English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shore to shore movement U عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
beats U پیروزی
beats U : ضرب
beats U شلاق زدن کوبیدن
beats U چوب زدن
beats U کتک زدن
beats U زدن
beats U : تپیدن
beats U ضربان نبض
beats U قلب
beats U تپش
beats U ضربت موسیقی
beats U غلبه
beats U پیشرفت زنش
beats U زنه
beats U ضربان
beats U مغلوب کردن
beats U غالب شدن
beats U تداخل
beats U تعدادضربات پا دریکسری ضربات بازوی شناگر ضربه زدن
beats U تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
beats U تعدادپاروزنها در هر دقیقه
beats U گل زدن
beats U حرکت قایق بسمت باد
beats U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
Beats me! <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
the heart beats U تپش
the heart beats U زدن قلب
He beats up his wife. U زنش راکتک می زند
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
He beats his own child to frighten his neighbour. <proverb> U بچه خود را مى زند که همسایه بترسد .
new waves U نیوویو
waves U فر موی سر دست تکان دادن
waves U موجی بودن موج زدن
waves U هیجان
waves U موج رادیویی
waves U موج زدن
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U موج
waves U خیزاب
on shore U سوی کرانه
near shore U نزدیک به ساحل
on shore U روی ساحل
on shore U بر کنار
off shore U دور از کرانه
near shore U کرانهای
near shore U کرانه
in shore U در اب نزدیک کرانه
shore U کرانه
shore U شمعک
shore U کرانه ساحل
shore U بساحل رتفن
shore کنار دریا
shore U فرودامدن
shore U ترساندن
shore U ساحل دریا
shore U ساحل
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
shore U شمع چوبی
shore U تیر چوبی حایل
shore U شمع
shore U لب
metric waves U موجهای متری
incoherent waves U امواج همدوس
make waves <idiom> U ایجاد دردسر
thermal waves U امواج گرمایی
radio waves U امواج رادیویی
crashing waves U امواج خروشان
the waves of the sea U امواج دریا
the waves of the sea U خیزابهای دریا
train of waves U قطار موج
hertzian waves U امواج هرتز
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
sound waves U موج صوتی
brain waves U امواج مغزی
bed waves U موج بستر
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
shock waves U موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
assault waves U موجهای هجوم
tidal waves U موجهای پس از زمین لرزه
tidal waves U امواج جزرومدی
shock waves U موج ضربهای
shock waves U موج ضربه
shock waves U موج ضربت
sound waves U صوت
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
ground waves U امواج زمینی
gravitational waves U امواج گرانشی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
gravity waves U امواج ثقلی
gravitational waves U امواج جاذبه
shore formation U ته نشست دریاچهای
shore stablishment U تاسیسات ساحلی
shore terrace U تختان کرانهای
long shore U وابسته بدریا کنار
spur shore U فانتوم
spur shore U دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
an off shore wind U بادی که از سوی دریا بوزد
long shore U کرانهای
lee shore U کشتی بادپناه
lee shore U سوی قسمت پناه دارکشتی
lee shore U واقع در سمت پناه دارکشتی
lee shore U مایه خطر
shore boat U تاکسی اب
shore duty U خدمت ساحل
lee shore U ساحل در معرض باد
shore patrol U انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
shore patrol U دژبان ساحلی
shore patrol U کرانه پاسدار
sea shore U ساحل
sea shore U کرانه دریا
shore erosion U فرسایش ساحلی
shore boat U تاکسی ساحلی
on shore winds U باد دریایی
on shore winds U دریا باد
lee shore U سمت پناه دارکشتی
off shore fisheries U شیلات دوراز کرانه
ship to shore U حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
flying shore U تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
shore leave U مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
shore patrol U پلیس ساحلی
shore break U موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
shore dinner U غذای دریایی
shore patrol U پلیس نیروی دریایی
shore party U گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
shore duty U ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
The infantry attacked in waves . U پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
deep water waves U موجهای زیرابی
amplification of seismic waves U تقویتکنندهامواجمتزلزل
The waves were mountain - high . U موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
visualization of seismic waves U تجسمارتعاشاتزمینلرزه
transcription of seismic waves U آوانویسیارتعاشزمینی
detection of seismic waves U ردیابامواجمرتعش
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
elevated shore line U بالاکنار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com