English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
to a knowledge U دانش اندوختن
to a knowledge U کسب معرفت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
knowledge U دانش
knowledge U معرفت
knowledge U وقوف
knowledge U دانایی علم
knowledge U اگاهی
knowledge U بصیرت
knowledge U اطلاع
knowledge U علم
knowledge U شناخت
knowledge U شناسایی
knowledge U سیستم کامپیوتری که عکس العملهای ذخیره سازی
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
knowledge U نرم افزاری که دانش
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
knowledge U طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
knowledge U آنچه دانسته است
general knowledge U علم اجمالی
carnal knowledge U بغل خوابی
carnal knowledge U جماع
carnal knowledge U مجامعت
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
self knowledge U خوداگاهی
empirical knowledge U معرفت تجربی
equivalent knowledge credit U تصدیق دانش علمی
equivalent knowledge credit U تصدیق اعتبار علمی
every branch of knowledge U هرشاخه ازعلوم
expert knowledge U تخصص
global knowledge U اطلاع سراسری
i have no knowledge of it U هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
immediate knowledge U معرفت بیواسطه
indirect knowledge U معرفت غیرمستقیم
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
knowledge acquisition آگاهی یابی
knowledge acquisition U دانشیابی
knowledge acquisition U کسب معلومات
knowledge base U پایگاه معلومات
knowledge base U پایگاه دانش
knowledge base U پایگاه اگاهی
knowledge domain U قلمرو اگاهی
knowledge domain U قلمرو دانش
knowledge engineer U مهندسی اگاهی
knowledge engineer U مهندسی دانش
knowledge engineering U مهندسی معلومات
knowledge industries U صنایع اطلاعاتی
knowledge is power U دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
knowledge of a language U دانستن زبانی
knowledge of persons U شناسایی اشخاص
knowledge of results U اطلاع از نتایج
knowledge representation U نمایش معلومات
knowledge work U کار اطلاعاتی
meta knowledge U اگاهی غیرنمادین
personal knowledge of the judge U علم قاضی
relativity of knowledge U نسبی بودن دانش
reservoir of knowledge U مخزن یا گنج دانش
rudimentary knowledge U دانش مقدماتی یا نخستین
to reach for knowledge U برای یافتن
to reach for knowledge U دانش کوشیدن
He did it with his fathers knowledge. U با اطلاع پدرش اینکار راکرد
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
To acquire knowledge. U دانش فرا گرفتن
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb> U جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
It is common knowledge that ... U این را همه کس بخوبی میدانند که ...
to my knowledge <adv.> U تا اونجایی که من میدونم
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. U روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
knowledge U دانش
knowledge U شناخت
knowledge U علم
knowledge U ادراک
knowledge U دانایی
knowledge U آگاهی
knowledge representation U نمایش دانش
knowledge representation U بازنمود دانش
Madrklmh that every human being is conscious knowledge U مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com