English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weather bound U ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
out bound U عازم بیرون رفتن از بندر
to weather something U چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
weather U اب و هوا
weather U به سمت باد
weather U اوضاع جوی
weather U هواشناسی
weather U جوی
weather U جو
under the weather <idiom> U ناخوش بودن
Weather you like it or not. U چه بخواهی چه نخواهی
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
i/o bound U محدود به ورودی خروجی
under the weather U درسختی یابدبختی
to be bound over U ملتزم شدن
to be bound over U التزام دادن
bound up U مجبور
bound up U مقید
bound up U جزء لایتجزی
bound to go U موفف به رفتن
bound over U ملتزم
being bound over U التزام
all weather U همه هوایی
out bound U رهسپار دریا
weather U تحمل یابرگزارکردن
bound U مقید
bound U عازم رفتن مهیا
bound U : اماده رفتن
bound U جهیدن
bound U مشرف بودن
bound U محدودکردن
weather U در معرض هواگذاشتن
bound U هم مرز بودن مجاوربودن
bound U :حد
bound U تعیین کردن
bound U مرز محدود
bound U جست وخیز
bound U خیز
bound U سرحد
bound U موجود
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
bound U موفف
bound U خیز محدود کردن مقید کردن بستن
bound U ملزم
weather U هوا
bound U خیز به خیز رفتن
weather U تغییر فصل
weather U اب و هوا باد دادن
bound U موفف کران
bound U ملتزم شده
upper bound U کران بالا
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
weather code U پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather beaten U در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
weather beaten U افتاب زده
weather deck U عرشه بدون سقف کشتی
weather cock U باد نما ادم دمدمی مزاج
weather deck U عرشه باز
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather bureau U اداره هواشناسی
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
process bound U برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
tape bound U با تنگنای نواری
subscript bound U کران زیرنویس
queen's weather U جای افتابی
proof weather U هوا پایدار
queen's weather U هوای باز
rock bound U سنگ بست
rock bound U محاط بصخره
rock bound U دیریاب
rock bound U دشوار
snow bound U دچار برف
snow bound U بازمانده از زفتن بواسطه برف
spell bound U افسون شده
spell bound U طلسم کرده طلسم شده
spell bound U فریفته
stimulus bound U محرک- وابسته
storm bound U گرفتاریادچارطوفان
rock bound U خاره بست
queen's weather U افتاب
weather deck U پل باز
earth-bound U زمینی
earth-bound U خاکی
earth-bound U دنیوی
earth-bound U در خاک
earth-bound U عازم کرهی زمین
bound book U کتابپربرگ
present weather U هوایکنونی
weather radar U رادارآبوهوا
duty-bound U حینانجام وفیفه
homeward-bound U درراهخانه
pot-bound U گلدانیکهبرایگیاهیکوچکباشد
weather forecaster U هواشناس
to grumble about the weather U مورد هوا گله کردن
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
muddy weather U هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
wind bound U دچار باد مخالف
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
weather glass U هواسنج میزان الهوا
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather helm U سکان سمت باد
weather intelligence U اطلاعات هواشناسی
weather map U نقشه هواشناسی
weather moulding U سنگی که اب باران راردمیکند
weather moulding U ابریز
weather observation U مشاهدات جوی
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather permitting U اگر هوا بگذارد
weather proof U محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather side U سمت بادگیر
weather stained U هوا خورده ورنگ پریده
weather wise U هوا شناس
weather wise U وارد بجریانات روز
weather wise U مطلع
weather-vane U الت بادنما
bound charge U بار بسته
bound electron U الکترون بسته
bound for home U اماده رفتن به کشور میهن
bound in boards U با مقوا جلد شده
broken weather U هوای بی قرار
compute bound U با تنگنای محاسباتی
compute bound U محدودیت محاسباتی
compute bound U باتنگنای محاسباتی
compute bound U کران محاسباتی
egg bound U صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
elements of weather U عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
fair weather U دارای هوای صاف
fair weather U مناسب برای
fair weather U بی وفا
fair weather U نیم راه
foul weather U هوای خراب
bound barrel U لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
bound barrel U لوله تاب خورده
aviation weather U مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
weather-vanes U الت بادنما
weather vane U الت بادنما
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station U ایستگاه هوا شناسی
weather station U ایستگاه هواشناسی
weather stations U ایستگاه هواشناسی
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
weather stations U ایستگاه هوا شناسی
fair-weather U بی وفا
fair-weather U نیم راه
fair-weather U درخورهوای صاف
adverse weather U هوای نامساعد
all weather fighter U هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter U هواپیمای همه هوایی
all weather hood U کلاهک مخصوص هوا
foul weather U هوای نامساعد
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
iron bound U با اهن بسته
iron bound U دورتا دورخاره دار
iron bound U ناهموار
iron bound U سخت
iron bound U سفت
it is bound to nappen U مقدراست اتفاق بیافتد
lower bound U کران پایین
muscle bound U دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
muscle bound U سفت
ocean bound U رهشپار دریا
output bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
ocean bound U عازم دریا یااقیانوس
oh what a nasty weather U اه
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
out of bound play U به جریان انداختن بازی
output bound U کران خروجی
outward bound U بیرون رو
input bound U کران ورودی
input bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
hide bound U خشکیده متعصب
iam bound to do that U من موفف به انجام ان کارهستم
ice bound U احاطه شده از یخ
how fine the weather is U چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
hide bound U پوست بتن چسبیده
heavy weather U هوای طوفانی
heavy weather U هوای خراب
how fine is the weather U چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
half bound U درپشت وگوشه هاچرمی ودردوطرف پارچهای چرمی پارچهای
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
ice bound U یخ بسته
hide bound U کوتاه فکر
present state of weather U وضعهوایکنونی
I feel morally bound to … U از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
fair-weather friend U آدم بی وفا
feel a bit under the weather <idiom> U [یک کم احساس مریضی کردن]
fair-weather friend U رفیق نیمه راهه
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
It is foul weather today . U امروز هوا خیلی گند است
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
all weather air station U ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
cement bound macadam U ماکادام سیمانی
cement bound macadam U ماکادام ملاتی
dry bound macadam U ماکادام خشک لرزشی
internal bound block U قرقره مغز فلز
input output bound U شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
the weather inclines to fair U هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
hom ward bound U اماده رفتن به کشور میهن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com