Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
warp-loop fringe
U
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fringe
U
حاشیه
fringe
U
سجاف
fringe
U
کناره
fringe
U
حاشیه دار کردن
fringe
U
ریشه گذاشتن به چتر زلف
fringe
U
چین
fringe
U
ریشه
fringe
U
لبه
fringe
U
منگنه
fringe
U
طوق
braid
[fringe]
U
ریشه سر فرش
[منگوله]
fringe
[braid]
U
ریشه فرش یا منگوله
[که بصورت مختلف بافته شده تا از شل شدن و باز شدن انتهای فرش جلوگیری شود.]
lunatic fringe
U
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
fringe benefit
U
مزایای شغلی
fringe benefits
U
مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
warp
U
تار
warp
U
ریسمان پیچ و تاب
warp
U
تاب دار کردن منحرف کردن
warp
U
جا به جا کردن ناو یا لنگر
warp
U
تاب دادن
warp
U
پیچ دادن
warp
U
منحرف کردن تاب برداشتن
warp
U
نخ تار
[در طول بافت]
warp
U
طناب ریسمان
warp
U
تاب برداشتن
warp and woof
U
پایه واساس
warp thread
U
تارشیاری
thick warp
U
نخ تار کلفت
warp beam
U
سردار
[قالی]
warp beam
U
نورد بالا
warp frame
U
قاب چله
warp patterning
U
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
warp set
U
[تعداد تارها بر روی چله در واحدهای مشخص از سیستم اندازه گیری]
warp tension
U
کشش نخ های تار
[میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
warp winder
U
چله پیچ
warp winder
U
چله دوان
warp roller
U
غلتکتار
warp beam
U
چوب افقی بالای دار
[قالی]
warp and weft
U
تار و پود
warp and woof
U
تار و پود
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
warp and woof
U
بنیان
high warp loom
U
تارهایطولیبافندگی
low warp loom
U
کارگاهبافندگیپیشپاافتاده
the warp and ther woof
U
تاروپود
warp-weighd loom
U
دارهای وزنی
[این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
inner loop
U
حلقهای درون حلقه دیگر
do while loop
U
لوپ WHILE/DO
loop
U
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
U
گریز
to keep somebody in the loop
<idiom>
U
کسی را در جریان گذاشتن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop
<idiom>
U
کسی را در جریان نگه داشتن
[گذاشتن]
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to be in the loop
<idiom>
U
آگاه بودن از
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
for next loop
U
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
to be in the loop
<idiom>
U
در جریان بودن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
while loop
U
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
for/next loop
U
حلقه NEXT/FOR
inner loop
U
حلقه داخلی
inner loop
U
حلقه درونی
do while loop
U
حلقه WHILE/DO
loop
U
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop
U
چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
U
ضربه بلند قوس دار
loop
U
سوراخ
loop
U
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop
U
درو در انتهای خرک
loop
U
حلقه زدن
loop
U
حلقه شدن
loop
U
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loop
U
ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop
U
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop
U
حلقه درون حلقه دیگر
loop
U
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
U
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
U
دریچه
loop
U
مهاری
loop
U
گره
loop
U
حلقه طناب
loop
U
خمیدگی
loop
U
حلقه
loop
U
حلقه دارکردن
loop
U
گره زدن
loop
U
پیچ خوردن حلقه زنی
loop
U
پیچ چرخ
loop
U
کمند
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
loop-hole
U
روزنه
loop-hole
U
سوراخ دیدبانی
wait loop
U
پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
uncontrolled loop
U
حلقه کنترل نشده
subscriber's loop
U
حلقه متعلق به مشترک
closed loop
U
حلقه بسته
prusik loop
U
گره پلکانی
overhead loop
U
گره حلقومی یا گره بالاتنه
belt loop
U
حلقهکمربند
arrow-loop
U
شکاف تهویه
gun-loop
U
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
loop pile
U
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
to stay in the loop
<idiom>
U
در جریان ماندن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
peg loop
U
میخحلقهطناب
to stay in the loop
<idiom>
U
آگاه ماندن در
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
loop stitches
U
کوکطنابی
heel loop
قوس پاشنه
hanger loop
U
جایآویز
elastic loop
U
حلقهارتجاعی
button loop
U
دکمهرکاب
open loop
U
حلقه باز
ground loop
U
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
loop checking
U
مقابله حلقه
loop code
U
کد حلقوی
loop control
U
کنترل حلقه زنی
expansion loop
U
خم انبساط
endless loop
U
حلقه بی انتها
endless loop
U
حلقه بی پایان
loop counter
U
شمارنده حلقه
loop drive
U
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
loop feeder
U
سیم تغذیه حلقوی
loop hole
U
روزنه
loop body
U
بدنه حلقه
loop body
U
تنه حلقه
hysteresis loop
U
حلقه پسماند
hysteresis loop
U
منحنی هیسترزیس
induction loop
U
حلقه القائی
inductive loop
U
حلقه ی القائی
infinite loop
U
حلقه نامحدود
infinite loop
U
حلقه نامتناهی
local loop
U
حلقه محلی
loop antenna
U
انتن حلقوی
feedback loop
U
حلقه باز خوردی
loop antenna
U
انتن حلقهای
loop hole
U
گریز
loop initializaion
U
ارزش دهی اغازی در حلقه
curtain loop
U
بازوبندپرده
current loop
U
حلقه جاری
counting loop
U
حلقه شمارش
armature loop
U
حلقه ارمیچر
loop sling
U
بند حلقهای
nested loop
U
حلقه اشیانهای
nested loop
U
حلقه تو درتو
closed loop
U
حلقه مسدود
nested loop
U
حلقه لانهای
loop test
U
ازمایش با حلقه وارلی
loop structure
U
ساختار حلقهای
loop jump
U
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
drip loop
U
حلقه ریزش اب
drill loop
U
حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
loop line
U
دوراهی
loop pass
U
پاس قوسی
loop sling
U
حلقه بند تفنگ
loop sling
U
مهار حلقوی بار بند حلقوی
armature loop
U
پیچک ارمیچر
loop step
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
open loop
U
مدار باز
magnetic hysteresis loop
U
حلقه هیسترزیس مغناطیسی
open loop gain
U
بهره تقویت در حلقه باز
perfection loop knot
U
نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
single loop armature
U
ارمیچر تک پیچکی
tap loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
toe loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
varley loop test
U
ازمایش با حلقه وارلی
closed loop gain
U
بهره تقویت درطبقه بسته
loop mill rolling
U
نوردکاری حلقوی
loop knot tie
U
گره حلقوی
distributor service loop
U
خطسرویسپخش
sleeve strap loop
U
بستنوارسرآستین
loop control variable
U
متغییر کنترل کننده حلقه
loop control structure
U
ساختار کنترل حلقه
input coupling loop
U
حلقه پیوست ورودی
open loop system
U
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com