Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to join the army
U
به سربازی رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
join up
U
به هم پیوستن
join
U
متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join
U
فرمان OIN
to join in
U
پامیان گذاردن
join
U
دست به دست هم دادن
join up
U
مجتمع کردن هواپیماها
join
U
ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
join
U
دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
join
U
ضربه زدن
join
U
پیوندزدن
join
U
پیوستن
join
U
ازدواج کردن
join
U
گراییدن متحد کردن
join
U
متصل کردن
join
U
در مجاورت بودن
join
U
مشارکت کردن
join
U
شرکت کردن در پیوستن
join
U
به هم ملحق شدن یا کردن
join in marriage
U
وصلت دادن
join hands
U
توحید مساعی کردن
join clip
U
گیره اتصال
join a society
U
عضو انجمنی شدن
to join the majority
U
مردن
to join the majority
U
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
Join the club!
U
من هم درشرایطی مشابه هستم !
to join company with somebody
U
به کسی ملحق شدن
[همراه کسی شدن]
to join a party
U
عضو حزبی شدن
to join in
[on]
a conversation
U
واسطه شدن
[میانجی شدن]
در مذاکره ای
Why dont you join our group. ?
U
چرا به جمع ما نمی آیی ؟
join issue with a person
U
با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
army
U
صف
army
U
نیرو زمینی
army
U
جیش
army
U
جمعیت
army
U
دسته
army
U
سپاه گروه
army
U
لشگر
army
U
ارتش
army
U
ارتش نیروی زمینی
standing army
U
ارتش منظم
standing army
U
ارتش دائمی
secretary of the army
U
وزیر نیروی زمینی
right wing of army
U
پهلوی راست میمنه
regular army
U
ارتش دائمی
right wing of army
U
جناح یمین
army stores
U
فروشگاه ارتش
regular army
U
ارتش کادر ثابت
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
army troops
U
یکانهای رده ارتش
army troops
U
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
field army
U
ارتش رزمی
field army
U
ارتش
army attache
U
وابسته زمینی
army attache
U
وابسته نظامی
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
army artillery
U
توپخانه ارتش
regular army
U
ارتش منظم
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
the losses of the army
U
تلفات ارتش
the main army
U
بخش عمده ارتش
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
Salvation Army
U
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
army helicopter
U
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
army helicopter
U
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
to lead an army
U
لشکر کشیدن
to serve in the army
U
درارتش خدمت کردن
the red army
U
ارتش سرخ
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
active army
U
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
active army
U
ارتش کادر
to outflank an army
U
گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
Territorial Army
U
ارتشتحتآموزشبریتانیا
army reserve
U
قسمت احتیاط نیروی زمینی
standing army
U
ارتش کادر ثابت
army staff
U
ستاد نظامی
field army
U
ارتش صحرایی
army regulation
U
مقررات ارتشی
army regulation
U
نظام نامه ارتشی
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
army forces
U
نیروهای زمینی
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
army forces
U
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
army of occupation
U
نیروهای اشغالی
army group
U
گروه ارتش
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
army of occupation
U
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
army of occupation
U
نیروی اشغالگر
army of occupation
U
نیروی اشغال کننده
army in the field
U
نیروی زمینی درصحنه عملیات
army of observation
U
عده دیدبانی
army corps
U
سپاههای ارتش
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army commander
U
فرمانده ارتش
army base
U
پادگان نیروی زمینی
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
army aviator
U
خلبان هوانیروز نیروزفر
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
army staff
U
ستادارتش
army corpa
U
سپاه
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army corpa
U
ستون
army aviation
U
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
women's army corps
U
ارتش زنان
women's army corps
U
قسمت زنان ارتش
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
army deposit fund
U
پس انداز انفرادی افراد
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
Swiss army knife
U
دستهچاقوسوئیسی
army beta test
U
ازمون بتای ارتش
chief army censor
U
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
To what do you attributeThe failure of the army?
U
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
army general staff
U
ستاد عمومی ارتش
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
army material program
U
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army alpha test
U
ازمون الفای ارتش
army program memorandum
U
لایحه برنامههای ارتشی
army assault team
U
تیم هجومی نیروی زمینی
industrial reserve army
U
ارتش ذخیره صنعتی
army management structure
U
سازمان مدیریت نیروی زمینی
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
combined arms army
U
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
combined arms army
U
ارتش مرکب
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
army service area
U
منطقه سرویس نیروی زمینی
army service area
U
منطقه عقب ارتش
army training test
U
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program
U
برنامه اموزش نظامی
army training program
U
برنامه اموزش نیروی زمینی
left wing of army
U
جناح یسار
left wing of army
U
پهلوی چپ میسره
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
reserve army of unemployed
U
سپاه ذخیره بیکاران
the army lost heavily
U
ارتش تلفات سنگین داد
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army personnel center
U
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system
U
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
reserve army of unemployed
U
ارتش ذخیره بیکاران
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
army program memorandum
U
لایحه برنامههای نیروی زمینی
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
army standard score
U
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
army ready material program
U
برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
army classification battery test
U
ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
army genetal classification test
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army airdefense command post
U
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army training and evaluation program
U
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com