English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9698 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time study man U وقت نگه دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
time and motion study U بررسی زمان و حرکت
time study U بررسی زمانی
Other Matches
s.for study U ذوق تحصیل
s.for study U میل به تحصیل
study U ارزیابی کردن
study U تحصیل
study U درس
study U مطالعه
study U غور بررسی
study U موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
study U تحقیق
study U بررسی
study U طرح ازمایشی
study U بررسی کردن
study U درس خواندن خوانش
study U تحصیل کردن مطالعه کردن
study U تحقیق کردن
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
study U عیار گرفتن
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
study U سنجیدن
study U تجزیه کردن
study U محک زدن
to study out U با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
study U مطالعه کردن
study U بررسی کردن
self study U مطالعه پیش خود
system study U مطالعه سیستم
to make a study of something U چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
pilot study U بررسی مقدماتی
staff study U بررسی ستادی
study habits U عادتهای مطالعه
study for bar U دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
feasibility study U مطالعه امکانپذیری
to study for the bar U درس حقوق خواندن
to study for the bar U تحصیل حقوق کردن
threat study U بررسی امکانات رزمی دشمن
threat study U بررسی توسعه تهدید دشمن
to study persian U زبان فارسی تحصیل کردن
methodical study U بررسی روشمند
case study U مورد پژوهی
case study U بررسی موردی
motion study U تحرک سنجی
application study U بررسی پذیرش اماد
feasibility study U مطالعه امکان سنجی
area study U بررسی منطقهای
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
What is your branch of study? U رشته تحصیلیتان چیست ؟
area study U بررسی منطقه
motion study U حرکت پژوهی
feasibility study U امکان سنجی
empirical study U بررسی ازمودی
empirical study U بررسی تجربی
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
motion study U مطالعه ی حرکت
child study U کودک پژوهی
my unwillingness to study U بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
graduate study U تحصیلات دانشگاهی
capability study U مطالعه امکان انجام کار
brown study U عالم رویا و هپروت
he applied him self to study U دست بتحصیل زد
he applied him self to study U مشغول تحصیل شد
field study U بررسی میدانی
feasability study U مطالعات اجرایی
methods of economic study U روشهای مطالعه علم اقتصاد
symonds' picture study test U ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
rozenzweig picture frustration study U ناکامی سنج مصورروزنزوایگ
After dinner he likes to retire to his study. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
allport vernon lindzey study of values U ارزش سنج الپورت- ورنون- لیندزی
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. U اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
all-time U همیشگی
Once upon a time . U یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
at the same time U در عین حال
One by one . One at a time . U یک یک ( یکی یکی )
since that time. thereafter. U ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
Our time is up . U وقت تمام است
one at a time U یکی یکی
behind time U دیر
behind time U بی موقع
all the time <idiom> U به طور مکرر
one-time U پیشین
time is up U وقت گذشت
about time <idiom> U زودتراز اینها
It's time U وقتش رسیده که
time in U ادامه بازی پس از توقف
all-time U بالا یا پایینترین حد
all-time U بیسابقه
once upon a time U یکی بودیکی نبود
once upon a time U روزگاری
At the same time . U درعین حال
What time is it?What time do you have? U ساعت چند است
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
i time U time Instruction
f. time U روزهای تعطیل دادگاه
four-four time U چهارهچهارم
what is the time? U چه ساعتی است
what time is it? U چه ساعتی است
what is the time? U وقت چیست
many a time U بارها
once upon a time U روزی
on time U مدت دار
old time U قدیمی
off time U مرخصی
even time U دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
off time U وقت ازاد
at the same time U در ان واحد
at the same time U ضمنا"
at a specified time U در وقت معین یا معلوم
one-time U قبلی
one-time U سابق
three-four time U نت
time out <idiom> U پایان وقت
time after time <idiom> U مکررا
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
on time <idiom> U سرساعت
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
out of time U بیجا
out of time U بیگاه
while away the time <idiom> U زمان خوشی را گذراندن
mean time U ساعت متوسط
two-two time U نتدودوم
from this time forth U ازاین ببعد
from this time forth U زین سپس
from this time forth U ازاین پس
from time to time U گاه گاهی
for the time being U عجالت
from time to time U هرچندوقت یکبار
in time <idiom> U قبل از ساعت مقرر
in no time <idiom> U سریعا ،بزودی
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
from time to time <idiom> U گاهگاهی
down time U زمان تلفن شده
down time U وقفه
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
take your time U عجله نکن
time will tell U در آینده معلوم می شود
down time U زمان بیکاری
down time U زمان توقف
down time U زمان تلف
down time U مدت از کار افتادگی
for the time being <idiom> U برای مدتی
do time <idiom> U مدتی درزندان بودن
mean time U زمان متوسط
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
out of time U بیموقع
at another time U در زمان دیگری
There is yet time. U هنوز وقت هست.
down time U مرگ
there is a time for everything U دارد
time U ثیر قرار میدهد
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time U ایجاد پشتیبان خودکار پس از یک مدت زمانی یا در یک زمان مشخص در هر روز
time U خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
time U تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time U زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال صبر کنند
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
there is a time for everything U هرکاری وقتی
she is near her time U وقت زاییدنش نزدیک است
time U متقارن ساختن
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
just in time U درست بموقع
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
some time U یک وقتی
some time U مدتی
some time or other U یک وقتی
time U TIفرمان E
time U اندازه گیری زمان یک عملیات
time U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time U زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time U وقت قرار دادن برای
time U عهد
time U مدروز
time U روزگار
time U ایام
time U زمانه
time U هنگام
time U فرصت مجال
time U گاه
time U زمان
time U وقت
some time or other U یک روزی
specified time U وقت معین
time [s] <adv.> U بار
time U مدت
time U وقت معین کردن
time U مرورزمان را ثبت کردن
time U دفعه وقت چیزی رامعین کردن
Recent search history Forum search
2off-season
2off-season
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1time is prceious it has great
2برنامه استخر
2در رشته ادبیات انگلیسی
1امیدوارم جوش باشی
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1Waste of time & money if you can't man
1مدت زیادی است از شما بی خبرم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com