Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the p of income to expenses
U
نسبت درامدبه هزینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expenses
U
مخارج
All the expenses.
U
دراین عکس خوب افتادید
To cut down expenses .
U
خرج را کم کردن ( مخارج راپایین آوردن )
Inclusive of all expenses .
U
خرج دررفته ( بطور خالص )
actual expenses
U
مخارج واقعی
travelling expenses
U
مخارج سفر
receipts and expenses
U
واردات وصادرات
receipts and expenses
U
جمع وخروج
unforeseen expenses
U
هزینههای پیش بینی نشده
financial expenses
U
هزینههای مالی
operating expenses
U
مخارج عملیاتی
overhead expenses
U
به خرج
initial expenses
U
هزینه ابتدائی
initial expenses
U
هزینه نخستین
indirect expenses
U
مخارج غیرمستقیم
living expenses
U
هزینه زندگی
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
business expenses
U
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
all the expenses fell on him
U
تمام مخارج به گردن اوافتاد
overhead expenses
U
به هزینه
out of pocket expenses
U
هزینه واقعی
out of pocket expenses
U
هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
application expenses
U
هزینه های درخواستنامه
[درخواست کار]
extra expenses
U
هزینه نهایی
extra expenses
U
هزینه های اضافی
management expenses
U
مخارج اداری
management expenses
U
مخارج مدیریت
deduction of expenses
U
کسر مخارج
[اقتصاد]
Please let me take a share in the expenses.
U
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
pocket expenses
U
هزینه مختصر شخصی
preliminary expenses
U
هزینههای ابتدائی
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
incidental expenses
U
مخارج اتفاقی
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
additional costs
[expenses]
U
هزینه نهایی
additional costs
[expenses]
U
هزینه های اضافی
To bear heavy expenses.
U
سرب فلز سنگین وزنی است
To incur some heavy expenses.
U
مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
I crossed out the extra expenses .
U
هزینه های اضافی را قلم زدم
his income
U
هر چه درامد داردخرج میکند
mean income
U
درامد متوسط
income
U
عایدات
income
U
عواید
income
U
مهاجر واردشونده
income
U
ورودیه جدیدالورود
income
U
جریان
but for income
U
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
income
U
درامد
income
U
عایدی
income
U
دخل
income
U
ریزش فهور
per capita income
U
درامد سرانه
overseas income
U
درامد از کشور یا کشورهای خارجی
ordinary income
U
درامد عادی
notional income
U
درامد خیالی
money income
U
درامد پولی
money income
U
مزد و حقوق
median income
U
درامد متوسط
national income
U
درامد ملی
net income
U
درامد خالص
nominal income
U
درامد اسمی
nonmonetary income
U
درامد غیر پولی
notional income
U
درامد فرضی
median income
U
درامد میانی
permanent income
U
درامد دائمی
personal income
U
درامد شخصی
total income
U
درامد کل
transfer income
U
درامد انتقالی
transitory income
U
درامد انتقالی
transitory income
U
درامدموقتی
unearned income
U
درامد باد اورده
unearned income
U
درامد ازمبنایی جز کار
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage income
U
درامدمربوط بکار
windfall income
U
درامد باد اورده
income support
U
پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
a modest income
U
درآمدی متوسط
temporary income
U
درامد موقتی
taxable income
U
درامد مشمول مالیات
supplementary income
U
درامد تکمیلی
personal income
U
درامد سرانه
present income
U
درامد جاری
present income
U
درامد حال
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
psychic income
U
درامد بی دردسر
psychic income
U
درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
real income
U
درامد واقعی
real income
U
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
redistribution of income
U
توزیع دوباره درامد
relative income
U
درامد نسبی
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
stream of income
U
جریان درامد
to rely on somebody for your income
U
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
imputed income
U
درامد انتسابی
earned income
U
درامد تحصیل شده
income distribution
U
توزیع درامد
distribution of income
U
توزیع درامد
disposable income
U
درامد دریافتی
disposable income
U
درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
disposable income
U
درامدقابل استفاده
disposable income
U
درامد قابل تصرف
deferred income
U
پیش دریافت درامد
earned income
U
درامدکسب شده
imputed income
U
درامد ضمنی
gross income
U
درامد ناخالص
flow of income
U
گردش درامد
flow of income
U
جریان درامد
fixed income
U
درامد ثابت
economic income
U
درامد اقتصادی
earned income
U
درامدحاصله از کار
deferred income
U
درامدهای انتقالی
deduction from income
U
کسور درامد
current income
U
درامدیک دوره معین
income taxes
U
مالیات برعایدات
income taxes
U
مالیات بر درامد
income tax
U
مالیات برعایدات
current income
U
درامد یک سال مالی
current income
U
درامد جاری
business income
U
درامد خالص تجارتی
bunched income
U
درامد خدمات شخصی
annual income
U
درامد سالانه
actual income
U
درامد واقعی
income tax
U
مالیات بر درامد
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
income per capita
U
درامد سرانه
income forgone
U
درامد صرف نظر شده
income forgone
U
درامداز دست رفته
income leakage
U
نشت درامد
income leakage
U
کسر درامد
income multiplier
U
ضریب فزاینده درامد
income policy
U
سیاست درامدی
income velocity
U
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
income policy
U
سیاست مربوط به درامدها
income velocity
U
سرعت گردش پول
marginal income
U
درامد نهائی
labor income
U
درامدهای کار
live up to one's income
U
به اندازه درامد خود خرج کردن
income effect
U
تناسب خرید با درامد
income and expenditure
U
درامد و هزینه
income determination
U
تعیین درامد
income analysis
U
تحلیل درامد
income accounts
حساب های درآمد
corporation income tax
U
مالیات بر درامد شرکتها
property income tax
U
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
proportional income tax
U
مالیات بر درامد تناسبی
actual water income
U
اب ورودی موثر
negative income tax
U
مالیات بر درامد منفی
I have a steady monthly income.
U
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
circular flow of income
U
گردش دورانی درامد
circular flow of income
U
جریان دوری درامد
national money income
U
درامد ملی پولی
national net income
U
درامد خالص ملی
real national income
U
درامد ملی به قیمت ثابت
gross national income
U
درامد ناخالص ملی
personal income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
individual income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
national income determination
U
تعیین درامد ملی
income velocity of money
U
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
absolute income hypothesis
فرضیه درآمد مطلق
progressive income tax
U
مالیات بر درامد تصاعدی
income and expenditure approach
U
مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
national income analysis
U
تحلیل درامد ملی
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
net national income
U
درامد خالص ملی
uneven distribution of income
U
توزیع نابرابر درامد
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
income consumption curve
U
منحنی درامد
size distribution of income
U
توزیع درامد برحسب مقدار
size distribution of income
U
توزیع درامد مقداری
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
relative income hypothesis
U
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
relative income hypothesis
U
براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
relative income hypothesis
U
فرضیه درامد نسبی
income elasticity of demand
U
کشش
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
income consumption curve
U
مصرف
marginal utility of income
U
مطلوبیت نهائی درامد
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
real national income
U
درامد ملی واقعی
unequal distribution of income
U
توزیع نابرابر درامد
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
debt income ratio
U
نسبت قروض به درامد ملی
permanent income hypothesis
U
مینامد میباشد . این تئوری یکی از تئوریهای جدیددر باره مصرف است
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
permanent income hypothesis
U
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
net factor income from abroad
خالص درآمد عوامل از خارج
With meager income . I am working all day for a mere pittance .
U
با چندرغاز تمام روزکار می کنم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com