English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to cover much ground U جامع بودن
to cover much ground U رسابودن
to cover much ground U وسیع بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He has read the book from cover to cover . U کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
cover U حایل شدن
cover U مخفی در بر گرفتن
cover U حاوی بودن درپوش
cover U روپوش
cover U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover U اختفاء
cover U انجام دادن
cover U جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover U پنهان کردن
cover U حفاظ
cover U سرپوش
cover U پاکت
cover U رویه لفاف
cover U جلد
cover U پوشش
cover U تامین کردن
cover U طی کردن
cover U نگهبان بگوش
cover U روکش کردن پوشانیدن پوشش
cover U جلد سرپوش
cover U تامین
cover up U در لاک دفاعی فرورفتن
cover-up U در لاک دفاعی فرورفتن
from cover to cover U ازاغازتا انجام کتاب
cover off U پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
cover all U بارانی یا روپوش
cover U سقف زدن
cover U بوته زار پناهگاه شکار
cover U مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover U تامین زیان و خسارات بیمه
cover U بسته بندی
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
cover U سطح برف
cover U اماده برای برگرداندن توپ
cover U امادگی
cover all U رولباسی
cover U جلد کردن
cover U پوشاندن
to cover up U پوشاندن
cover up <idiom> U پنهان کاربدواشتباه
cover U پوشش مخفی [جامعه شناسی]
under cover <idiom> U پنهان شدن
cover U مخفی گاه [جامعه شناسی]
cover U بازی دفاعی
under cover U سربسته درپاکت
take cover U پشت جان پناه قرار گرفتن
take cover U جان پناه گرفتن
to cover in U پرکردن
to cover in U پوشاندن
take cover U حفاظ گرفتن
to cover up U پیچیدن
dust cover U سرپوش غبارگیر
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
dish cover U سرپوش
depleted cover U پوشش کاسته شده
fighter cover U پوشش با هواپیماهای شکاری
extra cover U بازیگر بل گیر
fighter cover U پوشش هواپیماهای جنگنده
insurance cover U پوشش بیمه
hub cover U قالپاق چرخ
hatch cover U درپوش دوردریچه
hatch cover U درب دهلیز
magneto cover U سرپوش مگنت
open cover U بیمه نامه باز
fire cover U پوشش اتش
ice cover U یخپوش
communication cover U پوشش مخابراتی
cover note U گواهی بیمه نامه
depleted cover U پوشش کاهسته
comparative cover U پوشش نسبی
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
concrete cover U پوشش بتنی روی فولاد
contingency cover U بیمه حمل احتیاطی
corset cover U لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
cover an angle U زاویهای را بستن
cover and concealment U پوشش و اختفاء
cover drive U ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
cover note U بیمه نامه موقت
cover note U گواهی پوشش بیمه
cover plate U صفحه سرپوش
cover plate U پشت بندصفحه بست
cover point U عضو دفاع نزدیک
cover point U محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
cover shame U عذر
cover shame U بهانه
column cover U پوشش ستون
to cover one's nakedness U ستر عورت کردن
glass cover U پوشششیشهای
head cover U محافظسر
lever cover U پوششدربازکن
mattress cover U گردنبندبلندمهمانی
pan cover U پوششکنه
seat cover U پوششصندلی
sliding cover U پوششمتحرک
speaker cover U پوششصدا
filter cover U پوششفیلتر
battery cover U پوششباطری
pillow cover U ستونمخروطی
toilet cover U رو میزی برای میز ارایش
under cover of letter no U ضمن نامه شماره
cover girl U زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl U ستارهی روی جلد
cover girls U زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girls U ستارهی روی جلد
first-day cover U پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
valve cover U روپوشسرپاپ
duvet cover U روپوشقابلشستشو
loose cover U روکش
protective cover U روکش محافظ
protective cover U روپوش حفاظ
protective cover U پوشش حفافتی
protective cover U جان پناه دفاعی
piston cover U پوشش پیستون
piston cover U کف پیستون
overhead cover U پوشش بالای سر روپوش بالای سر
overhead cover U حفاظ بالای سر
radiator cover U روکش رادیاتور
saddle cover U رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
cover one's tracks <idiom> U پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
bed cover U روتختی
divan cover U [قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
sight cover U روپوش دستگاه نشانه روی روپوش زاویه یاب
saddle cover U غاشیه
saddle cover U زین پیچ
saddle cover U زین پوش
horse cover U قالیچه زیر زین اسب
open cover U بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
cloud cover U سطح ابر زیرپوشش اتمی
cloud cover U غلظت ابر اتمی
batterty cover U سرپوش باتری
binding cover U پوشش تعهد شده
break cover U خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
cover-ups U در لاک دفاعی فرورفتن
cover charges U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
base cover U عکس برداری اولیه
cover charge U مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
basic cover U عکسبرداری اولیه هوایی
cell cover U درپوش باتری
air cover U پوشش هوایی
cheque book cover U پوششدفترچهچک
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
to have compulsory insurance [cover] U اجباری [الزامی] بیمه بودن
They escaped under cover of darkness. U درتاریکی شب فرار کردند
excess loss cover U بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
cut and cover shelter U سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
perforated cover plates U صفحات مشبک
perforated cover plates U صفحات سوراخدار
can not judge a book by its cover <idiom> U [چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
his hat cover his fanily U خودش است و کلاهش
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
excess cover treaty U قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
to have private insurance [cover] U بیمه خصوصی داشتن
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) . U عیب پوشی کردن
To cover (traverse)long distances. U مسافت زیادی راطی کردن
ground U سیم منفی
ground U محوطه
ground U اتصال بدنه
ground U اتصال منفی
ground U اتصال زمین
ground U کار گذاشتن یا مستقرکردن
ground U اساسی
to take ground U بگل نشستن
ground U زمان ماضی فعل grind
ground U اتصال به زمین
ground U سیم زمین
ground U زمین
ground U به گل نشاندن ناو
ground U زمین میدان
ground U قطب منفی
ground U به گل زدن
we are still above ground U هنوز زنده ایم
ground U کف زمین
ground U عرصه
ground U اصل
ground U اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
ground zero U صفر زمین
ground zero U محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
out of one's ground U تجاوز توپزن از محل ایستادن
ground U زمین کردن
under ground U سرداب زیرزمین
under ground U راه اهن زیرزمینی
ground U تماس دادن توپ با زمین
ground U تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
ground U محل ایستادن توپزن
to take ground U بخاک نشستن
ground U خاک
ground U جهت
ground U سبب
on the ground of U به دلیل
ground U خاک میدان
ground U عنوان
get off the ground <idiom> U شروع خوب داشتن
down to the ground U ازهمه جهت
ground U کف دریا
get off the ground <idiom> U پا گرفتن
ground U پایه
above ground U زنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com