English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (6447 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weighted average U میانگین وزنی
weighted average U میانگین موزون
weighted average U متوسط وزنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weighted U سنگین
weighted mean U میانگین وزنی
weighted U دارای وزن زیادز
weighted U وزنی
weighted U دارای وزن
weighted bit U هر بیت با مقدار متفاوت بسته به محل آن در کلمه
weighted code U کد وزن دار
weighted indexes U شاخصهای موزون
weighted score U نمره وزنی
weighted least square method U روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
above-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
particular average U خسارت جزئی
average particular U خسارت وارده بر کشتی
on average [on av.] U در میانگین
average value U میانگین
average value U مقدار متوسط
average value U ارزش میانگین
average value U مقدار میانگین
particular average U خسارات جزئی
particular average U خسارت خاص
average out U میانگین در نظر گرفتن
with average U شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average U مشمول خسارات خاص
on average [on av.] U روی هم رفته
over-average <adj.> U بیش از حد متوسط
above-average <adj.> U بیش از حد متوسط
on average [on av.] U در حالت کلی
above average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above average <adj.> U بیش از حد متوسط
average U خسارت
average U معدل میانگین
average U مقدار متوسط
average U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average U معدل گرفتن
average U خسارت بحری
average U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average U ایجاد میانگین
average U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average U در حالت کلی
average U میانگین حسابی متوسط حسابی
average U متوسط
average U میانگین
average U رویهمرفته بالغ شدن
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average U پیدا کردن
average U درجه عادی میانگین
average U میانه متوسط
average U معدل
average U میانگاه
average U میانگین موفقیت
average U متوسط خسارت در بیمه
average U حد وسط
average U روی هم رفته
average U حد متوسط
batting average U میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
bowling average U میانگین امتیازهای توپ انداز
batting average U میانگین توپزنی
average voltage U ولتاژ متوسط
bowling average U معدل امتیاز بازیگربولینگ
moving average U میانگین غلتان
average stater U کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment U تصفیه خسارت
average available discharge U بده میانگینی دسترس
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
average available discharge U بده متوسط مفید
composite average U معدل امتیاز بازیگر بولینگ
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
average key U کلیدوسط
with pwrticular average U مشمول خسارت خاص
simple average U میانگین ساده
average clause U بند یا ماده خسارت
average adjuster U کارشناس تعیین خسارت بیمه
moving average U میانگین متحرک
monthly average U متوسط ماهیانه
goal average U گل شماری
goal average U گل اواژ
general average U خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
Nikkei average U شاخصسهام درژاپن
average speed U سرعت متوسط حرکت
average conditions U شرایط عادی
average flow U جریان متوسط
average heading U جهت متوسط مسیر
average heading U جهت متوسط هواپیما
average input U نهاده متوسط
average intensity U شدت جریان متوسط
average latency U رکود متوسط
average latency U تاخیر متوسط
average life U عمر متوسط اقلام دارائی
average life U عمر میانگین
average life U عمر متوسط
average output U محصول متوسط
average bond U ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average payment U پرداخت متوسط
average price U قیمت متوسط
average flow U بده میانگین
average clause U عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average expense U هزینه متوسط
average conditions U شرایط متوسط
average cost U هزینه متوسط
average cost U میانگین هزینه
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
average costs U معدل هزینه کل محصولات
average depth U عمق متوسط
average deviation U انحراف متوسط
average deviation U انحراف میانگین
average discharge U بده میانگین
average discharge U بده متوسط
average efficiency U بازده متوسط
average error U خطای میانگین
average price U میانگین قیمت
average revenue U درامد متوسط
average productivity U بازدهی متوسط
average revenue U قیمت عادی
average yield U بازده متوسط
average revenue U قیمتی که خریدارمی پردازد
average radius U شعاع میانگاه
average product U تولید متوسط
average return U بازده متوسط
average bond U ضمانت نامه جبران خسارت
average radius U شعاع میانه
average speed U سرعت متوسط
average product U محصول متوسط
average productivity U بهره دهی متوسط
average reaction rate U سرعت متوسط واکنش
average reaction rate U مقدار متوسط واکنش
earned run average U میانگین امتیاز کسب شده
average variable cost U متغیر
average fixed cost U هزینه ثابت متوسط
average seek time U مدت متوسط جستجو
average tax rate U نزخ متوسط مالیات
average total cost U هزینه متوسط کل
average revenue product U درامد متوسط محصول
average variable cost U هزینه متوسط متغیر
average annual precipitation U متوسط بارندگی سالینه
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average degree of polymerization U درجه متوسط بسپارش
fair average quality U کیفیت متوسط مناسب
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
pass completion average U میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
average net return U بازده خالص متوسط
average variable cost U هزینه متوسط
average evoked potential U پتانسیل فراخوانده متوسط
average molecular speed U سرعت مولکولی متوسط
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average limit of ice U حد متوسط یخ
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average kinetic energy U انرژی متوسط جنبشی
average propensity to save U y/s= APS
free of general average U معاف از خسارات عمومی
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
general average statement U صورت یا اعلامیه خسارت کلی
number average molecular weight U میانگین عددی وزن مولکولی
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
number average degree of polymerization U میانگین عددی درجه بسپارش
weight average degree of polymerization U میانگین وزنی درجه بسپارش
reasonable of average wage fair U اجرت المثل
long run average cost curve U منحنی هزینه متوسط بلند مدت
weight average molecular weight U میانگین وزنی وزن مولکولی
Recent search history Forum search
1منظور از projections در این جمله چیست؟
1a fairly weighted coin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com