English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
theory of functions of a complex variable U آنالیز مختلط [ریاضی]
theory of functions of a complex variable U نظریه توابع [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
functions U چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
functions U طرزکار تابع
functions U کار کردن
functions U خاصیت وجودی
functions U کارایی
functions U وفیفه عمل کردن
functions U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functions U دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
functions U انجام عمل به درستی
functions U مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functions U مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
functions U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functions U لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functions U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions U مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
functions U فعالیت
functions U ایفاء
functions U ماموریت عمل
functions U مقام
functions U پیشه
functions U کارویژه
functions U کار
functions U وفیفه
functions U کارکرد
functions U تابع
functions U عمل کردن کارکردن
functions U وفیفه داشتن
functions U دستورالعمل
functions U نقش
functions U عمل
functions U ایین رسمی
mathematical functions U توابع ریاضی
market functions U وفائف بازار
orthogonal functions U توابع متعامد
functions of money U نقش پول
functions of money U وفائف پول
orthonormal functions U توابع متعامد بهنجار
maintenance functions U کارکردهای نگهداری
circular functions U تابع های مثلثاتی [ریاضی]
orthonormal functions U توابع نرمال ارتو
money functions U وفائف پول
transfer functions U توابع انتقالی
post war consumption functions U توابع مصرف پس از جنگ جهانی دوم
complex U همتافت
complex U طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex U کمپلکس
complex U اچار
complex U عقده
complex U گروهه مجموعه
complex U مجتمع
complex U هم تافت
complex U عقده روانی
complex U مختلط
complex U مرکب از چند جزء بغرنج
complex U پیچیده
complex U مرکب
complex U :پیچیده
complex system U سازگان پیچیده
complex system U سیستم پیچیده
complex power U توان موهومی
compound complex U دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
activated complex U کمپلکس فعال شده
complex indicator U نشانگر عقده
orestes complex U عقده اورستس
oedipus complex U عقده ادیپ
oedipus complex U احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
mother complex U عقده مادری
complex power U توان مختلط
complex impedance U ناگذرایی مختلط
complex number U اعداد مختلط
port complex U لنگرگاه
Complex analysis U نظریه توابع [ریاضی]
complex admittance U گذرایی مختلط
complex circuit U مدار مختلط
complex multiplet U چندتایی پیچیده
complex fraction U مخرج مشترک
complex number U عدد مرکب
planar complex U کمپلکس مسطح
complex number U عدد مختلط
complex fraction U برخه مشترک
port complex U مجتمع بندری
coordinated complex U کمپلکس کوئوردینانسی
inert complex U کمپلکس بی اثر
labile complex U کمپلکس تغییرپذیر
jocasta complex U عقده یوکاستا
complex plane U صفحه مختلط [ریاضی]
complex conjugate U عدد مزدوج مختلط [ریاضی]
complex number U عدد مختلط [ریاضی]
intermediate complex U کمپلکس واسطه
superiority complex U عقده ای
guilt complex U عذابوجدان
base complex U مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
hydroelectric complex U اجزایتبدیلآببهالکتریسیته
complex dune U ریگروانانباشته
inferiority complex U خود کم بینی
inferiority complex U عقده حقارت
Complex analysis U آنالیز مختلط [ریاضی]
superiority complex U خودبین
medea complex U عقده میدیا
sigma complex U کمپلکس سیگما
diana complex U عقده دیانا
universal complex U عقده همگانی
edipus complex U عقده ادیپ
electra complex U حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
electra complex U عقده الکترا
medea complex U عقده فرزند کشی
superiority complex U از خود راضی
superiority complex U خود رای
superiority complex U خود سر
complex analytic function U تابع تحلیلی [مختلط] [ریاضی]
complex absolute value function U تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
spin paired complex U کمپلکس اسپین زوج شده
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
The human brain is a complex organ . U مغز انسان عضو پیچیده یی است
complex instruction set computer U کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
variable name U نام متغیر
variable U شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variable U بی قرار
variable U شمارهای که با هر تابع یا ساختار در برنامه قابل دستیابی است
variable U بی ثبات
variable U تغییرپذیر
variable U متغیر
variable U کامپیوتری که در آن تعداد بیتهای یک کلمه متغیرند, و طبق نوع داده فرق می کنند
variable U آنچه قابل تغییر است
variable U ثبات یا محل ذخیره سازی که میتواند هر عدد یا حروف داشته باشد و در حین اجرای برنامه تغییر کند
variable U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variable U تغییرکننده
variable U ناپایدار
variable U تغییر پذیر
variable U رکورد با هر طولی
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
subscripted variable U عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
variable point U با ممیز متغییر
variable stator U توربین گازی با چند ردیف تیغه استاتور
variable stars U ستارگان متغیر
variable sweep U ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
variable symbol U نماد متغییر
key variable U متغیر کلید
switching variable U متغیر راه گزینی
variable time U ماسوره زمان متغیر ماسوره زم
variable time U زمان متغیر
variable terrain U زمین دوعارضه
treatment variable U متغیر تدبیری
suppressor variable U متغیر بازدارنده
instrumental variable U متغیر وسیله
integer variable U متغیر صحیح
intervening variable U متغیر فرضی رابط
it is of variable length U درازای ان متغیر
it is of variable length U طول ان تغییر میکند
instrumental variable U متغیر ابزاری
variable terrain U زمین متغیر
induced variable U متغیر القائی
subscript variable U متغیر زیرنویس دار
variable capacitor U خازن متغیر
variable capacitor U خازن گردان
random variable U متغیر تصادفی
nonrandom variable U متغیر غیر تصادفی
nonbasic variable U متغیر غیر اساسی
variable length U با درازای متغییر
reduced variable U متغیر کاهیده
variable cost U هزینه متغیر
variable error U خطای متغیر
variable factors U عوامل متغیر
variable input U داده متغیر
variable input U نهاده متغیر
variable inlet U ورودی متغیر موتور مکنده هوا
variable inductance U القاگری متغیر
polar variable U متغیر قطبی
variable incidence U جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
variable format U با قالب متغییر
variable factors U عوامل قابل تغییر تولید
variable camber U سطوح هادی گاز به داخل توربین
moderator variable U متغیر تعدیل کننده
stochastic variable U متغیر تصادفی
logic variable U متغیر منطقی
variable recoil U سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
variable slide U طول عقب نشینی متغیر
variable spark U جرقه تنظیم پذیر
string variable U متغیر رشته
local variable U متغیر محلی
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
marker variable U متغیر ممیز
unrelated variable U متغیر غیر وابسته
variable budget U بودجه متغیر
residual variable U متغیر باقیمانده
variable load U بار متغیر
variable address U نشانی متغییر
variable parameter U پارامتر متغییر
slack variable U متغیر بی اثر
variable pitch U جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
slack variable U متغیر کمکی
two state variable U متغییر دو حالتی
variable transformer U مبدل تنظیم پذیر
dependent variable U متغیر تابع
dependent variable U متغیر وابسته
discrete variable U متغیر ناپیوسته
distal variable U متغیر دوربرد
dummy variable U متغیر تصنعی
binary variable U متغیر دودوئی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com