English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
swing doors U در گردان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
within doors U در خانه
doors U درب
doors U در
doors U راهرو
out of doors U در هوای ازاد
out of doors U فضای ازاد
out of doors U خارج ازمنزل
three doors of U سه خانه انسوتر
patio doors U درشیشهایحیاطخلوت
entrance doors U در های ورودی
blow in doors U دری در مجرای ورودی موتورهواپیما که در اثر اختلاف فشار علیرغم نیروی فنربطرف داخل باز میشود
entry doors U در های ورودی
French doors U درب دارای دولنگه
stage doors U در عقب صحنه
revolving doors U در چرخان
pandours or doors U امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
French doors U دری که تخته میانیش شیشه مستطیلی دارد
fire doors U درب نسوز
to list one's doors U رخنههای درهای اطاق را باکهنه گرفتن
swing saw U اره کانهای نوسان دار
swing U جنبش
swing up U درحال تاب خوردن
swing up U بدن راازمیله بالاکشیدن
swing U تاب خوردن
let it have its swing U بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing U قطردوران قطر گردش
swing U پیچیدن موازی اسکیها
swing U هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing U ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing U اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing U اهتزاز
swing U تاب نوسان
swing U چرخیدن
swing U اونگان شدن یا کردن
swing U نوسان کردن
swing U تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing U نوسان
swing U چرخ دادن چرخ تاب
swing U جنبانیدن
swing U تاب دادن
forward swing U تاباولیه
swing roll U چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
to make somebody swing U بدار آویختن کسی [اصطلاح روزمره]
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
to swing the lead U اززیر کار در رفتن
upward swing U نوسان به سمت بالا
to make somebody swing U کسی را دار زدن [اصطلاح روزمره]
voltage swing U نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
swing voter U فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
swing gates U دریچههای گردان
swing from one's heels U ضربههای قدرتی
giant swing U افتاب یا مهتاب
hip swing U چرخ جلو روی پارالل
back swing U نوسان به عقب
boom swing U ناحیه لرزش
giant swing U تاب بلند
boom swing U حیطه نوسان
frequency swing U انحراف فرکانس
downward swing U نوسان رو به پایین
compass swing U چرخش خط محوری
short swing U پیچهای با شعاع کم
swing bar U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bell U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing door U در گردان
swing bucket U جراثقال نوسان دار
swing bucket U جراثقال گردان
swing bridge U پل نوسان دار
swing bridge U پل گردان
swing bowler U توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
swing basket U سبد ابکشی
compass swing U قطب نما انحراف طولی قطب نما
center swing bridge U پل میانگرد
There is not room no swing a cat . <proverb> U گربه را مجال گذز نیست .
german giant swing U افتاب شکسته
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
grid voltage swing U تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
To shake ( swing , roll) ones hips . U قر دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com