مالی
leap year
U
سال کبیسه
light year
U
سال نوری
light-year
U
سال نوری
financial year
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی سال جاری
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
vintage year
U
سال وفور محصول انگور
natural year
U
سال طبیعی
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
rainy year
آبسال
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
sabbatical year
U
مرخصی هر هفت سال یکبار
sidreal year
U
سال نجومی
sluggish year
U
سال رکود
sluggish year
U
سال کسادی
solar year
U
سال خورشیدی
solar year
U
سال شمسی
sothic year
U
سال خورشیدی مصری
the year past
U
سال گذشته
tropical year
U
سال استوایی
tropical year
U
سال اعتدالی
school year
U
سال تحصیلی
lunar year
U
سال قمری
leave year
U
سال خدمتی
last year's produce
U
محصول پارسال
it was sold at 0 year's p
U
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
i wish you a happy new year
U
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
i wish you a happy new year
U
سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
he was born in the year
U
درسال 00000زائیده یامتولدشد
early in the year
U
دراوایل سال
dry year
U
خشکسال
leave year
U
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
from (since) the year dot
[British E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
At the beginning of the month (year).
U
سرش ؟ بسنگ خورد
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
apparent solar year
U
سال شمسی
The consumption of suger has gone up this year .
U
مصرف شکرامسال با لارفته است
platonic cycle or year
مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
At the beginning of the month (year).
U
سر ماه ( سال )
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
to say so long to the end of the year
U
با سال پیش خداحافظی کردن
apparent solar year
U
سال فاهری شمسی
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
As part of my training, I spent a year abroad.
U
درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
They live abroad for the greater part of the year.
U
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
U
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com