English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
swing bucket U جراثقال گردان
swing bucket U جراثقال نوسان دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bucket U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
bucket U بیل مکانیکی
bucket U منحنی پیوند
bucket U تیغه گردنده توربین
bucket U سطل جام
bucket U سطل
bucket U فضای ذخیره سازی حاوی داده برای یک برنامه کاربردی
bucket U دلو
bucket U قوس پیوند قوس پیوندی
bucket charging U بارگیری با سطل
bucket elevator U دستگاه بالابرنده سطل
bucket hoist U دستگاه بالابرنده سطل
leather bucket U دول
bucket of steam U سطل بخار
elevator bucket U سطل بالابر
dump bucket U سطل زباله
bucket sort U جور کردن دلوی
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
conveyor bucket U سطل بالابر
bucket tooth U زبانهدندانه
drop in the bucket <idiom> U مقداری جزئی
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
ice-bucket U یخدان- سطلیخ
bucket ring U زبانهحلقه
bucket lever U سطحزبانه
bucket cylinder U زبانهسیلندر
backward bucket U سطلوارونه
to kick the bucket U مردن
suspension bucket U سطل اویزان
loading bucket U سطل بارگیری
grab bucket U سطل قلاب دار
grab bucket U بیل مکانیکی
digger bucket U تیغهحفرکن
dump bucket U سطل اشغال
kick the bucket <idiom> U مردن
brain bucket U کلاهخود
bucket seat U صندلی یکنفری
bucket seats U صندلی یکنفری
bucket shop U جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
bucket shops U جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
bucket hinge pin U زبانهلولایی
backward bucket cylinder U سیلندرسطلوارونه
coin return bucket U محلبرگشتپول
Only a drop in the bucket ( ocean) . U قطره ای دردریا است (بسیار نا چیز )
grab bucket crane U جرثقیل با بیل مکانیکی
bucket wheel excavator U زبانهیچرخهیبالابر
swing U پیچیدن موازی اسکیها
swing U تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing U تاب نوسان
swing U اهتزاز
swing U اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing U ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing U نوسان کردن
swing U هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing up U بدن راازمیله بالاکشیدن
swing saw U اره کانهای نوسان دار
swing up U درحال تاب خوردن
let it have its swing U بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing U جنبانیدن
swing U اونگان شدن یا کردن
swing U تاب خوردن
swing U تاب دادن
swing U قطردوران قطر گردش
swing U چرخیدن
swing U جنبش
swing U نوسان
swing U چرخ دادن چرخ تاب
to make somebody swing U بدار آویختن کسی [اصطلاح روزمره]
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
to swing the lead U اززیر کار در رفتن
to make somebody swing U کسی را دار زدن [اصطلاح روزمره]
voltage swing U نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
forward swing U تاباولیه
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
giant swing U افتاب یا مهتاب
swing voter U فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
upward swing U نوسان به سمت بالا
swing door U در گردان
short swing U پیچهای با شعاع کم
hip swing U چرخ جلو روی پارالل
back swing U نوسان به عقب
giant swing U تاب بلند
frequency swing U انحراف فرکانس
downward swing U نوسان رو به پایین
compass swing U قطب نما انحراف طولی قطب نما
compass swing U چرخش خط محوری
swing doors U در گردان
swing bell U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing basket U سبد ابکشی
swing bowler U توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
boom swing U حیطه نوسان
swing roll U چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
boom swing U ناحیه لرزش
swing gates U دریچههای گردان
swing from one's heels U ضربههای قدرتی
swing bar U اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bridge U پل نوسان دار
swing bridge U پل گردان
There is not room no swing a cat . <proverb> U گربه را مجال گذز نیست .
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
center swing bridge U پل میانگرد
german giant swing U افتاب شکسته
grid voltage swing U تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
swing half turn U تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
swing frame grinder U دستگاه سنگ زنی نوسان دار
To shake ( swing , roll) ones hips . U قر دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com