English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weather wise U هوا شناس
weather wise U وارد بجریانات روز
weather wise U مطلع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in no wise U بهیچوجه
wise up to <idiom> U بالاخره فهمیدن واقعیت
to get wise to someone <idiom> U دست کسی را خواندن
in this wise <adv.> U بنابراین
in this wise <adv.> U متعاقبا
in this wise <adv.> U از آن بابت
in this wise <adv.> U درنتیجه
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
wise saying U پند حکمت
in no wise U بهیچ طریق
least wise U یا دست کم
least wise U یا اقلا
like wise U همچنین
like wise U نیز
like wise U همینطور هم
the wise U عاقلانرا اشارهای
wise saw U ضرب المثل
in this wise <adv.> U از اینرو
in this wise <adv.> U از این جهت
in this wise <adv.> U از انرو
wise U عاقل عاقلانه
wise U دانا
wise U خردمند
wise U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wise U معقول
in this wise <adv.> U بدلیل آن
in this wise <adv.> U به این دلیل
in this wise <adv.> U بخاطر همین
wise U حکیم
wise U عاقل
wise U فرزانه
i reckon one wise U کسی را خردمند دانستن
penny wise U یک قازی
step wise U قدم بقدم
step wise U تدریجی
penny wise U صرفه جو
test wise U ازمون اشنا
to put wise U از اشتباه دراوردن
A word is enough to the wise . <proverb> U براى عاقل یک یرف بس است .
wise guy <idiom> U باهوش تراز بقیه جلودادن
The people have got wise to him. U مردم دستش را خوانده اند
wise woman U ساحره ماما فالگیر زن خردمند
wise woman U زن جادو
wise man U جادوگر جادو ساحر طلسم گر افسونگر
wise guy U نادان دانانما
wise guy U ادمی که خود را داناپندارد
wise guy U مردرند
wise acre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
worldly-wise <adj.> U سرد و گرم چشیده
hebrew wise U عبری وار
cross wise U صلیب وار
cross wise U چلیپایی ضربدری
worldly-wise U محیل و زرنگ
worldly-wise U عاقل درامورمادی
worldly-wise U جهان دیده
worldly wise U محیل و زرنگ
he was wise to a proverb U در خرمندی ضرب المثل شده بود
worldly wise U عاقل درامورمادی
chequer wise U شطرنج وار
hebrew wise U ازراست بچپ
worldly wise U جهان دیده
row wise recalculation U محاسبه مجدد سطری
column wise recalculation U محاسبه مجدد ستونی
Why should the wise man do that which he will rue?. <proverb> U چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟.
all weather U همه هوایی
weather U هواشناسی
under the weather U درسختی یابدبختی
to weather something U چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
Weather you like it or not. U چه بخواهی چه نخواهی
weather U جوی
under the weather <idiom> U ناخوش بودن
weather U اب و هوا
weather U به سمت باد
weather U هوا
weather U تغییر فصل
weather U اب و هوا باد دادن
weather U در معرض هواگذاشتن
weather U اوضاع جوی
weather U جو
weather U تحمل یابرگزارکردن
penny wise and pound foolish U صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
penny wise and pound foolish U دینار شناس و ریال شناس
A still tongue makes a wise head. <proverb> U لب بر سخن بستن ,فرزانگى آورد .
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
fair-weather U بی وفا
all weather fighter U هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
adverse weather U هوای نامساعد
weather forecaster U هواشناس
weather radar U رادارآبوهوا
present weather U هوایکنونی
fair-weather U نیم راه
fair-weather U درخورهوای صاف
all weather fighter U هواپیمای همه هوایی
weather stations U ایستگاه هواشناسی
weather-vanes U الت بادنما
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
muddy weather U هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
to grumble about the weather U مورد هوا گله کردن
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station U ایستگاه هوا شناسی
weather station U ایستگاه هواشناسی
weather stations U ایستگاه هوا شناسی
weather-vane U الت بادنما
all weather hood U کلاهک مخصوص هوا
how fine is the weather U چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
fair weather U مناسب برای
fair weather U دارای هوای صاف
elements of weather U عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
weather vane U الت بادنما
weather beaten U در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
weather beaten U افتاب زده
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather bound U ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather cock U باد نما ادم دمدمی مزاج
weather code U پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather deck U عرشه بدون سقف کشتی
queen's weather U هوای باز
queen's weather U جای افتابی
queen's weather U افتاب
how fine the weather is U چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
heavy weather U هوای طوفانی
heavy weather U هوای خراب
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
foul weather U هوای نامساعد
foul weather U هوای خراب
oh what a nasty weather U اه
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
fair weather U نیم راه
fair weather U بی وفا
proof weather U هوا پایدار
weather deck U عرشه باز
weather bureau U اداره هواشناسی
weather moulding U ابریز
weather moulding U سنگی که اب باران راردمیکند
weather observation U مشاهدات جوی
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather permitting U اگر هوا بگذارد
weather proof U محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather side U سمت بادگیر
weather stained U هوا خورده ورنگ پریده
broken weather U هوای بی قرار
aviation weather U مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
weather map U نقشه هواشناسی
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather intelligence U اطلاعات هواشناسی
weather helm U سکان سمت باد
weather deck U پل باز
weather glass U هواسنج میزان الهوا
A wise man avoids edged tools. <proverb> U آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
feel a bit under the weather <idiom> U [یک کم احساس مریضی کردن]
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
It is splendid weather for swimming. U این هوا برای شنا جان میدهد
present state of weather U وضعهوایکنونی
all weather air station U ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
fair-weather friend U رفیق نیمه راهه
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
fair-weather friend U آدم بی وفا
the weather inclines to fair U هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
fair-weather friend <idiom> U شخصی که تنها دوست است
It is foul weather today . U امروز هوا خیلی گند است
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> U مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion. U من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb> U سحرخیز باش تا کامروا باشی
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
I dont feel well. I feel under the weather. U حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com