English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
average seek time U مدت متوسط جستجو
Symmetry U تقارن [ریاضی]
symmetry U قرینگی
symmetry U تقارن
symmetry U هم اراستگی
symmetry U هم جور
symmetry U مراعات نظیر تشابه
symmetry U سازواری
symmetry U تناسب
Symmetry U همامونی [ریاضی]
symmetry U تشابه
symmetry U قرینه سازی همسنجی
symmetry U قرینه تناسب
symmetry U قرینه
symmetry U همسازی
symmetry ink U مرکبی که اثران در روی کاغذتنهاوقتی نمودارمیشودکه ان کاغذراگرم کنند
symmetry lines U خطوط تقارن
symmetry number U عدد تقارن
symmetry group U گروه تقارن
symmetry operation U عمل تقارن
symmetry transformation U تبدیل تقارنی
plane of symmetry U سطح تقارن
symmetry point U نقطه تقارن
rotational symmetry U تقارن چرخشی
axis of symmetry U محور تقارن
plane of symmetry U صفحه تقارن
symmetry element U عنصر تقارن
symmetry axis U محور تقارن
symmetry vibration U ارتعاش متقارن
symmetry plane U صفحه تقارن
symmetry top U فرفرهای متقارن
symmetry substance U ماده متقارن
symmetry stretching U کشش متقارن
point of symmetry U نقطه تقارن
plane of mirror symmetry U صفحه تقارن اینهای
mirror plane of symmetry U صفحه تقارن اینهای
simple axis of symmetry U محور ساده تقارن
symmetry allowed reaction U واکنش مجاز از لحاظ تقارن
symmetry double bond U پیوند دوگانه متقارن
over-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
average value U میانگین
above-average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
above average <adj.> U بیشتر از حد متوسط
over-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
average value U مقدار متوسط
average value U مقدار میانگین
above-average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
above average <adj.> U بالاتر از حد متوسط
particular average U خسارات جزئی
above average <adj.> U بیش از حد متوسط
above-average <adj.> U بیش از حد متوسط
over-average <adj.> U بیش از حد متوسط
with average U شامل خسارات خصوصی وجزئی
with particular average U مشمول خسارات خاص
average out U میانگین در نظر گرفتن
average particular U خسارت وارده بر کشتی
average value U ارزش میانگین
particular average U خسارت خاص
average U معدل
average U خسارت بحری
average U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
average U مقدار متوسط
average U معدل میانگین
average U خسارت
average U میانگین حسابی متوسط حسابی
average U در حالت کلی
average U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
average U میانگین موفقیت
average U حد وسط
average U میانه متوسط
average U درجه عادی میانگین
average U پیدا کردن
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average U رویهمرفته بالغ شدن
average U میانگین
average U متوسط
average U میانگاه
average U حد متوسط
average U روی هم رفته
average U متوسط خسارت در بیمه
average U ایجاد میانگین
on average [on av.] U در حالت کلی
average U عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
particular average U خسارت جزئی
on average [on av.] U روی هم رفته
average U معدل گرفتن
on average [on av.] U در میانگین
bowling average U معدل امتیاز بازیگربولینگ
moving average U میانگین غلتان
moving average U میانگین متحرک
bowling average U میانگین امتیازهای توپ انداز
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
batting average U میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
simple average U میانگین ساده
average depth U عمق متوسط
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
average costs U معدل هزینه کل محصولات
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
average expense U هزینه متوسط
average error U خطای میانگین
average efficiency U بازده متوسط
average discharge U بده متوسط
average discharge U بده میانگین
average deviation U انحراف میانگین
average deviation U انحراف متوسط
average speed U سرعت متوسط
average flow U بده میانگین
average conditions U شرایط عادی
average clause U عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
average clause U بند یا ماده خسارت
average bond U ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
average bond U ضمانت نامه جبران خسارت
average available discharge U بده متوسط مفید
average available discharge U بده میانگینی دسترس
average adjustment U تصفیه خسارت
average adjuster U کارشناس تعیین خسارت بیمه
average conditions U شرایط متوسط
average cost U هزینه متوسط
average speed U سرعت متوسط حرکت
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
batting average U میانگین توپزنی
average voltage U ولتاژ متوسط
average life U عمر متوسط
average cost U میانگین هزینه
average stater U کارشناس تعیین خسارت بیمه
average revenue U قیمتی که خریدارمی پردازد
composite average U معدل امتیاز بازیگر بولینگ
average price U میانگین قیمت
average return U بازده متوسط
with pwrticular average U مشمول خسارت خاص
average price U قیمت متوسط
average payment U پرداخت متوسط
average yield U بازده متوسط
average output U محصول متوسط
average revenue U درامد متوسط
average product U تولید متوسط
weighted average U متوسط وزنی
average radius U شعاع میانگاه
average radius U شعاع میانه
monthly average U متوسط ماهیانه
average productivity U بازدهی متوسط
average productivity U بهره دهی متوسط
weighted average U میانگین وزنی
weighted average U میانگین موزون
average product U محصول متوسط
general average U خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
goal average U گل اواژ
Nikkei average U شاخصسهام درژاپن
average intensity U شدت جریان متوسط
goal average U گل شماری
average latency U رکود متوسط
average latency U تاخیر متوسط
average input U نهاده متوسط
average heading U جهت متوسط هواپیما
average revenue U قیمت عادی
average key U کلیدوسط
average flow U جریان متوسط
average life U عمر متوسط اقلام دارائی
average life U عمر میانگین
average heading U جهت متوسط مسیر
average reaction rate U سرعت متوسط واکنش
average annual precipitation U متوسط بارندگی سالینه
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
average evoked potential U پتانسیل فراخوانده متوسط
average propensity to save U y/s= APS
average reaction rate U مقدار متوسط واکنش
average limit of ice U حد متوسط یخ
average kinetic energy U انرژی متوسط جنبشی
average molecular speed U سرعت مولکولی متوسط
average net return U بازده خالص متوسط
average revenue product U درامد متوسط محصول
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
average fixed cost U هزینه ثابت متوسط
average propensity to save U میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average total cost U هزینه متوسط کل
average degree of polymerization U درجه متوسط بسپارش
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
average variable cost U متغیر
average variable cost U هزینه متوسط
average variable cost U هزینه متوسط متغیر
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
free of general average U معاف از خسارات عمومی
average tax rate U نزخ متوسط مالیات
pass completion average U میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
fair average quality U کیفیت متوسط مناسب
general average statement U صورت یا اعلامیه خسارت کلی
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
earned run average U میانگین امتیاز کسب شده
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
number average degree of polymerization U میانگین عددی درجه بسپارش
number average molecular weight U میانگین عددی وزن مولکولی
reasonable of average wage fair U اجرت المثل
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
weight average degree of polymerization U میانگین وزنی درجه بسپارش
long run average cost curve U منحنی هزینه متوسط بلند مدت
weight average molecular weight U میانگین وزنی وزن مولکولی
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
to know the time of d U اگاه بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com