Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tenant from year to year
U
مستاجر یک ساله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
A firend last year and an aquaintance this year!.
<proverb>
U
پارسال دوست امسال آشنا.
All the year round. Yes in year out .
U
سالی دوازده ماه ( هر سال )
year to year fluctuation
U
نوسانات سالیانه
off year
U
سال کم فعالیت
year in year out
U
سال دوازده ماه
year in year out
U
همیشه
d. year
U
سال میلادی مسیحی
year by year
U
سال بسال
year
U
سال نجومی
year
U
سنه
year
U
سال
year by year
U
همه ساله
each year
U
هرسال
off year
U
سال کسادی
off year
U
سال کم محصول
next year
U
سال دیگر
next year
U
سال بعد
last year
U
سال گذشته
last year
U
پارسال
in the year one
U
در زمان بسیار پیش
in the year
U
در سال 3491
in the a. year of
U
درسال فرخنده فال
in the a. year of
U
درسال خجسته
f.year old
U
پنج ساله
within a year
U
در عرض یک سال
New Year
U
سال جدید
New Year
U
سال نو
the f.of the year
U
برگ ریزان
By the end of the year
U
تا آخر سال
tropical year
U
سال اعتدالی
vintage year
U
سال وفور محصول انگور
vintage year
U
سال پرنعمت
water year
U
سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
year of age
U
سال عمر
wet year
U
سال پر اب
work year
U
سال کاری
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
the year past
U
سال گذشته
sluggish year
U
سال رکود
sluggish year
U
سال کسادی
solar year
U
سال خورشیدی
solar year
U
سال شمسی
sothic year
U
سال خورشیدی مصری
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
tropical year
U
سال استوایی
intercalary year
U
سال کبیسه
theater of the year
U
تئاتر سال
year and day
U
یک سال و یک روز
year and day
U
مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
year book
U
سالنامه
year-long
U
یک سال
year-long
U
به مدت یک سال
year-long
U
یک ساله
year-round
U
در تمام مدت سال
year-round
همه ی سال
the year in question
U
سالی که مورد بحث است
Christmas comes but once a year.
<proverb>
U
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
tax year
مالیات سالانه
During (in)the current year.
U
درسال جاری
In the year 2000…
U
درسال 2000...
She shot up last year .
U
پارسال یکدفعه قد کشید
year-end
سال پایان
year-end
U
پایان سال
year-end
U
سالپایانی
with each passing year
U
با گذشت هر سال
quarter
[year]
U
دوره سه ماهه
quarter
[year]
U
سه ماه
New Year's Eve
U
شب سال نو
New Year's Eve
U
شب ژانویه
year-end
U
وابسته به پایان سال
year-round
<idiom>
U
همه ساله
sidreal year
U
سال نجومی
New Year's Day
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
fiscal year
U
سال مالی
academic year
U
سال دانشگاهی
academic year
U
سال تحصیلی
all the year round
U
در تمامی یا سرتاسر سال
calendar year
U
سال تقویمی
calender year
U
سال تقویمی
calender year
U
سال کامل تقویم یک سال
callendar year
U
سال
callendar year
U
سال جاری
civil year
U
سال عرفی
dear year
U
سال گرانی
dry year
U
خشک سال
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
dry year
U
خشکسال
leap year
U
سال کبیسه
light year
U
سال نوری
light-year
U
سال نوری
financial year
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی سال جاری
fiscal year
U
دوره مالی
early in the year
U
دراوایل سال
he was born in the year
U
درسال 00000زائیده یامتولدشد
i wish you a happy new year
U
سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
rainy year
آبسال
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
sabbatical year
U
مرخصی هر هفت سال یکبار
natural year
U
سال طبیعی
lunar year
U
سال قمری
leave year
U
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
leave year
U
سال خدمتی
last year's produce
U
محصول پارسال
school year
U
سال تحصیلی
it was sold at 0 year's p
U
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
i wish you a happy new year
U
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
The consumption of suger has gone up this year .
U
مصرف شکرامسال با لارفته است
to say so long to the end of the year
U
با سال پیش خداحافظی کردن
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
from (since) the year dot
[British E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
At the beginning of the month (year).
U
سرش ؟ بسنگ خورد
At the beginning of the month (year).
U
سر ماه ( سال )
apparent solar year
U
سال فاهری شمسی
apparent solar year
U
سال شمسی
platonic cycle or year
مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
They live abroad for the greater part of the year.
U
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
As part of my training, I spent a year abroad.
U
درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
U
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
tenant
U
اجاره دار
tenant
U
متصرف بودن
tenant
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant
U
کرایه نشین
tenant
U
مستاجر
tenant
U
اجاره کردن
tenant
U
کرایه نشین متصرف
tenant
U
متنفع
tenant at will
U
متصرف به میل و اراده مالک
tenant right
U
حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
tenant right
U
حق مستاجر
tenant by sufferance
U
مستاجر به تقدیر موجر
tenant by sufference
U
متصرف با رضایت ضمنی مالک
The tenant is like a colonist .
<proverb>
U
اجاره نشین خوش نشین است .
tenant by sufference
U
هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
tenant for life
U
شخص دارای حق عمری
tenant for years
U
شخص دارای حق رقبی
sitting tenant
U
قوانینمربوطبهکرایهخانه
tenant by sufference
U
مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
proprietor and tenant
U
موجر و مستاجر
sole tenant
U
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
tenant by curtesy
U
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
terre tenant
U
متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
landlord and tenant act
U
قانون موجر و مستاجر
tenant in fee simple
U
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com