English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
walls have ears U دیوار
walls have ears U گوش دارد
Walls are ears. <proverb> U دیوارها گوش دارند .
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Other Matches
walls U دیوار
walls U تیغه کشیدن دیوار
walls U محصور کردن
walls U مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
walls U دیواره
walls U حصار دار کردن
walls U دیوارکشیدن
walls U دیواری
walls U حصار
walls U جدار
walls U محصورکردن
flood walls U سیل بند
cavity walls U دیوار دو جداره
cavity walls U دیوارتوخالی
cavity walls U دیوار صندوقهای
wooden walls U ناوها یا کشتیهای جنگی
party walls U دیوار مشترک
hollow walls U دیوار دو جداره
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots U از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
all ears <idiom> U سراوپا گوش
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
It is for your own ears. U پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
to p up the ears U گوشهاراتیزیاراست کردن
to be all ears U سراپا گوش بودن
over he and ears U تاکردن
by the he and ears U بزور
ears U خوشه دار یاگوشدار کردن
ears U گوشه
ears U خوشه زائده
by the ears U مخالف
by the ears U در ستیزه
ears U دسته
ears U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
ears U شنوایی
ears U گوشواره
ears U گوش
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
music to one's ears <idiom> U صدایی که شخص دوست دارد بشنود
he is not yet dry behind the ears <idiom> U دهنش بوی شیر می دهد
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
I'm up to my ears with work. U خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
my ears burn U گویی کسی از من سخن می گوید
to set by the ears U بهم درانداختن
wet behind the ears <idiom> U نابالغ ،دهانش بوی شیر میدهد
My ears are ringing . U گوشم صدا می کند
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
to set by the ears U بهم انداختن
To be up to ones ears in debt. U تا خرخره درقرض بودن
to set by the ears U باهم بدکردن باهم مخالف کردن
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
To set people by the ears. U مردم را بجان هم انداختن
The dog pricked up his ears U سگ گوشهایش را تیز کرد
The sound rings in the ears. U صدا در گوش می پیچد
to grate on somebody's eyes [ears] U چشم های [گوش های] کسی را آزار دادن [چونکه ناپسند است]
To box someones ears . U تو گوش کسی زدن
To box someones ears. U تو گوش کسی زدن
He is stI'll wet behind the ears. U هنوز دهانش بوی شیر می دهد
little pitchers have big ears <idiom> U دیوار موش داره موش هم گوش داره
To bring something to someones ears . U مطلبی را به گوش کسی رساندن
little pitchers have long ears U کودکان غالبا گوششان تیزاست
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
From your lips to God's ears! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
To be all ears . To lend an avid ear . U سرا پ؟ گوش بودن
To lend ones ears . To listen attentively . U گوش فرادادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com