English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pick up a language. <idiom> U زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To pick on someone . To have it in for someone . U با کسی لج افتادن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
to pick up U سوارکردن
to pick up U برداشتن
to pick up U برچیدن
to pick thanks U بوسیله سخن چینی
to pick thanks U خود شیرینی کردن
to pick over U بازرسی کردن و برگزیدن
to pick out U سوا کردن برگزیدن
pick-me-up <idiom> U بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
pick on <idiom> U حرف بد به کسی زدن
pick out <idiom> U انتخاب کردن
pick U چند کاره
pick U که روی mainframe و کامپیوترهای PC یا کوچک کار میکند
pick me up U نوشابه مقوی
pick-me-up U نوشابه مقوی
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
pick up <idiom> U دستگیر کردن شخص
pick up <idiom> U دریافت صدای رادیو و...
pick up <idiom> U اتفاقی
pick up <idiom> U سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
pick up <idiom> U دریافت کردن
to pick out U جدا کردن
to pick on U عیب جویی کردن از
pick up U سوار کردن مسافر
pick up U برداشتن
pick up U برچیدن
pick over U برگزیدن
pick over U چیدن
pick out U انتخاب کردن دریافتن
pick out U جدا کردن
pick off U رد شدن از راننده دیگر
pick off U یکی یکی با تیر زدن
pick off U چیدن
pick at U بازی کردن باغذا از روی بی اشتهایی
pick up U بدست اوردن
pick up U کندن منظم کردن
to pick on U برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
to pick off U تک تک انداختن
to pick off U یکی یکی باتیرزدن
to pick off U کندن
to pick off U چیدن
to pick at any one U از کسی عیبجویی کردن کسیراسرزنش یا استهزاکردن
to have one's pick U انتخاب کردن
to have one's pick U برگزیدن
pick up U واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
pick up U یارگیری
pick up U اشنا شدن
pick at U خرده گرفتن بر
pick U سیستم عامل چند کاربره
pick U کلنگ زدن و
pick U عیبجویی کردن
pick U ناخنک زدن
pick U باخلال پاک کردن
When should I pick you up? U کی عقب شما بیایم؟
pick-up U کندن
pick U بازکردن
pick-up U پیک اپ
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
pick کلنگ
pick U چیدن
pick U نوک زدن به برگزیدن
pick U خلال دندان بکاربردن
pick U کندن
pick U نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
pick U دزدیدن
pick U کلنگ
pick U کلنگ زدن
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
pick U کلنگ دو سر
pick U هرنوع الت نوک تیز
pick U خلال گوش
pick U خلال دندان
pick U زخمه
pick U مضراب
pick wickian U روشن بین
pick up oneself U خود را نگه داشتن
ice pick U یخ خرد کن
pick wickian U ساده بی تکلف
to have a bone to pick U بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
pick's syndrome U بیماری پیک
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
pick's disease U بیماری پیک
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
pick wickian U شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
pick up the pieces U زمین را شکستی اردهاراریختی
have a bone to pick U بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
pick of the basket U گل سرسبد
pick up health U بهبود یافتن
pick and steal U ناخنک زدن
pick and roll U ایجاد سد و چرخش
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
pick a back U برپشت
magnetic pick up U پیک اپ مغناطیسی
Don't pick on me. U سر به سر من نگذار.
pick-up artist U مرد زن پرست
ice pick U چکش یخ شکن
pick a back U بردوش
to pick up women <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
pick-up artist U مردلاس زن
pick-up artist U زن دنبال کن
pick to pieces U سخت مورد انتقاد قرار دادن
pick to pieces U پاره پاره کردن
pick a cherry U ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
pick-up artist U مشتاق زن
master pick U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
to pick a hole in U سوراخ کردن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
pick-up arm U دستهبلندشونده
toe pick U تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
tooth pick U خلال دندان دندان کاو
Afro pick شانه مخصوص فر
pick up the tab <idiom> U صورت حساب کسی را پرداختن
pick someone's brains <idiom> U اطلاعات دقیق به کسی
pick a quarrel <idiom> U باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
ear pick U گوش پاک کن
To pick at ones food . U از روی سیری خوردن
Pick on someone your own size. U برو با هم قدهای خودت طرف بشو
to pick to piece U سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to pick to piece U پاره پاره کردن
to pick a hole in U سوراخ کندن در
to pick a hole in U عیبجویی کردن از
to pick and choose U درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
pick up speed <idiom> U افزایش سرعت
pick's syndrome U نشانگان پیک
pick-me-ups U نوشابه مقوی
to pick rags U کهنه برچینی کردن
pick-ups U کندن
pick-ups U پیک اپ
inductive displacement pick up U پیک اپ القائی
To pick an apple off the tree. U سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
To pick somebodys pocket. U جیب کسی را زدن
To pick flowers(fruit). U گل ؟(میوه ) چیدن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
pick up a trail/scent <idiom> U تشخیص جای پای انسان یا حیوان
To try to pick up some information . to nose around. To pry about . U سر وگوشی آب دادن
These football players are the pick of the bunch . U این فوتبالیست ها گل سر سبد هستند
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
for a language course U برای یک دوره زبان
I am here for a language course U من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
language U زبان
first language U زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
second language U زباندوم
language U زبان
pl. language U زبان پی ال وان
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language U زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language U زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language U زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language U لسان
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language U زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language U زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language U ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language U سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language U قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language U هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language U کلام
language U سخنگویی تکلم
language U بصورت لسانی بیان کردن
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language U برنامهای که به عنوان مترجم
language U در زمان اجرا
language U تبدیل و اجرا میکند
universal language U زبان فراگیر
tone language U زبانهای اهنگی
common language U زبان عمومی
common language U زبان مشترک
compile language U زبان کامپایل
compiler language U زبان همگردانی
use bad language U فحش دادن
language laboratory U آزمایشگاه زبان
commerical language U زبان تجاری
command language U زبان دستوری
language laboratories U آزمایشگاه زبان
written language U زبان نوشتاری
use foul language U فحاشی کردن
command language U زبان فرمان
language lab U آزمایشگاه
language lab U زبان
computer language U زبان کامپیوتری
computer language U زبان کامپیوتر
formal language U زبان صوری
formmal language U زبان صوری
fabricated language U زبان ساختگی
extensible language U زبان توسعه پذیر
to fix a language U زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
the turkish language U زبان ترکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com