Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to line-jump
U
داخل صف زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
picket line
U
صف کارگران اعتصابی
picket line
U
خط دستکها
picket line
U
خط پرچین
picket line
U
خط نرده ها
line
U
: خط
line
U
سطر
line
U
ردیف
line
U
رشته بند
line
U
ریسمان
line
U
رسن
line
U
طناب سیم
line
U
جاده
line
U
دهنه
line
U
لجام
line
U
: خط کشیدن
line
U
خط انداختن در
line
U
خط دار کردن
line
U
بخط کردن
line
U
اراستن
line
U
ترازکردن
line
U
استرکردن
line
U
پوشاندن
line
U
خط
line
U
طناب خط
line
U
خط صف
line
U
صفی در خط
line
U
در سمت
line
U
سیم
line
U
جبهه جنگ
line
U
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
U
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
U
نسب
line
U
خط زدن
line
U
حدود رویه
line
U
طرز
line
U
رشته
line
U
لاین
line
U
محصول
line
U
شعبه
line
U
اتصال فیزیکی به ارسال داده
by line
U
خط دوم یافرعی
by line
U
خط فرعی راه اهن
by line
U
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
U
خط دوم یافرعی
by-line
U
خط فرعی راه اهن
by-line
U
کار یاشغل اضافی وزائد
line of vision
U
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
line of sight
U
خط دید
line of sight
U
مسیر دید
line of sight
U
خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
line of sight
U
مسیر دید در نقشه برداری
line of sight
U
خط نشانه روی
line of sight
U
دیدمستقیم داشتن
line of sight
U
سوی دید
line of sight
U
جهت دید
production line
U
خط تولید
assembly line
U
تیمار خط
assembly line
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line
U
خط مونتاژ
assembly line
U
خط کلی
assembly line
U
خط تولید
front line
U
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
off line
U
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
U
برون خطی
off line
U
غیر متصل
off line
U
قطع
off line
U
منفصل
plumb line
U
شاقول
plumb line
U
خط عمودی
plumb line
U
ریسمان شاغول
plumb line
U
خط قائم
line up
U
به خط شدن
line up
U
به ترتیب ایستادن
line up
U
ردیف ایستادن تیم
line-up
U
به خط شدن
line-up
U
به ترتیب ایستادن
line-up
U
ردیف ایستادن تیم
line-ups
U
به خط شدن
line-ups
U
به ترتیب ایستادن
line-ups
U
ردیف ایستادن تیم
on line
U
در خط
on line
U
داخل رده
on line
U
مورداستعمال
on line
U
درون خطی
on line
U
متصل
on line
U
مستقیم
bottom line
U
طناب زیر بدنه
bottom line
U
طناب زیرین
branch line
U
خط فرعی
branch line
U
شاخه
heavy current line
U
خط جریان قوی
power line
U
خط جریان قوی
party line
U
خط خصوصی تلفن
party line
U
خط مشترک
party line
U
مرز مشترک
party line
U
خط دستهای
clothes line
U
ضبه زدن و انداختن حریف
line printer
U
چاپگر سطری
line printer
U
وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
Other Matches
jump line
U
سطر پرش
jump off
U
اغاز
jump off
U
شروع حمله
jump
U
جهت
jump
U
جهش
jump
U
جهیدن
jump on someone
<idiom>
U
jump off
U
اغاز حمله
jump off
U
پرش
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
to jump up at somebody
U
به کسی پریدن
[مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump all over someone
<idiom>
U
jump off
U
شروع بحمله
jump
U
پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump
U
پرش به هوا با هر دوپا
jump
U
جستن
jump
U
پریدن
jump
U
خیز زدن
jump
U
جوردرامدن
jump
U
وفق دادن
jump
U
پراندن جهاندن
jump
U
پرش
jump
U
جهش افزایش ناگهانی
jump at
<idiom>
U
jump
U
ترقی
jump
U
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump
U
تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump
U
خیز زاویه پرش لوله توپ
combat jump
U
پرش رزمی
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
combat jump
U
پرش با چتر درمنطقه دشمن
jump speed
U
سرعت مناسب برای پرش باچتر
conditional jump
U
جهش شرطی
jump ball
U
جمپبال
jump speed
U
سرعت پرش
jump spin
U
چرخش با اغاز پرش بهوا
jump stop
U
توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump the gum
U
خطا در اغاز پرش
jump turn
U
تغییر جهت و پیچ در پرش
counter jump
U
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
loop jump
U
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
high jump
U
پرش ارتفاع
two state jump
U
جهش دو حالتی
unconditional jump
U
جهش غیر شرطی
long jump
U
پرش طول
waltz jump
U
پرش والس
water jump
U
مانع ابی
angle of jump
U
زاویه پرش
angle of jump
U
زاویه پرش لوله توپ
To jump up . To be startled.
U
از جاپریدن
To jump the queue.
U
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
go jump in a lake
<idiom>
U
رفتن وآزار نرساندن به کسی
jump to conclusions
<idiom>
U
jump through a hoop
<idiom>
U
jump the gun
<idiom>
U
jump out of one's skin
<idiom>
U
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump down someone's throat
<idiom>
U
jump bail
<idiom>
U
To jump across the stream.
U
ازروی نهر آب پریدن
To jump . To be startled.
U
ازجا پریدن
water jump
U
چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
jump joint
U
اتصال لب به لب
jump suit
U
روپوش
jump suit
U
لباس خانه و استراحت
jump suits
U
روپوش
jump suits
U
لباس خانه و استراحت
jump jet
U
جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
to jump at something
[colloquial]
U
به چیزی واکنش نشان دادن
jump leads
U
باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
ski jump
U
پرش با اسکی
arabian jump
U
نیم پشتک
broad jump
U
پرش طول
jump instruction
U
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
split jump
U
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
jump kick
U
شوت درحال پرش
electron jump
U
پرش الکترون
jump altitude
U
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
subroutine jump
U
جهش زیرروال
jump pass
U
پاس در حال پرش
jump racing
U
مسابقه پرش از مانع
jump altitude
U
ارتفاع پرش
jump instruction
U
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump instruction
U
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
step jump
U
پرش و برگشت روی همان پا
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction
U
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
stag jump
U
پرش با پاهای باز در هوا
squat jump
U
کلاغ پر
jump fishing
U
ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump ball
U
توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
split jump
U
پرش روسی
jump start
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-start
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump
U
پرش سه گام
scissors jump
U
پرش قیچی در اسکیت
jump seat
U
صندلی تا شو
jump set
U
پاس پرشی
hydraulic jump
U
پرش هیدرولیک
jump shooter
U
شوت جفت زن
jump spark
U
جرقه جهنده
hydraulic jump
U
جهش هیدرولیک
jump instruction
U
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
hydraulic jump
U
جهش هیدرولیکی
jump rider
U
سوارکار در پرش
jump-starting
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
johnny jump up
U
گل بنفشه امریکایی
jump ski
U
پرشاسکی
strong jump
U
جهش ابی شدید
standing high jump
U
پرش ارتفاع بدون دورخیز
standing broad jump
U
پرش طول بدون دورخیز
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
jump height curve
U
منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
to jump-start an engine
U
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
To jump down somebodys throat.
U
ناگهان وسط حرف کسی پریدن
To jump down someones throat.
U
به کسی توپ وتشر زدن
hop stop and jump
U
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
jump spark ignition
U
احتراق با جرقه جهنده
tap loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
toe loop jump
U
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
turnaround jump shot
U
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
to queue-jump
[British E]
U
داخل صف زدن
conditional jump instruction
U
دستورالعمل پرش شرطی
jump into the lion's mouth
<idiom>
U
خود را توی دهان افعی انداختن
jump spark distributor
U
دلکو با جرقه جهنده
line to line fault
U
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
U
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage
U
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
U
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
U
فاصله سطور
line by line milling
U
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
U
فرز کردن سطری
line by line analysis
U
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
U
تماس خطوط
line out
U
با خط علامت گذاشتن
down the line
<idiom>
U
درآینده
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
old line
U
محافظه کار
on line help
U
کمک مستقیم
on the line
U
هواپیمای اماده پرواز
out of line
U
خارج از خط جبهه
out of line
U
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
in line
U
همراستا
in line
U
شمشیر در وضع حمله
all along the line
U
درامتدادهمه خط
all along the line
U
در همه جا
along line
U
در امتداد خطوط
line by line
U
سطر به سطر
down the line
U
ضربه از کنار زمین
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
down line
U
بار کردن پایین خطی
to come in to line
U
موافقت کردن
to come in to line
U
در صف امدن
mean line
U
خط میان
the line
U
صف
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
old line
U
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line out
U
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
along line
U
در خط
below the line
U
درامد یا هزینه غیر مترقبه
line of d.
U
مرز
Are you still on the line?
U
هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?
U
خط را قطع نکردی؟
line up
<idiom>
U
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
U
به صف کردن
line of d.
U
حد فاصل
line up
<idiom>
U
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line
<idiom>
U
ناصحیح
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
in line
<idiom>
U
با محدودیت متداول
penny a line
U
ارزان نویس بی مایه
phase line
U
خط مبداء حرکت جنگی
percolation line
U
خط نفوذ
multidrop line
U
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
phase line
U
خط خیز
phantom line
U
خط سری
line of deployment
U
خط گسترش
lumber's line
U
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
line of fall
U
خط فرود
line of engagement
U
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
multicore line
U
خط چند رشتهای
multipoint line
U
خط چند نقطهای
line of duty
U
نحوه انجام وفیفه
line of duty
U
مسیر خدمتی
line of drift
U
خط انتقال گمشدگان به عقب
line of drift
U
خط انتقال مجروحین به منطقه عقب
line of departure
U
خط شروع حمله
pitch line
U
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
line of departure
U
خط عزیمت
pipe line
U
خط لوله
phantom line
U
خط فرضی
morning line
U
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
penny a line
U
پست
on line operation
U
عمل درون خطی
on line operation
U
عملکرد درون خطی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com