Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
synchronous phase advance
U
خازن همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
three phase synchronous motor
U
موتور سنکرون سه فاز
phase to phase short circuit
U
اتصال فاز به فاز
phase to phase short circuit
U
اتصال کوتاه فاز به فاز
phase to phase short circuit
U
اتصال فاز
synchronous
U
همگام
synchronous
U
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
synchronous
U
حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
synchronous
U
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
synchronous
U
سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
synchronous
U
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
synchronous
U
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
synchronous
U
. شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
synchronous
U
پروتکل ارسال داده که در lsnal معماری شبکه سیستم IBM استفاده میشود و نحوه ارسال داده سنکرون را بیان میکند
synchronous
U
هم زمان
synchronous
U
همگاه واقع شونده بطور هم زمان
synchronous
U
همزمان
synchronous
U
هماهنگ
synchronous
U
حرف ارسالی با DTE برای اطمینان از همانی صحیح وقتی هیچ حرف دیگر ارسال نشده است
synchronous
U
سنکرون
synchronous
U
سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
synchronous
U
کامپیوتری که در آن هر عمل در هنگام ورود پاس ساعت انجام میشود
synchronous operation
U
عملیات همزمان
synchronous operation
U
عمل همگام
synchronous reactance
U
راکتانس همزمان
synchronous network
U
شبکه همزمان
synchronous multiplexor
U
تسهیم کننده همگام
synchronous motor
U
موتور سنکرون
synchronous motor
U
موتور همزمان
synchronous material
U
ماده مصنوعی
synchronous machine
U
ماشین همزمان
synchronous vibrator
U
لرزه گر همزمان
synchronous speed
U
سرعت همزمان
synchronous system
U
سیستم همگام
synchronous telegraphy
U
تلگراف همزمان
synchronous timer
U
تایمر سنکرون
synchronous transmission
U
مخابره همگام
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
synchronous transmission
U
مخابره همزمان
synchronous sight
U
دوربین نافم سیستم پرتاب بمب
synchronous machine
U
ماشین همگام
synchronous admittance
U
گذرایی همزمان
synchronous condenser
U
خازن همزمان
synchronous computer
U
کامپیوترهمزمان
synchronous computer
U
کامپیوتر همگام
synchronous communication
U
ارتباط همزمان
synchronous circuit
U
مدار همگام
synchronous alternator
U
مولد جریان متناوب سنکرون
synchronous converter
U
تبدیلگر دو جانبه
self synchronous devices
U
دستگاههای همگرد
synchronous impedance
U
ناگذرایی همزمان
synchronous generator
U
ژنراتور سنکرون
synchronous device
U
دستگاه همگام
synchronous device
U
دستگاه همزمان
synchronous generator
U
مولد همزمان
binary synchronous communication
U
ارتباطات همزمان دودویی
synchronous time division multiplexing
U
تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
synchronous data link control
U
کنترل پیوند دادهای همگام
inductor type synchronous generator
U
ژنراتور مولدسنکرون نوع اندوکتور
inductor type synchronous generator
U
توربوژنراتور
advance course
U
دوره عالی
advance
U
ترقی کردن پیش پرداخت
advance
U
پیشرفت پیشروی
advance
U
اعتبار
advance
پیش پرداخت
advance
U
پیش برق
advance
U
ترفیع رتبه دادن
advance
U
پیشرفت
advance
U
عالی
advance
U
پیشروی پیشروی کردن
advance
U
پیشرفت طولی ناو
advance
U
مقدم
advance
U
جلو
advance
U
پیش پرداخت
advance
U
پیشرفت
advance
U
حرکت به جلو
advance
U
حرکت دادن چیزی به جلو
advance
U
پیش افتادن پیش افتادگی
in advance
<adv.>
U
از قبل
advance
U
راندن
advance
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
in advance
<adv.>
U
پیشاپیش
advance
U
پیشروی
advance
U
بهبود
advance
U
وام
advance
U
ترقی مساعده
advance
U
اقامه کردن
advance
U
تسریع کردن
advance
ترقی دادن
advance
U
جلو رفتن
advance
U
جلوبردن
advance
U
پیش بردن
advance
پیشروی
advance
U
پیش رفتن
advance
پیشنهاد کردن
advance
U
طرح کردن
in advance
<idiom>
U
سرساعت
advance
U
پیشرفت
advance
U
قبلا تجهیز شده
advance
U
قبلا تهیه شده
advance
ازپیش فرستاده شده
advance
U
مساعده
advance
U
مساعده دادن
pay in advance
U
پیش پرداخت کردن
pay in advance
U
پیش قسط دادن
paper advance
U
جلو رفتن کاغذ
payment in advance
U
پیش پرداخت کردن
payment in advance
U
پیش پرداخت
advance guard
U
پیشرو
hand advance
U
میزان کردن دستی
money in advance
U
پیش پرداخت مساعده
money in advance
U
بیعانه
advance force
U
نیروی جلودار اب خاکی
speed of advance
U
سرعت پیشروی
advance sign
U
علامت اوانس
payable in advance
U
قابل پیش پرداخت
advance base
U
پایگاه جلو
advance freight
U
پیش پرداخت کرایه حمل
advance gruard
U
جلودار
advance gruard
U
یکان جلودار
advance gruard
U
پیش قراول
advance gruard
U
طلایه
advance guard
U
پیش قراول
advance guard
U
پیش لشکر پاسدار
advance guard
U
طلایه
advance force
U
نیروی پیشروی
advance detachment
U
قسمت سرجلودار
advance detachment
U
قسمت پیشرو
advance base
U
پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance by bounds
U
حرکت خیز به خیز
advance by bounds
U
پیشروی خیز به خیز
advance by echelon
U
حرکت رده به رده
advance by echelon
U
پیشروی رده به رده
velocity of advance
U
تندی پیشرفت
advance purchase
U
خرید سلف
advance cracking
U
ترکهای عمیق
advance march
U
فرمان پیش
advance march
U
پیشروی حرکت به جلو
advance point
U
قسمت سر جلودار
advance point
U
قسمت نوک
advance section
U
قسمت مقدم در منطقه مواصلات
advance section
U
قسمت جلویی
advance to contact
U
پیشروی برای اخذ تماس
advance variation
U
واریاسیون پیشروی پیاده دردفاع فرانسوی
announce in advance
U
از پیش اعلام کردن
axis of advance
U
محور پیشروی
bank advance
U
وام بانکی
buy in advance
U
پیش خرید کردن
advance point
U
گروه نوک
advance organizer
U
پیش سازمان دهنده
advance officer
U
افسر جلودار ستون
advance party
U
گروه پیشرو
advance observer
U
دیدبان مقدم
advance party
U
قسمت پیشرو
advance payment
U
پیش پرداخت
advance observer
U
دیدبان جلو
To make advance
[overtures]
منت کشیدن
[برای آشتی]
paper advance setting
جایگاه پیشرفته ورق
semi automatic advance
U
میزان کردن نیم خودکار
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
to advance the hand of a clock
U
عقربه ساعت را جلو کشیدن
spark advance & retard
U
میزان کردن جرقه
advance command post
U
پاسگاه رده جلو
advance command post
U
پاسگاه فرماندهی جلو
advance individual training
آموزش تکمیلی انفرادی
advance of defensive line
U
در جلو خطوط پدافندی
advance resistance wire
U
سیم ادونس
automatic spark advance
U
میزان کردن خودکار
automatic timing advance
U
تنظیم کننده خودکار
three phase
U
سه فاز
in phase
U
هم فاز
two phase
U
دو فاز دومرحلهای
two phase
U
دوحالتی
two phase
U
دووهلهای
out of phase
U
ناهم فاز
phase
U
طبقه
phase
U
وضعیت
phase
U
حالت
in phase
U
همفاز
phase
U
دوره
phase
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
phase
U
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phase
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phase
U
دوره زمانی اجرای برنامه
phase
U
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase
U
مرحله عملیات
phase
U
اهله قمر جنبه
phase
U
وضع
to phase out something
U
به تدریج موقوف کردن چیزی
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
phase
U
مرحلهای کردن
phase-out
U
اتمام یک سری
to phase out something
U
اتمام یک سری
phase
U
دوره تحول وتغییر
phase
U
مرحله
out of phase
U
ناهمفاز
out of phase
U
خارج از فاز
phase
U
منظر
phase
U
وجهه
phase in
U
داخل کردن
phase in
U
به ترتیب داخل شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com