English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to make game of U دست انداختن
to make game of U مسخره کردن ریشخند کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To make money. To make ones pile. U پول درآوردن ( ساختن )
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
game U کامپیوتر مخصوص
game U معیوب
game U چلاق
game U شکار گرفته شده
game U هرنوع ورزش بامقررات
game U سرگرمی دوربازی بازی کردن
game U joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game U وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
game U اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
name of the game <idiom> U قسمت اصلی یک موضوع
i was very u. at that game U خیلی در ان بازی بد اوردم
the game is up U بازی باخت
the game is up U بازی تمام شد
the game is on U بازی دایر است
the best game out U بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
game U آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game U بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game U شکار
game keep U پاسبان شکار
game U بازی
game and game U یک بیک
game keep U شکاربان
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
game and game U یکدست ویکدست
game U شوخی
game keep U قرق چی
game U سرگرمی شکار
game U اهل حال
game U تفریح کردن
game U سرحال
game U دست انداختن
game U مسابقه
game U مسابقههای ورزشی
game U یک دوربازی
game U جانور شکاری
parlour game U بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
laws of the game U مقررات مسابقه
Do you know how to play this game ? U این بازی رابلد هستید ؟
losing game U بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
game fish U ماهی موردنظر
long game U بازی با لزوم ضربههای طولانی
game cartridge U محلورودیبازی
board game U بازی روی تخته
fair game U شکار مجاز
fair game U شکار قانونی
fair game U آماج روا
fair game U طعمهی حاضر و آماده
fair game U دست انداختنی
fair game U مسخره کردنی
waiting game U صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
italian game U بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
game fowl U مرغ شکاری
fair game <idiom> U موضوع تهاجم
game law U قانون شکار
game management U شکاربانی
game of chance U بازی قمار
game plan U استراتژی بازی
game playing U playing computerizedgame
game point U امتیاز پایانی
game theory U نظریه بازیها
game keeper U قرق چی
game theory U این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory U نظریه بازی
game theory U تئوری بازی
ground game U روش استفاده از مانور دویدن
game fowl U نژاد خروس جنگی
hard game U بازی دشوار
game fowl U خروس جنگی
game management U شکارداری
middle game U وسط بازی
skin game U تقلب درقمار
skin game U فریبکاری
small game U پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
small game U پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
spanish game U بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
stoppage of the game U توقف بازی
team game U بازی گروهی
three knights' game U بازی سه اسب
skin game U قمار از روی تقلب
short game U ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
off hand game U بازی جنبی
open game U بازی باز شطرنج
passing game U حمله با استفاده از پاس به جلو
perfect game U یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
perfect game U باحداکثر 003 امتیاز
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
shell game U گردو بازی
shell game U قمار با گردو
to die game U مردانه جان دادن
to game away one's money U درقمارپول ازدست دادن
to kill game U شکارزدن
war game U اجرای بازی جنگ
war game U بازی جنگ کردن
war game U بازی جنگ
zero sum game U بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
ball game U ورزش یا بازی با توپ
ball game U گوبازی
ball game U مسابقه
ball game U هماورد
war game U مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
war game U جنگ ازمون
off hand game U بازی غیررسمی
to play the game U رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
suspension of the game U تعویق و تاخیر بازی
to spoil ones game U نقشه یاکارکسیراخراب کردن
two pawns game U بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
two person game U بازی دو نفره در تئوری بازیها
upland game U پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
vienna game U بازی وینی شطرنج
ball game U شرایط وضعیت
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
computer game U بازی کامپیوتری
adventure game U بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
complete game U یک بازی کامل از طرف توپزن
closed game U بازی بسته
game keeper U قرق چی میدان
choose up game U بازی غیررسمی
centre game U بازی مرکزی
big game U شکار حیوانات بزرگ
a game of chess U یک مسابقه شطرنج
baseline game U بازی در انتهای زمین تنیس
arcade game U بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
acrade game U نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
video game U بازی دیدنی
power game U بازی قدرتی
crampet game U بازی شطرنج
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
football game U بازی فوتبال
Now that you're here, it's a whole new ball game. U حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
four knight's game U بازی چهار اسب
four handed game U بازی چهارنفره
game ball U توپ بازی
game bird U یک امتیاز
game bird U پرنده موردنظر درشکار
game clock U ساعت ورزشگاه
game cock U خروس جنگی
game cycle U دوره بازی
exhibition game U بازی نمایشی به نفع خیریه
game cycle U دورههای عملیاتی بازی جنگ
enter the game U وارد بازی شدن
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
game bag U خرجین شکاری
video game machine U ماشین بازی تصویری
Shall we play a game of cards? U یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
two person zero sum game U بازی دو نفره با مجموع صفر
two person zero sum game U در تئوری بازیها
this game is proper to spring U این بازی مخصوص بهار است
to fly at a higher game U همت برچیزعالی ترگماشتن
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
to deal out [card game] U کارت دادن [ورق بازی]
to play a poor game U بدبازی کردن
semi open game U بازی شطرنج نیمه باز
half giuoco game U بازی نیمه جوئوکو شطرنج
game misconduct penalty U 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
computerized game playing U بازیهای کامپیوتری
pre game drills U تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
queen's pawn game U بازی پیاده وزیر شطرنج
big game reel U قرقره صید ماهیهای بزرگ
scotch four knights' game U بازی چهاراسب اسکاتلندی شطرنج
She is romantically inclined. She i8s game. U از دو حال خارج نیست
He plays a beautiful game of volleyball. U مثل ماه والیبال بازی می کند
The football players are warming up before the game ( match) . U هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . U موضوعی را لو دادن
to make a d. U دفاع کردن
to make an a U پول پیش دادن
to make an a U پیش مزد دادن
to make an a U مساعده دادن
to make a r. for something U چیز یرا خواهش کردن
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to make out U سر دراوردن دریافتن
to make a for U دردسترس گذاشتن
to make a f. U چیزدارشدن
to make a f. U دارایی یاثروت بهم زدن متمول شدن
to make an a of U احمق یانادان کردن
to make known U معلوم کردن
to make known U اشکار ساختن
to make believe U وانمود کردن
to make away U خلاص شدن از
to make away U ساختن
to make away U کار
to make away U بر باد دادن
to make an a of any one U با کسی اشنایی کردن
to make a U نمودار کردن
to make up to any one U پیش کسی خود شیرینی کردن
make-up U ساخت [سازمانی یا سیستمی]
make-up U ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
make-up U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
to make out someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
I can't make anything of it. U من این را اصلا نمی فهمم [درک نمی کنم] .
to make U شاش کردن
to make U زهراب ریختن شاشیدن
to make U ادرارکردن
What do you make of this [it] ? U نظر شما در باره این چه است؟
to make out U نوشتن [چک یا نسخه و غیره]
to make it up U اشتی کردن
to make a U فاهرساختن
make believe <idiom> U وانمود کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com