Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tidal bench mark
U
شاخص جزر و مد
tidal bench mark
U
انگپایه کشندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bench mark
U
نشان
bench mark
U
انگپایه
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark
U
رپر
bench mark
U
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark
U
شاخص مبداء
bench mark
U
نشانه مبنا
bench mark
U
نشانه
bench mark
U
علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
U
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
tidal
U
کشندی
tidal
U
جزر و مدی
tidal tables
U
جداول مشخصات جذر و مددریا
tidal waves
U
موجهای پس از زمین لرزه
tidal traffic
U
شد امدنابرابر
tidal volume
U
حجم جاری
tidal traffic
U
امد و شد ناقرینه
tidal waves
U
امواج جزرومدی
tidal wave
U
موج کشند
tidal wave
U
پندام
tidal wave
U
امواج جذر و مدی
tidal stream
U
current tidal
tidal sluice
U
مجرای کنترل کننده جزر و مد
tidal river
U
رودخانهای که اب دریادرنزدیکی دهانه ان طغیان میکند
tidal wave
U
سیلاب دریایی
tidal bore
U
موج جذر و مدی
tidal current
U
جریان جذر و مدی
tidal current
U
جریان جزر و مدی
tidal current
U
جریان کشندی
tidal current
U
stream tidal: syn
tidal data
U
دادههای کشندی
tidal flats
U
اراضی جزرومدی
tidal range
U
دامنه جذر و مد دریایی
tidal prism
U
اب ورودی و خروجی جذر ومد یا کشند دریایی
tidal predictions
U
پیش بینی جذر و مد
tidal flats
U
زمینهای ابگیر
tidal mud deposits
U
گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
tidal current chart
U
نقشه جریان کشندها
tidal power plant
U
کارگاهقدرتجزرومد
bench
U
سکو
bench
U
نیمکت
bench
U
میز کار
bench
U
میز ابزار
bench
U
کرسی قضاوت جای ویژه
bench
U
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench
U
نیمکت گذاشتن
bench
U
میز قالب گیری
bench
U
میز
bench
U
هیات قضات محکمه
bench
U
مسند قضاوت
bench
U
تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench
U
نیمکت ذخیره ها
bench
U
میز کار دستگاه
bench
U
بر کرسی نشستن
bench
U
سکوی کوهستانی
bench press
U
پرس میزی
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench warmer
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench jockey
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
circular saw bench
U
اره کمانهای میزی
bench check
U
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
bench check
U
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench wall
U
دیوار تکیه گاه
be raise to the bench
U
بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
penalty bench
U
منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
ride the bench
U
بازیگر ذخیره
bench micrometer
U
میکرومتر رومیزی
to sit on the bench
U
روی نیمکت نشستن
bench stone
U
سنگ سمباده رومیزی
circular bench
U
نیمکت گرد
[دایره ای]
park bench
U
نیمکت پارک
backless bench
U
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
assembly bench
U
میز مونتاژ
bench warrant
U
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
clear the bench
U
استفاده از ذخیره ها
incline bench
U
تخته وزنه برداری
bench height
U
ارتفاعگسل
bench seat
U
صندلیاتومبیل
officials' bench
U
نیمکتمربیان
players' bench
U
نیمکتبازیکنان
garden bench
U
نیمکت باغ
team bench
U
نیمکتبازیکنان
carpenters bench
U
میز درودگری
draw bench
U
میز رسم
carpenter's bench
U
میزکار
carpenter's bench
U
خرپشت
carpenter's bench
U
دستگاه نجاری
cross bench
U
نیمکت بیطرفان در مجلس
front bench
U
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
drawing bench
U
میز رسم
widow bench
U
میراث زوجه
bench scale process
U
فرایند کارگاهی
bench type radial
U
میز نوع شعاعی
bench tapping machine
U
ماشین مته رومیزی
dial bench gage
U
میز اندازه گیری
cold drawing bench
U
میز سردکشی
bench milling machine
U
ماشین فرز رومیزی
carver's bench screw
U
پیچمخصوصنیمکت
double-back bench
U
نیمکت جفتی
[پشت به پشت یا یک ردیفه]
bench drilling machine
U
میز دستگاه درل
queens bench division
U
دادگاه ملکه
bench by a back injury
U
خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
mark up
U
سود توزیع کننده کالا
mark down
U
پایین اوردن قیمت
mark down
U
کاهش قیمت
mark down
U
کاهش قیمتها
mark mark
U
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark of d.
U
نشان امتیازیا افتخار
to mark out one's course
U
طرحی برای رویه خود ریختن
mark down
U
تنزل قیمت
to mark off
U
جدا کردن
mark up
U
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark up
U
افزایش قیمت
mark off
U
خط کشیدن
mark
U
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
U
اثر
mark
U
وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark
U
ایه
mark
U
علامت نشانه هدف
mark
U
علامت گذاری کردن
mark
U
علامت گذاری
mark
U
نمره گذاری کردن علامت
mark
U
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark
U
توجه کردن
mark
U
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark
U
پایه
mark
U
بل گی_ری خوب
mark
U
01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark
U
نشانه کردن حریف
mark
U
علامت
mark
U
نشان کردن نشان
mark
U
مارک
mark
U
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark
U
بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark
U
قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark
U
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark
U
علامت گذاشتن
mark
U
سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark
U
علامت گذاری روی چیزی
mark
U
نشان علامت
mark
U
نشانه
mark
U
نمره
mark
U
پایه نقطه
mark
U
ارزه
beside the mark
U
پرت
mark
U
گواهی
mark
U
مدرک
mark
U
داغ
beside the mark
U
خارج ازموضوع
mark
U
نشان
mark
U
حد
mark
U
مرز
mark
U
درجه
below the mark
U
پایین تر از میزان مقر ر
mark-down
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark
U
هدف
mark-up
U
سود توزیع کننده
tide mark
U
داغ مد
tide mark
U
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
shoulder mark
U
نشان سردوشی علایم سردوشی
space mark
U
علامت فاصله گذاری
stonemason's mark
U
علامت سنگتراش
Trade mark.
U
علامت تجارتی
stonemason's mark
U
نشان سنگ کار
tape mark
U
نشان نوار
tick mark
U
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
to miss a mark
U
خطا کردن
to hit a mark
U
نشانی را زدن
to impress a mark on something
U
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
black mark
U
سابقهی بد
centre mark
U
نقطهمرکزی
Deutsche Mark
U
واحدپول
guide mark
U
نشانهراهنما
lateral mark
U
علامتکناری
special mark
U
علامتمخصوص
The would left a mark.
U
جای زخم باقی ماند
To overstep the mark. To go too far.
U
از حد معمول گذراندن
You mark my words.
U
این خط واینهم نشان
You mark my words .
U
ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
wide of the mark
<idiom>
U
از هدف به دور بردن ،نادرست
mark time
<idiom>
U
با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
mark time
<idiom>
U
منتظر وقوع چیزی بودن
exclamation mark
علامت تعجب
bale mark
U
مشخصات عدل
word mark
U
علامت کلمه
word mark
U
نشان کلمه
we missed our mark
U
تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
to impress a mark on something
U
چیزیرانشان کردن
to make one's mark
U
برجسته شدن
to make one's mark
U
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to mark out a ground
U
حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
to mark down an article
U
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good
U
بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark good
U
نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark time
U
در جا زدن
to miss a mark
U
نشانی را نزدن
trade mark
U
علامت تجاری
trade mark
U
علامت بازرگانی
trade mark
U
علامت تجارتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com