English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tidal stream U current tidal
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tidal U جزر و مدی
tidal U کشندی
tidal waves U امواج جزرومدی
tidal waves U موجهای پس از زمین لرزه
tidal range U دامنه جذر و مد دریایی
tidal wave U امواج جذر و مدی
tidal wave U پندام
tidal sluice U مجرای کنترل کننده جزر و مد
tidal wave U موج کشند
tidal prism U اب ورودی و خروجی جذر ومد یا کشند دریایی
tidal predictions U پیش بینی جذر و مد
tidal wave U سیلاب دریایی
tidal flats U اراضی جزرومدی
tidal volume U حجم جاری
tidal traffic U شد امدنابرابر
tidal current U جریان جذر و مدی
tidal current U جریان جزر و مدی
tidal current U جریان کشندی
tidal current U stream tidal: syn
tidal traffic U امد و شد ناقرینه
tidal tables U جداول مشخصات جذر و مددریا
tidal data U دادههای کشندی
tidal flats U زمینهای ابگیر
tidal bore U موج جذر و مدی
tidal river U رودخانهای که اب دریادرنزدیکی دهانه ان طغیان میکند
tidal power plant U کارگاهقدرتجزرومد
tidal bench mark U شاخص جزر و مد
tidal mud deposits U گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
tidal current chart U نقشه جریان کشندها
tidal bench mark U انگپایه کشندی
on stream U درحال فعالیت
on stream U در حال عمل درعمل
to go with the stream U همرنگ جماعت شدن
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream U جریان اب
stream U سیلان
stream U نهر
stream U رودخانه ابراهه
stream U جوب
stream U روانه
stream U نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
stream U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
stream U جماعت
stream U جریان طولانی داده سری
against the stream <adv.> U مخالف جریان
stream U جریان اب ابیاری جویبار
up stream U بالارود در قسمت بالای نهر
stream U رود جوی
stream U مسیل
stream U جریان
against the stream U بر ضد جریان اب
stream turbine U توربین بخار
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
stream routing U روند رود
stream of income U جریان درامد
stream routing U روند روانه
traffic stream U جریان امد و شد
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
transport stream U ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
subterranean stream U طوفانزیرزمینی
traffic stream U جریان رفت و امد
to rush a stream U از نهری تند گذشتن
stream of consciousness U سیلان ذهن
stream of consciousness U تسلسل روانی
Gulf Stream U جریان اب گرم گلف استریم
jet stream U تند باد
input stream U مسیل ورودی
input stream U جریان سیر ورودی
in stream procedure U رویه با مسیل
head stream U سرچشمه رودخانه
free stream U جریان ازاد
ephemeral stream U رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
ephemeral stream U رود فصلی
data stream U مسیل یا نهر داده
data stream U سیر داده
blood stream U جریان خون
bit stream U گروه بیتی
bit stream U نهربیتی
bit stream U مسیل بیتی
bit stream U بیتهای متوالی
bit stream U رشته ذره یی
jet stream U جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
job stream U ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
stream anchor U anchor kedge
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
stream day U روز کاریاگردش ماشین
stream corridor U دالان رود
stream centerline U اسه ابراهه
stream bed U بستر ابراهه
stream line U خط هدایت جریان
stream anchor U لنگر ضد جریان اب
sluggish stream U رودخانه با جریان کند
tributary stream U ریزابه
side stream U ریزابه
output stream U نهر خروجی
stream lines U خطوط جریان
output stream U مسیل خروجی
stream of money U جریان پول
job stream U مسیل برنامه ها
stream of consciousness U جریان فکر
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
job output stream U مسیل خروجی برنامه
input job stream U مسیل برنامه ورودی
job input stream U مسیل ورودی برنامه
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> U در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com