English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
water carrier U دلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carrier U فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier U موسسه حمل و نقل
carrier U وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier U روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier U 1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
carrier U داده ارسالی موج مانند
carrier U ارسال داده ساده
carrier U مشابه 1595
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier U ترک بند
carrier U مکاری
carrier U حمل کننده
carrier U carrier aircraft
carrier U حامل غلطک حمال
carrier U نامه بر
carrier U ناو هواپیمابر
carrier U دستگاه کاریر
carrier U برنامه حامل میکرب
carrier U موج حام-ل
carrier U حامل
carrier U فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier U سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier U حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
T carrier U استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier U متصدی حمل و نقل
carrier U باربر
carrier U وسیله حمل و نقل
carrier U سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
air carrier U شرکت ترابری هوایی
actual carrier U موسسه حمل و نقل واقعی
oxygen carrier U اکسیژن بر
lumber carrier U کشتی تیر بر
personnel carrier U نفربر
carrier detect U کشف حامل
personnel carrier U خودرو نفربر
puck carrier U گوی دار
fuse carrier U فیوزگیر
ammunition carrier U مهمات بیار
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
luggage carrier U ترک بند موتورسیکلت
log carrier U حاملچوبگرد
negative carrier U محلقرارگیرینگاتیو
piton-carrier U میخحامل
battery carrier U شاسی باتری
ball carrier U بازیگری که با توپ میدود
suit carrier U پوششکتوشلوار
ammunition carrier U خودرو مهمات کش
attack carrier U ناو هواپیمابر افندی
carrier detect U تشخیص حامل
image carrier U حامل تصویر
combination carrier U کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier U گاراژ دار
common carrier U متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common carrier U متصدی حمل ونقل
common carrier U مکاری
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
contracting carrier U موسسه حمل و نقل موردقرارداد
data carrier U داده بر
data carrier U حامل داده ها
data carrier U حامل داده
hod carrier U ناوه کش
destination carrier U کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
helicopter carrier U ناو هلیکوپتر بر
free carrier U تحویل به حمل کننده کالا
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
weapon carrier U حامل جنگ افزار
color carrier U حامل رنگ
weapon carrier U کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
carrier frequency U بسامد حامل
carrier frequency U فرکانس حامل
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency U فرکانس موج حامل
carrier gas U گاز حامل
carrier handle U دستگیره حمل
carrier handle U دسته حمل
carrier sense U detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier system U سیستم حامل
carrier wave U موج حامل
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier's lien U در گرو شرکت حمل
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
carrier's risk U خطرات به عهده حمل کننده
letter carrier U چاپار
letter carrier U نامه رسان پستچی
fuse carrier U نگهدارنده فیوز
carrier pigeon U کبوتر نامه بر
bulk carrier U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
video carrier U حامل ویدئو
aircraft carrier U carrier : syn
sound carrier U حامل صوت
troop carrier U نیرو بر
aircraft carrier U ناو هواپیمابر
carrier pigeons U کبوتر نامه بر
carrier pigeon U کبوتر قاصد
carrier pigeons U کبوتر قاصد
charge carrier U حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
color carrier reference U فاز مبنای حامل رنگ
brake shoe carrier U نگهدارنده کفشک ترمز
breech block carrier U حامل کولاس
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
carrier color signal U پیام رنگی حامل
carrier color signal U پیام رنگ تابی
telephone carrier current U جریان حامل تلفنی
attack aircraft carrier U ناو هواپیمابر تهاجمی
attack nuclear carrier U ناو هواپیمابر افندی هستهای
three-tier car carrier U حملماشینسهطبقه
anti submarine carrier U ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
carrier task force U گروه رزمی هواپیمابر دریایی
breech block carrier U الات متحرک
carrier striking force U نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
antisubmarine carrier group U ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
carrier chrominance signal U پیام رنگ تابی
high frequency carrier cable U کابل کاریر فرکانس بالا
attack carrier striking forces U نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
automatic carrier landing system U سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
to water U آب دادن
above water <adj.> U شناور
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
water U اب
to water U آب ریختن
to water something U آب دادن [گیاه]
to p something with water U اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water U ابگونه
by water U از راه رودخانه
by water U با کشتی
water way U مسیل
above water <adj.> U روی آب
water way U ابراهه
water way U راه ابی
water U اب دادن
water U مایع
water U پیشاب
by water U از راه دریا
water آب
first water U بالاترین مقام
water course U مجرای اب
mean water U میان اب
first water U درجه اول
water course U حق الشرب
of the first water U بهترین
water course U حق المجری
on the water U در کشتی
water still U دستگاه تقطیر اب
She let the water out . U آب را ول کرد
f.water U عرق رازیانه
water down <idiom> U ضعیف شدن
water nymph U الهه دریایی
water mill U اسیاب
water moccasin U مار سمی ابزی جنوب امریکا
water nymph U حوری دریایی
water pipe U لوله اب
water pepper U فلفل ابی
water pepper U زنجبیل سگ
water level U سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water hammer U ضربت قوج
water polo U واترپولو
water polo U واترپلو
water polo U بازی فوتبال ابی
water pollution U الودگی اب
water point U نقطه تقسیم اب
swimming with water U غرق اب
table water U سفره اب زیر زمینی
water level U سطح اب
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
water plate U بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water guage U فشار سنج اب
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
water pipe U تنبوشه
water mill U اسیاب ابی
water hammer U ضربت قوچ
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket U ابدان
to drink water U اب اشامیدن
to drink water U اب خوردن
water lily U نیلوفر ابی
tap water U اب شیر
the water was overknee U اب از زانو میگذشت
water disposal U فاضلاب
water paint U رنگ لعابی
water jacket U صندوق اب
water level U تراز اب
water jump U مانع ابی
water hyacinth U وردالنیل
water hyacinth U سنبل ابی
water line U خط ابخور ناو
water hardening U سختگردانی با اب
water hazard U مانع ابی در مسیر گوی گلف
water meter U اب سنج
water meter U کنتور اب
water heater U فرف ابگرم کن
water melon U هندوانه
water lowering U زهکشی
water heater U ابگرم کن
water loss U ابکاهی
water logging U ابسیری
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole U چاله اب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com