English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to put a patch on a garment U وصله بر جامهای دوختن جامهای را وصله کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
garment U جامه
garment U پوشاک
garment U جامه رو رخت
nether garment U شلوار
nether garment U زیر جامه
to piece a garment U جامهای را با تیکه بزرگترکردن
to piece a garment U تیکه سر جامهای دادن
garment fabric U محصولپوشاک
fireproof and waterproof garment U لباسضدآتشوآب
to patch up U وصله کردن اصلاخ کردن
to patch up U خواباندن سرهم بندی کردن
not a patch on U به هیچ طرف مقایسه نیست با
not a patch on U چه دخلی دارد
patch U ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
to patch up U تعمیر کردن
patch up <idiom> U تعمیر کردن
patch U تصحیح کوچک در نرم افزار توسط کاربر در ساختار ناشر نرم افزار
patch U تصحیح در یک برنامه
patch U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch U وصله
patch U مشمع روی زخم قطعه زمین
patch U جالیز
patch U مدت زمان معین
patch U وصله ناجور وصله کردن
patch U وصله دوزی کردن
patch U تعمیر کردن
patch U بهم جورکردن
patch U تکه
patch U وصله کردن
patch U بهم پیوستن
patch U محدوده 02 در 04 متر برای تمرین اسکیت
patch U سرهم کردن
patch cord U سیم سرهم بندی
patch cord U سیم رابط
patch panel U تابلوی سرهم بندی
purple patch U نوشته اراسته به صنایع بدیعی
patch pocket U جیبرویسینه
eye patch U باندچشم
A patch of cloud . U لکه ابر
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work. U ماست مالی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com