Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vortex trail
U
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vortex
U
گرداب
vortex
U
حلقه
vortex
U
گردبادی
vortex
U
جریان حلقوی یا گردابی
vortex
U
گردابی
vortex
U
سرگردان
vortex
U
پیچ
free vortex
U
گرداب ازاد
polar vortex
U
ورتکس قطبی
the society is like a vortex
U
جامعه مانندگردابی است
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
vortex sheet
U
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
vortex separation
U
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
vortex motion
U
حرکت گردابی
vortex line
U
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
vortex flow
U
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
vortex drag
U
پسای جریانهای حلقوی
vortex filament
U
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
vortex breakdown/brust
U
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
off the trail
U
دوراز خط
off the trail
U
پی گم کرده
right trail
U
سهم سمت راست توپ
trail
U
هدف را تعقیب کنید
trail
U
دنباله
trail
U
خط ی در امتداد چیزی
trail
U
بدنبال کشیدن
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
U
راهک
trail
U
پیشقدم پیشرو
trail
U
اثرپا باقی گذاردن
trail
U
دنباله داشتن
trail
U
دنباله دار بودن
trail
U
طفیلی بودن
trail
U
هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
trail
U
بدنبال حرکت کردن
trail
U
یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
vapor trail
U
لولههای بخار
vapor trail
U
مسیر عبور بخار
To be on someone trail. To trace someone.
U
رد کسی را دنبال کردن
box trail
U
سهم بسته
nature trail
U
مسیرعلامتگذاریشده
vapour trail
U
ردپروازهواپیمادرآسمان
trail run
U
رانش ازمایشی
trail porty
U
قسمت نظم ارای ستون
trail formation
U
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
audit trail
U
ردممیزی
box trail
U
سهم قوطی شکل
combat trail
U
مسیر جریان رزم
combat trail
U
مسیررزمی
condensation trail
U
مسیر انجماد
condensation trail
U
مجموعه وسایل انجماد
cross trail
U
جاده عرضی
cross trail
U
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
audit trail
U
اثر رسیدگی
trail bike
U
موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده
the trail of a meteor
U
دنباله شهاب
split trail
U
سهم باز
audit trail
U
رد ممیزی
audit trail
U
پیگیری
trail-view mirror
U
آینهبغلتریلی
deflection component of trail
U
شاخه سمتی مسیر
To follow ( trail, chase) someone.
U
پی کسی افتادن
deflection component of trail
U
شاخه سمتی معبر حرکت
pick up a trail/scent
<idiom>
U
تشخیص جای پای انسان یا حیوان
To put someone off the scent. To draw a red herring across the trail.
رد گم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com