English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tuck shop U مغازه قنادی
tuck shop U مغازه حلویات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tuck U پای عقبی را پشت پای جلویی بردن پیش از فشار با هر دوپا
tuck U شیرجه جمع
tuck U خمیدگی بدن
tuck U درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck U شدت زومندی
tuck U زور
tuck U نیرو
tuck U چین
tuck U تاه
tuck U بالازدگی
tuck U بالازنی توگذاری
tuck U شیرینی مربا
tuck U نیرو روحیه
tuck U چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
nip and tuck U تقریبا برابر
tuck position U موفقیتجمعشده
false tuck U تودوزیساختگی
tuck point U بند کشی کردن درزهای اجروسنگ
to tuck one's shirt in U پیراهن را توی شلوار کردن
nip and tuck <idiom> U به سختی تمام کردن
nip and tuck U پهلو به پهلو
to tuck in a child U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
to tuck up a child [British E] U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
To tuck in. To gorge oneself. U پرخوردن ( پرخوری کردن )
shop around <idiom> U به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
to keep shop U دکان داشتن
keep shop U دکانداری کردن
to keep shop U دکان داری کردن
shop U محل ساخت
shop U کارخانه
shop U دکان
shop U مغازه
shop U کارگاه تعمیرگاه
shop U فروشگاه
shop U خریدکردن
shop U کارگاه
shop U مغازه گردی کردن دکه
shop U کارخانه خرید کردن
shop stewards U رئیس گروه
chemist's shop U داروخانه
betting shop U جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
tea shop U نهارخوری قهوه خانه
tea shop U رستوران
antique shop U فروشگاه اشیاء عتیقه
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
shop steward U رئیس گروه
pawn shop U مغازهی کارگشایی و گروبرداری
shop supply U اماد تعمیرگاهی
shop test U ازمایش کارگاهی
smith's shop U اهنگری
smith's shop U کارگاه اهنگری
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
tommy shop U دکان خواربارفروشی یانانوایی
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
union shop U یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
winding shop U کارگاه سیم پیچی
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
chip shop U مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
corner shop U مغازهکوچک
food shop U خواربار فروشی
grocer's shop U خواربار فروشی
food shop U بقالی
grocer's shop U بقالی
to shut up a shop U مغازه ای را بستن
shop fronts U ازاره نمای بنا
bucket shop U جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
sex shop U فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant دستیار مغازه دار
shop floor U کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop-soiled U آسیبدیدهوکثیف
sweet shop U مغازهشیرینیوسیگارفروشی
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
closed shop U موسسه کارشناسی
closed shop U با کارکردانحصاری
closed shop U سیستم بسته
shop front U ازاره نمای بنا
electroplating shop U کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop U کارگاه صحرایی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
shop supply U وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop U تراشکاری
lathe shop U کارگاه تراشکاری
machine shop U کارگاه محاسبات ماشینی
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
dram shop U جایگاه نوشابه فروشی
die shop U حدیده سازی
acre shop U حق الارض
assembly shop U کارگاه مونتاژ
base shop U تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shop U تعمیرگاه پادگانی
beauty shop U ارایشگاه
beauty shop U سالن ارایش وزیبایی
break into a shop U دکانی را زدن
cartwright's shop U دوچرخه سازی
coffee shop U قهوه خانه
coffee shop U رستوران
milling shop U کارگاه فرزکاری
molding shop U کارگاه قالب گیری
welding shop U کارگاه جوشکاری
repair shop U workshop
repair shop U تعمیرگاه
shop boy U شاگرد دکان
shop boy U شاگرد
shop boy U پادو
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl U شاگرد دکان
shop girl U شاگرد پادو
shop keeper U دکان دار
shop keeper U صاحب دکان
shop lifter U دکان بر
shop lifter U دزد مشتری نما
shop lifting U دزدی از مغازه ها
railway shop U تعمیرگاه راه اهن
open shop U با کارکرد ازاد
pattern shop U کارگاه مدل سازی
open shop U بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop U سیستم باز
nickel shop U ساچمه نیکلی
print shop U بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
pro shop U فروشگاه باشگاه حرفهای
fish and chip shop U جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
ingot dressing shop U پرعیار کردن شمش
machine shop tool U ابزار ماشینی
automatic turning shop U کارگاه تراشکاری
loam molding shop U قالب گیری ماسهای
plate molding shop U مدلسازی
The goods in this shop could not be flogged. U اجناس این مغازه باد کرده
bull in a china shop <idiom> U کسی که همه چیزرا به هم میریزد
shop or work drawing U نقشه در حین انجام کار
hand molding shop U قالبریزی دستی
mobile repair shop U تعمیرگاه سیار
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts . U دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com