Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Fully exposed (over-exposed)to the sun.
U
درسینه آفتاب
exposed to
U
در معرض
exposed
U
روباز
exposed
U
بی پناه
exposed
U
در معرض نهادن
exposed
U
سر راه گذشته
exposed
U
در معرض دید جناح باز
exposed
U
بدون پوشش
exposed
U
فاهر شده
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
unwarned exposed
U
یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
He has been exposed as a traitor.
U
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
formwork exposed
U
قالب بندی سطوح مرئی
exposed concrete
U
بتن نما
warned exposed
U
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
to be vulnerable
[exposed]
to criticism
U
خود را در معرض انتقاد گذاشتن
She was exposed . She was caught out . She was found out .
U
مشتش باز شد
The whole thing wI'll burst open some day . the whole stiking affair wI'll be exposed someday .
U
با لاخره یک روز گندش در می آید
stream
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream
U
جریان اب
against the stream
U
بر ضد جریان اب
stream
U
سیلان
against the stream
<adv.>
U
مخالف جریان
stream
U
مسیل
stream
U
جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
stream
U
جریان اب ابیاری جویبار
stream
U
جوب
to go with the stream
U
همرنگ جماعت شدن
stream
U
روانه
stream
U
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
stream
U
جریان
up stream
U
بالارود در قسمت بالای نهر
stream
U
نهر
stream
U
جریان طولانی داده سری
stream
U
رود جوی
on stream
U
درحال فعالیت
on stream
U
در حال عمل درعمل
stream
U
جماعت
stream
U
رودخانه ابراهه
stream of income
U
جریان درامد
stream of consciousness
U
سیلان ذهن
stream routing
U
روند رود
stream routing
U
روند روانه
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
tidal stream
U
current tidal
stream turbine
U
توربین بخار
traffic stream
U
جریان امد و شد
to rush a stream
U
از نهری تند گذشتن
traffic stream
U
جریان رفت و امد
transport stream
U
ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
stream of consciousness
U
تسلسل روانی
stream of consciousness
U
جریان فکر
stream lines
U
خطوط جریان
ephemeral stream
U
رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
side stream
U
ریزابه
input stream
U
جریان سیر ورودی
head stream
U
سرچشمه رودخانه
output stream
U
مسیل خروجی
in stream procedure
U
رویه با مسیل
input stream
U
مسیل ورودی
stream of money
U
جریان پول
jet stream
U
تند باد
jet stream
U
جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
ephemeral stream
U
رود فصلی
sluggish stream
U
رودخانه با جریان کند
job stream
U
مسیل برنامه ها
stream line
U
خط هدایت جریان
stream gaging
U
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
stream day
U
روز کاریاگردش ماشین
tributary stream
U
ریزابه
stream corridor
U
دالان رود
stream centerline
U
اسه ابراهه
stream bed
U
بستر ابراهه
data stream
U
سیر داده
data stream
U
مسیل یا نهر داده
stream anchor
U
anchor kedge
stream anchor
U
لنگر ضد جریان اب
job stream
U
ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
output stream
U
نهر خروجی
bit stream
U
مسیل بیتی
bit stream
U
نهربیتی
bit stream
U
گروه بیتی
blood stream
U
جریان خون
bit stream
U
رشته ذره یی
free stream
U
جریان ازاد
bit stream
U
بیتهای متوالی
To jump across the stream.
U
ازروی نهر آب پریدن
Gulf Stream
U
جریان اب گرم گلف استریم
to strive against the stream
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
subterranean stream
U
طوفانزیرزمینی
job input stream
U
مسیل ورودی برنامه
job output stream
U
مسیل خروجی برنامه
input job stream
U
مسیل برنامه ورودی
Only dead fish swim with the flow
[stream]
.
<proverb>
U
در زندگی باید بجنگیم.
[ضرب المثل]
constant
U
مقدار ثابت
constant
U
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant
U
همیشگی
constant
U
پایا
constant
U
ثابت دایمی
constant
U
پایدار
constant
U
ثابت قدم
constant
U
باثبات استوار
constant
U
وفادار
constant
U
دائمی
constant
U
ثابت
constant
U
عدد ثابت
constant
U
مداوم
constant
U
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant
U
کد نمایش حروف که حاوی یک عدد ثابت دودویی در هر طول کلمه است
constant
U
آنچه تغییر نمیکند
constant
U
دادهای که مقدارش ثابت است
constant
U
فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
numeric constant
U
ثابت عددی
time constant
U
ثابت زمانی
newton constant
U
ثابت نیوتون
physical constant
U
ثابت فیزیکی
[فیزیک]
Napier's constant
U
عدد
[ ایی ]
[حرف لاتین]
[ریاضی]
Napier's constant
U
عدد نپر
[ریاضی]
multiplying constant
U
مضرب ثابت
solar constant
U
ثابت خورشیدی
velocity constant
U
ضریب سرعت
velocity constant
U
ثابت سرعت
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
Constant of integration
U
ثابت انتگرال گیری
[ریاضی]
madelung constant
U
ثابت مادلونگ
magnetic constant
U
پرمئابیلیته ی در خلاء
stability constant
U
ثابت پایداری
stefan's constant
U
ثابت استفان
spring constant
U
ضریب فنریت
shielding constant
U
ثابت حفافتی
screening constant
U
ثابت پوشش
rydberg constant
U
ثابت ریدبرگ
real constant
U
ثابت حقیقی
rate constant
U
ثابت سرعت
proportionality constant
U
ثابت تناسب
propagation constant
U
ثابت انتشار
planck's constant
U
کوانتوم کنش
planck's constant
U
ثابت پلانک
physical constant
U
ثابتهای فیزیکی
overall formation constant
U
ثابت تشکیل کلی
weiss constant
U
ثابت وایس
lattice constant
U
ثابت شبکه
absorption constant
U
ضریب جذب
constant pressure
U
فشار ثابت
constant return
U
بازده ثابت
constant speed
U
سرعت ثابت
constant cost
U
هزینه ثابت معادل cost fixed
constant voltage
U
ولتاژ ثابت
constant voltage
U
فشار الکتریکی ثابت
cosmological constant
U
ثابت کیهان شناختی
coupling constant
U
ثابت جفت شدن
cryoscopic constant
U
ثابت انجماد سنجی
curie constant
U
ثابت کوری
decay constant
U
ثابت تباهی
declination constant
U
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
dielectric constant
U
ثابت دی الکتریک
constant power
U
توان دائمی
constant power
U
توان ثابت
constant potential
U
اختلاف پتانسیل ثابت
attenuation constant
U
ثابت تضعیف
boltzmann constant
U
ثابت بولتزمان
boltzmann constant
U
ثابت بولتزمن
calibration constant
U
ثابت درجه بندی
constant capital
U
سرمایه ثابت
constant cost
U
قیمت ثابت
constant current
U
شدت ثابت
constant current
U
جریان دائم
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
constant error
U
خطای ثابت
constant factors
U
عوامل ثابت
constant luminance
U
روشنایی ثابت
constant of motion
U
ثابت حرکت
constant of the cone
U
زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
disintegration constant
U
ثابت تلاشی
gravitational constant
U
ثابت جاذبه
formation constant
U
ثابت تشکیل
instability constant
U
ثابت ناپایداری
magnetic constant
U
ثابت مغناطیسی
inertia constant
U
ثابت اینرسی
frequency constant
U
ثابت فرکانس
gas constant
U
ثابت گازها
gas constant
U
ثابت گاز
gravitational constant
U
ثابت گرانش
hubble constant
U
ثابت هابل
force constant
U
ثابت نیرو
equilibrium constant
U
ثابت تعادل
ebullioscopy constant
U
ثابت غلیان نمایی
ionization constant
U
ثابت یون
field constant
U
ثابت میدان
figurative constant
U
ثابت تلویحی
electric constant
U
ثابت الکتریکی
dissociation constant
U
ثابت تفکیک
constant current transformer
U
مبدل با شدت ثابت
low time constant
U
ثابت زمانی کوچک
constant displacement pump
U
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
near-constant state of flux
U
تغییر همیشگی
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
image phase constant
U
ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی
inductive time constant
U
ثابت زمانی القا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com