Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to spin a yarn
<idiom>
U
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spin spin coupling
U
جفت شدن اسپین- اسپین
yarn
U
نخ
yarn
U
رشته طناب
yarn
U
رشته
yarn
U
افسانه پردازی کردن
yarn
U
الیاف داستان افسانه امیز
yarn
U
نخ با فندگی
yarn
U
نخ تابیده
ply yarn
U
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
cotton yarn
U
نخ
cotton yarn
U
نخ پنبه
angola yarn
U
نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
bulk yarn
U
نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
finish yarn
U
نوار پایان مسابقه
yarn rod
U
میلهنخبافندگی
yarn guide
U
هادینخبافندگی
yarn feeder
U
نگهدارندهنخ
yarn clip
U
گیرهنخبافندگی
yarn dye
U
نخ پارچه بافی را رنگ کردن
spun yarn
U
نخ تابیده
pitch a yarn
U
قصه گفتن
cord yarn
U
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
worsted yarn
U
نخ پتو
yarn count
U
نمره نخ
worsted yarn
U
نخ فاستونی
woolen yarn
U
نخ پشمی
tapestry yarn
U
نخ چهارلای پشمی
yarn sorting
U
دسته بندی نخ
[بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
spun yarn
U
نخ تابدار و ریسیده شده
single yarn
U
نخ یک لا
[این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
ends yarn
U
نخ های تار
crimped yarn
U
نخ فری و مجعد
crewel yarn
U
نخ قلابدوزی
worsted yarn
U
نخ پشمی
[نخ پشمی شانه شده مرتب]
rope yarn sunday
U
بعد از فهرروز تعطیل
rope yarn sunday
U
بعد از فهر ازاد
multi-ply yarn
U
نخ چند لا
cotton-wool yarn
U
نخ مخلوط از پشم و پنبه که در تار یا پود استفاده شود.
yarn tension unit
U
قسمتکششنخبافندگی
spin-off
U
شرکت بخشهسازی شده
spin-off
U
برنامهی اشتقاقی
to go for a spin
U
با خودرو گردش کوتاهی کردن
to spin something
U
چیزی را تند چرخاندن
to spin out
U
امتداد دادن مفصلا درست کردن
spin-off
U
بخشهسازی
to spin out
U
بسر بردن
off spin
U
چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
spin
U
چرخش توپ
spin
U
فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
spin
U
ماهیگیری با وسایل چرخان
spin
U
فشردن فلز
spin
U
فشردن سرد اسپین
spin
U
تنیدگی
spin
U
اسپین
spin
U
چرخش به سرعت
spin
U
فرفره
spin
U
چرخش
spin
U
چرخیدن
spin
U
ریسیدن رشتن
spin
U
تنیدن
spin
U
به درازاکشاندن چرخاندن
spin doctor
U
متخصصروابطاجتماعی
spin drier
U
ماشینخشککن
spin-dry
U
باماشینخشککردن
electron spin
U
اسپین الکترون
electron spin
U
تنیدگی الکترون
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
to spin yarns
U
داستان ساختن
to spin yarns
U
صفحه گذاشتن
to spin yarns
U
دروغ ساختن
change spin
U
چرخیدن با تغییر پا
anti spin
U
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
to spin one's wheels
<idiom>
U
بدون نتیجه زحمت کشیدن
[اصطلاح روزمره]
spin decoupling
U
واشدن اسپین
high spin
U
پرچرخش
high spin
U
چرخش زیاد
leg spin
U
چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
low spin
U
کم اسپین
scratch spin
U
چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
spin wall
U
دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
spin state
U
حالت اسپین
one heel spin
U
چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
spin paired
U
اسپین زوج شده
one toe spin
U
چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
spin dyeing
U
زنگرزی پیش از ریسیدن
spin coupling
U
جفت شدن اسپین
spin casting
U
پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
spin bowler
U
توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
sit spin
U
چرخیدن روی یک اسکیت
top spin
U
چرخش فرفره مانند توپ بازی
upright spin
U
چرخش ایستاده
spin-offs
U
برنامهی اشتقاقی
spin-offs
U
بخشهسازی
hot spin
U
فشردن در حالت گرم
high spin
U
پر اسپین
jump spin
U
چرخش با اغاز پرش بهوا
spin-offs
U
شرکت بخشهسازی شده
spin angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای اسپینی
spin casting reel
U
قرقره چرخان ماهیگیری
spin casting rod
U
چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
electron spin resonance
U
رزونانس اسپین الکترون
spin lattice intraction
U
بر هم کنش اسپین شبکه
lay back spin
U
چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
teflon spin bar
U
میله همزن تفلونی
spin orbit coupling
U
جفت شدن اسپین- اوربیتال
jackson haines spin
U
چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
spin paired complex
U
کمپلکس اسپین زوج شده
to spin laundry in the washing machine
U
لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
electron spin resonance
[ESR]
U
تشدید پارامغناطیس الکترون
[فیزیک]
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
U
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com