Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
staff manager
U
رئیس کارگزینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
manager
U
مدیر
manager
U
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
manager
U
امکان نوشتن متن به ذخیره سازی و بازیابی ویرایش و چاپ
manager
U
ل کامپیوترها و شبکه در شرکت
manager
U
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
manager
U
یس بخش در شرکت
dp manager
U
مدیر داده پردازی
manager
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
manager
U
و نیز آدرس شیار را
manager
U
مباشر
manager
U
کارفرما
manager
U
مدیر تیم
manager
U
مدیر مسابقه بوکس
manager
U
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
manager
U
بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
project manager
U
مدیر پروژه
stage manager
U
مدیر نمایش
stage manager
U
کارگردان نمایش
acting manager
U
کفیل
project manager
U
مدیر پروژه ها
LAN Manager
U
سیستم عامل شبکه توسعه یافته توسط ماکروسافت برای PC
stores manager
U
مدیر انبارها
project manager
U
مدیر طرحها
program manager
U
مدیر برنامه ها
office manager
U
رئیس دفتر
office manager
U
رئیس اداره
bank manager
U
رییسبانک
micro manager
U
مدیر ریزکامپیوترها
town manager
U
شهردار انتصابی
library manager
U
مدیر کتابخانه
Print Manager
U
امکان نرم افزاری که بخشی از ماکروسافت ویندوز است و برای مدیریت صفحه چاپ به کار می رود
presentation manager
U
برای 2/OS که بطورمشترک توسط شرکتهای
program manager
U
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
general manager
U
مدیر باشگاه
personnel manager
U
مدیر استخدام
operation manager
U
مدیر عملیات
presentation manager
U
واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2
file manager
U
مدیر فایل
sales manager
U
مدیر فروش
edp manager
U
مدیرداده پردازی الکترونیکی
item manager
U
مدیر اقلام
site manager
U
رئیس کارگاه
item manager
U
مدیریت اقلام تدارکاتی
presentation manager
U
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
sale manager
U
مدیر فروش
record manager
U
مدیر رکورد
personal information manager
U
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
data processing manager
U
مدیر پردازش داده
data base manager
U
مدیر پایگاه داده
computer operations manager
U
مدیر عملیات کامپیوتر
computer center manager
U
مدیر مرکز کامپیوتر
adobe type manager
U
مدیر انواع فونت ادوبی
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
U
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
staff
U
1- ستاد 2- کارکنان
staff
U
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
U
اعضاء هیئت
staff
U
افسران صاحب منصبان
staff
U
پرسنل
staff
U
کارمندان کارکنان
staff
U
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
U
تیر
staff
U
چوب بلند
staff
U
کارمندان
staff
U
مخلوط سیمان و گچ
staff
U
کارکنان
staff
U
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff
U
پرسنل ستاد ستادی
staff
U
قسمت ستاد
staff college
U
دانشگاه جنگ
special staff
U
ستاداختصاصی
personal staff
U
ستاد شخصی
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
planning staff
U
ستاد طرح ریزی کننده
special staff
U
ستاد تخصصی
quarter staff
U
نیزه چوبی
rammer staff
U
دسته سمبه
rammer staff
U
چوب سمبه
staff coordination
U
هماهنگی ستادی
staff duty
U
وفیفه ستادی
supervisory staff
U
کارمندان مباشر
supervisory staff
U
مباشرین
surveyor's staff
U
ژالون نقشه برداری
technical staff
U
کارمندان یا اعضای فنی
the staff of old age
U
عصای پیری
tip staff
U
عصای سر فلزی
treble staff
U
موسیقی
ground staff
U
افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff nurse
U
سرپرستار
leveling staff
U
میر
redeploy
[staff]
U
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
U
برگرداندن
redeploy
[staff]
U
عوض کردن
hotel staff
U
کارکنان هتل
staff supervision
U
نظارت ستادی
staff duty
U
ماموریت ستادی
staff duty
U
کار ستادی
staff estimate
U
براورد ستادی
staff gauge
U
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff gauge
U
اشل دستی
staff levelling
U
میر ترازیابی
staff of life
U
نان یا چیزی شبیه ان
staff of life
U
مایه حیات
staff officer
U
افسر ستاد
staff section
U
بخش ستادی
staff section
U
قسمت ستادی دسته سمبه
staff section
U
قطعات سمبه
staff sergeant
U
گروهبان دوم
staff study
U
بررسی ستادی
redeploy
[staff]
U
تغییر دادن
army staff
U
ستاد نظامی
ensign staff
U
میله پرچم پاشنه
gangway staff
U
نگهبان پله
general staff
U
ستاد ارتش
general staff
U
ستاد کل
general staff
U
ستاد عمومی
general staff
U
ستادفرماندهی
half staff
U
نیم افراشته
editorial staff
U
هیئت مدیره یانویسنده
directing staff
U
ستاد هدایت کننده
directing staff
U
ستاد هادی
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
brigade staff
U
ستاد تیپ
combined staff
U
ستاد مرکب
combined staff
U
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
army staff
U
ستادارتش
analysis staff
U
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
conducting staff
U
ستاد هدایت کننده
conducting staff
U
ستاد هادی
hand staff
U
دسته خرمن کوب
hand staff
U
چوبدستی
integrated staff
U
ستاد توام
Chief of Staff
U
رئیس ستاد
member of staff
U
کارمند
operating staff
U
کارمندان عملیاتی
operating staff
U
متصدیان
pack staff
U
بغچه نگه دار
pack staff
U
بارنگهدار
paraprofessional staff
U
کارکنان غیر تخصصی
jack staff
U
میله پرچم سینه
levelling staff
U
شاخص تراز
levelling staff
U
میر
integrated staff
U
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
jacob's staff
U
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jacob's staff
U
مسافت سنج
Chiefs of Staff
U
رئیس ستاد
joint staff
U
ستاد مشترک
leveling staff
U
ژالون نقشه برداری
assistant chief of staff
U
معاون رئیس ستاد
vice chief of staff
U
جانشین رئیس ستاد
vice chief of staff
U
دستیاررئیس ستاد
water staff gauge
U
اشل اندازه گیری عمق اب
army general staff
U
ستاد عمومی ارتش
army general staff
U
ستادنیروی زمینی
assistant chief of staff
U
معاونت
assistant chief of staff, g
U
معاونت پرسنلی
marked levelling staff
U
میر ترازگیری
marked levelling staff
U
میر مدرج
joint chief of staff
U
رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff
U
رئیس ستاد مشترک
deaputy chief of staff
U
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
general staff college
U
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
supreme commander's staff
U
ستاد عالی ارتش
assistant chief of staff, g
U
رکن یکم اداره یکم
supreme commander's staff
U
ستاد کل ارتش
assistant chief of staff, g (operations
U
رکن سوم اداره سوم
command and general staff college
U
دافوس
assistant chief of staff,g (intelligenc
U
رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff, g (operations
U
معاونت عملیات
assistant chief of staff,g (intelligenc
U
معاونت اطلاعات
command and general staff college
U
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff,g(civil affair
U
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
U
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
U
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
General manager . Director general .
U
مدیر کل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com