English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9199 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
windfall income U درامد باد اورده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
windfall U میوه باد انداخته
windfall U ثروت باداورده
windfall U سود غیرمترقبه
windfall U سودباداورده
windfall loss U زیان اتفاقی
windfall gains U منافع باد اورده
windfall gains U منافع اتفاقی
windfall loss U زیان باد اورده
windfall profits U سود اتفاقی
windfall profits U سود باد اورده
She has had a windfall . She has come into some easy money . U پول مفت گیرش آمده
mean income U درامد متوسط
but for income U قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
income U عواید
income U عایدات
his income U هر چه درامد داردخرج میکند
income U مهاجر واردشونده
income U ورودیه جدیدالورود
income U درامد
income U عایدی
income U دخل
income U ریزش فهور
income U جریان
net income U درامد خالص
income policy U سیاست درامدی
nominal income U درامد اسمی
nonmonetary income U درامد غیر پولی
notional income U درامد فرضی
notional income U درامد خیالی
ordinary income U درامد عادی
overseas income U درامد از کشور یا کشورهای خارجی
per capita income U درامد سرانه
transfer income U درامد انتقالی
marginal income U درامد نهائی
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
labor income U درامدهای کار
live up to one's income U به اندازه درامد خود خرج کردن
income velocity U سرعت گردش پول
median income U درامد متوسط
median income U درامد میانی
money income U درامد پولی
income policy U سیاست مربوط به درامدها
money income U مزد و حقوق
national income U درامد ملی
permanent income U درامد دائمی
personal income U درامد شخصی
temporary income U درامد موقتی
the p of income to expenses U نسبت درامدبه هزینه
total income U درامد کل
transitory income U درامد انتقالی
transitory income U درامدموقتی
unearned income U درامد باد اورده
unearned income U درامد ازمبنایی جز کار
wage income U درامد بشکل دستمزد
wage income U درامدمربوط بکار
income support U پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
a modest income U درآمدی متوسط
to rely on somebody for your income U از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
taxable income U درامد مشمول مالیات
supplementary income U درامد تکمیلی
stream of income U جریان درامد
personal income U درامد سرانه
present income U درامد جاری
present income U درامد حال
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
psychic income U درامد بی دردسر
psychic income U درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
real income U درامد واقعی
real income U مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
redistribution of income U توزیع دوباره درامد
relative income U درامد نسبی
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
income per capita U درامد سرانه
income tax U مالیات برعایدات
current income U درامد یک سال مالی
current income U درامدیک دوره معین
deduction from income U کسور درامد
deferred income U درامدهای انتقالی
deferred income U پیش دریافت درامد
disposable income U درامد قابل تصرف
disposable income U درامدقابل استفاده
disposable income U درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
disposable income U درامد دریافتی
distribution of income U توزیع درامد
income distribution U توزیع درامد
earned income U درامد تحصیل شده
earned income U درامدکسب شده
earned income U درامدحاصله از کار
economic income U درامد اقتصادی
current income U درامد جاری
business income U درامد خالص تجارتی
income taxes U مالیات بر درامد
income taxes U مالیات برعایدات
income tax U مالیات بر درامد
actual income U درامد واقعی
annual income U درامد سالانه
bunched income U درامد خدمات شخصی
fixed income U درامد ثابت
flow of income U جریان درامد
income effect U تناسب خرید با درامد
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
income determination U تعیین درامد
income multiplier U ضریب فزاینده درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
imputed income U درامد انتسابی
income accounts حساب های درآمد
income analysis U تحلیل درامد
imputed income U درامد ضمنی
income forgone U درامد صرف نظر شده
gross income U درامد ناخالص
income forgone U درامداز دست رفته
income leakage U کسر درامد
income leakage U نشت درامد
flow of income U گردش درامد
income and expenditure approach U مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
income consumption curve U منحنی درامد
national income analysis U تحلیل درامد ملی
individual income tax U مالیات بر درامد شخصی
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
circular flow of income U گردش دورانی درامد
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
actual water income U اب ورودی موثر
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
income elasticity of demand U کشش
marginal utility of income U مطلوبیت نهائی درامد
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
income velocity of money U سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
uneven distribution of income U توزیع نابرابر درامد
unequal distribution of income U توزیع نابرابر درامد
income consumption curve U مصرف
circular flow of income U جریان دوری درامد
corporation income tax U مالیات بر درامد شرکتها
proportional income tax U مالیات بر درامد تناسبی
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
progressive income tax U مالیات بر درامد تصاعدی
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
gross national income U درامد ناخالص ملی
net national income U درامد خالص ملی
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
permanent income hypothesis U مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
permanent income hypothesis U فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
negative income tax U مالیات بر درامد منفی
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
relative income hypothesis U براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
relative income hypothesis U فرضیه درامد نسبی
debt income ratio U نسبت قروض به درامد ملی
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
real national income U درامد ملی به قیمت ثابت
real national income U درامد ملی واقعی
national income determination U تعیین درامد ملی
national money income U درامد ملی پولی
national net income U درامد خالص ملی
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
With meager income . I am working all day for a mere pittance . U با چندرغاز تمام روزکار می کنم
Recent search history Forum search
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1در آمد این سال با کشیدن مصارف
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com