English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transmission line U خط مخابرهای
transmission line U خط انتقال
transmission line U سیم انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
balanced transmission line U سیم انتقال متقارن
high tension transmission line U خط انتقال فشار قوی
high voltage transmission line U خط انتقال فشار قوی
integrate transmission line U خط انتقال مجتمع
line transmission error U خطای انتقال
overhead transmission line U خط انتقال هوایی
Other Matches
transmission U جعبه دنده
transmission U فرافرستی
transmission U مخابره کردن
transmission U ارسال کردن
transmission U مخابره
transmission U ارسال پیام
transmission U انتقال
transmission U عبور
transmission U ارسال
transmission U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission U فرا فرستی
transmission U فرافرستادن
transmission U سخن پراکنی
transmission U تراگسیل
transmission U وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmission U گیربکس
transmission U مخابره مخابرات
transmission U مخابرات ارسال
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmission U مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
transmission U که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmission U ارسال داده یک بیت در هر زمان
transmission U ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
transmission U اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
transmission U وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
electricity transmission U انتقالالکتریسیته
transmission rate U نرخ مخابره
transmission security U تامین ارسال
transmission rate U سرعت مخابره
transmission ratio U نسبت تبدیل جعبه دنده
transmission gear U چرخ دنده انتقال
transmission grating U شبکه عبور
transmission grease U گریس جعبه دنده
transmission limit U محدوده فرافرستی
transmission security U تامین مخابره
transmission of sound U انتقال یاعبورصدا
transmission oil U روغن جعبه دنده
transmission factor U ضریب عبور
transmission shaft U محور انتقال
transmission shaft U شفت گیربکس
afferent transmission U هدایت اورانی
transmission cable U کابلانتقال
asymmetric transmission U روش ارسال داده که در مودم های سریع استفاده میشود
asynchronous transmission U اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
asynchronous transmission U مخابره ناهمگام
asynchronous transmission U مخابره غیرهمزمان
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
worm transmission U گیربکس با چرخ دنده حلزونی
wireless transmission U انتقال بی سیم
analog transmission U مخابره قیاسی
transmission security U تامین ارسال پیام
video transmission U ارسال ویدئویی
transmission tower U برج انتقال
transmission system U دستگاه انتقالی
transmission system U سیستم انتقالی
transmission system U شبکه انتقال
analog transmission U انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
transmission facility U وسیله انتقال
epicyclic transmission U یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
image transmission U انتقال تصویر
serial transmission U مخابره سری مخابره نوبتی
synchronous transmission U مخابره همگام
serial transmission U ارسال سری
digital transmission U انتقال رقمی
four speed transmission U گیربکس چهاردور
polar transmission U مخابره قطبی
positive transmission U پخش مثبت
parallel transmission U ارسال موازی
simplex transmission U مخابره ساده
energy transmission U انتقال انرژی
error transmission U ارسال خطا
end of transmission U انتهای مخابره
isochronous transmission U ارسال داده آسنکرون روی خط سنکرون
social transmission U انتقال اجتماعی
parallel transmission U مخابره موازی
information transmission U انتقال اطلاعات
duplex transmission U مخابره دو رشتهای
parallel transmission U انتقال موازی
digital transmission U مخابره دیجیتال
digital transmission U انتقال دیجیتالی
epicyclic transmission U جعبه دنده اپی سیکلیک
data transmission U مخابره داده
data transmission U ارسال داده
data transmission U مخابره داده ها
power transmission U انتقال انرژی
transmission case U جعبه دنده
power transmission U انتقال قدرت
transmission case U گیربکس
transmission dynamometer U توان سنج انتقالی
duplex transmission U مخابره دورشتهای
light transmission U انتقال نور
transmission error U خطای مخابره
heat transmission U انتقال گرما
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
neutral transmission U مخابره خنثی
negative transmission U پخش منفی
main transmission shaft U محور انتقال اصلی
start stop transmission U مخابره قطع و وصلی
asymmetrical sideband transmission U پخش باند جانبی مانده
vestigial sideband transmission U پخش باند جانبی مانده
internal transmission factor U ضریب انتقال داخلی
Hertzian wave transmission U انتقالموجافقی
integrate transmission system U سیستم انتقال مجتمع
high frequency transmission U انتقال فرکانس بالا
gear transmission ratio U نسبت دنده گیربکس
transmission of the electric current U انتقالفوریالکتریکی
transmission/reception of messages U دریافت
transmission oil pump U پمپ روغن جعبه دنده
transmission/reception of messages U انتقالپیام
microwave transmission lines U خطوط انتقال ریزموج
transmission level meter U دستگاه اندازه گیری سطح انتقال پگل مسر
automobile gear transmission U گیربکس اتومبیل
velocity of energy transmission U سرعت انتقال انرژی
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
variable speed transmission U گیربکس پلهای
digital data transmission U ارسال دیجیتالی داده
tubular transmission shaft U محور انتقال لولهای
tubular transmission shaft U لوله کاردان
half duplex transmission U مخابره دو نیم رشتهای
oil hydraulic transmission U گیربکس هیدرولیکی
transmission electron micrograph U ریزنگار انتقال الکترون
end of transmission block U خاتمه ارسال بلاک
end of transmission block U انتهای بلاک مخابره
high tension transmission tower U دکل انتقال فشار قوی
transmission of the rotary motion to the rotor U ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
d.c. high tension power transmission U انتقال فشار قوی دی . سی .
piv variable speed transmission U جعبه دنده با سرعت متغیر گیربکس "پی ای وی "
high-tension electricity transmission U امتدادبلندناقلالکتریسیته
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling U فرز کردن سطری
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
line to line spacing U فاصله سطور
line to line fault U تماس خطوط
along line U در خط
all along the line U درامتدادهمه خط
to come in to line U موافقت کردن
all along the line U در همه جا
to come in to line U در صف امدن
mean line U خط میان
the line U صف
along line U در امتداد خطوط
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line by line U سطر به سطر
out of line U خارج از خط جبهه
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
old line U محافظه کار
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line U خط تقسیم دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
down the line U ضربه از کنار زمین
in line U همراستا
in line U شمشیر در وضع حمله
down line U بار کردن پایین خطی
below the line U درامد یا هزینه غیر مترقبه
on line help U کمک مستقیم
by-line U خط دوم یافرعی
on the line U هواپیمای اماده پرواز
line U طناب خط
line U حدود رویه
line U طرز
on line U مستقیم
on line U متصل
on line U درون خطی
on line U مورداستعمال
on line U داخل رده
on line U در خط
line-up U ردیف ایستادن تیم
line U خط زدن
line U نسب
line U خط صف
line U صفی در خط
line U در سمت
line U سیم
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line U جبهه جنگ
line U رشته
line U لوله منفردی در سیستم سیالات
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line-up U به ترتیب ایستادن
line-up U به خط شدن
by line U خط فرعی راه اهن
by line U کار یاشغل اضافی وزائد
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
by-line U خط فرعی راه اهن
Are you still on the line? U خط را قطع نکردی؟
by-line U کار یاشغل اضافی وزائد
line of d. U مرز
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
line U شعبه
line up U ردیف ایستادن تیم
line up U به ترتیب ایستادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com