Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
split screen
U
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen
U
صفحه شکسته
split screen
U
صفحه شکافته
split screen
U
صفحه تقسیم بندی شده
split screen
U
صفحه نمایش تقسیم شده
split screen
U
صفحه نمایش دوبخشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
split-screen
U
نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split-screen
U
صفحه شکسته
split-screen
U
صفحه شکافته
split-screen
U
صفحه تقسیم بندی شده
split-screen
U
صفحه نمایش تقسیم شده
split-screen
U
صفحه نمایش دوبخشی
Other Matches
to be split
[over something]
[with somebody]
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
split up
U
از هم جدا شدن از هم پاشیدن
split up
U
پاره شدن
split up
U
شکستن
split
U
ترک
do split
U
ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
split t
U
نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
to split the d.
U
میانه را گرفتن
to be split
[over something]
[with somebody]
U
ناسازگاری کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be split
[over something]
[with somebody]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
split
U
جدا شدن از گروه
split up
<idiom>
U
جداشدن
split
U
وزنه برداری یکضرب فرانسوی
split
U
پا باز
split
U
از هم جدا کردن
split
U
میلههای باقیمانده
split
U
شکاف
split
U
نفاق
split
U
چاک
split
U
یک پا جلوو یک پا به عقب
split
U
از جبهه دورافتادن
split second
U
قسمتی از ثانیه
split
U
دونیم کردن
split
U
ترک برداشتن تقسیم کردن
split
U
دوبخشی شکافتن
split
U
انشعاب
split
U
دو نیم کردن
split
U
شکافتن
split
U
مساوی
split second
U
ان
to split the difference
U
تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
to split hairs
U
نکته گیری کردن
to split hairs
U
باریک بین شدن
to split one's sides
U
از خنده روده برشدن
straddle split
U
وضع باز پاها به طرفین
split ticket
<idiom>
U
انتخاب افراد سیاسی برای رای
to split the difference
U
میانه را گرفتن مصالحه کردن
split the difference
<idiom>
U
واریز اختلاف پول
split hair
U
موشکافی
to split hairs
U
موشکافی کردن
split hairs
<idiom>
U
فرق گذاشتن
lickety split
U
باعجله
lickety split
U
باسرعت وتعجیل
banana split
U
نوعیدسر همراهباموز-بستنیوآجیل
split bet
U
شرطدوحالته
split-level
U
سه نیم اشکوبی
split-level
U
چند سطحی
pocket split
U
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
split window
U
پنجره تقسیم بندی شده
split wheel
U
چرخ نیمه یا نصفه
split wheel
U
نیم چرخ
split jump
U
پرش روسی
split lean
U
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
split line
U
خط قالب
split pea
U
نخود دولپه
split pea
U
لپه
split pen
U
میله لولا
split phase
U
انشقاق فاز
split pin
U
میله لولا
split pipe
U
ناو
split pipe
U
نیم لوله
split ring
U
فنر نمونه گیر
split jump
U
پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split shift
U
تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
split end
U
گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
split peas
U
لپه
split unit
U
یکان جدا شده یا مجزا شده
split trail
U
سهم باز
split the uprights
U
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
split tackle
U
تکل قیچی
split spoon
U
قاشق نمونه برداری
split brain
U
دوپاره مخ
split bricks
U
بریدن اجر
split bricks
U
اره کردن اجر
split cameras
U
دوربینهای زوجی دوربینهای دوقلو
split decision
U
رای اکثریت داوران
split risk
U
تفکیک خطر
to split open
U
با دو نیم شدن
[از هم جدا شدن]
باز کردن
baby split
U
وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
split link
U
چاکشاخهایرابط
split infinitives
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split personality
U
تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
split infinitive
U
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
don't split hairs this much
<idiom>
U
خیلی مته روی خشخاش نگذارید
split phase motor
U
موتور با انشقاق فاز
split anode magnetron
U
ماگنترون با اند چند تیغهای
split half method
U
روش دو نیمه کردن
two columns split bet
U
شرطشکافتندوستون
two dozens split bet
U
دوتادوجینشرط
split sound system
U
کانال صوتی دوگانه
adjustable split die
وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
split pole converter
U
تبدیل گر با انشقاق قطب
split pole motor
U
موتور با قطب چاکدار
split pole motor
U
موتور کمکی
don't split hairs this much
<idiom>
U
مو را از ماست نکشید
split side ring
U
لبه فنر جدا شدنی
screen
U
پرده پوشش
screen
U
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screen
U
صفحه تصویر
screen
U
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen
U
روی پرده افکندن
screen
U
انتخاب کردن
screen
U
جدا کردن
screen
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen
U
سد کردن
screen
U
اشغالگیر
screen
U
تیغه
screen
U
جدار
screen
U
الک پرده چتر
screen
U
صفحه
screen
U
نقاب
screen
U
پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen
U
پاسیوری کردن
screen
U
escort :syn
screen
U
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen
U
محافظ
screen
U
دیوار تخته حفاظ
screen
U
غربال
screen
U
پرده
to screen
[from]
U
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
screen
U
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
on-screen
U
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
on screen
U
که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
screen
U
صفحه تلویزیون
one way screen
U
اینه یکسویه
screen
U
پرده سینما
screen
U
روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screen
U
تور سیمی نصب کردن
screen
U
الک کردن غربال کردن
screen
U
تور سیمی پنجره توری دار
On the movie screen.
U
روی پرده سینما
viewing screen
U
صفحه تصویر
screen case
U
صفحهنمایش
screen print
U
چاپتصویر
screen window
U
پوششپنجره
flat-screen
U
تخت
choir-screen
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
chancel-screen
U
[پرده ای که محراب را از کلیسا جدا می کند.]
small screen
U
صفحهتلویزیون
altar-screen
U
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
genetic screen
U
بررسی ژن
[پزشکی]
[زیست شناسی]
projection screen
U
صفحهنورافکن
monitor screen
U
صفحهنمایشگر
acoustic screen
تور سیمی قابل نفوذ صدا در میکروفن
start up screen
U
صفحه اغازگر
TFT screen
U
SCREEN TRANSISTOR FILM THIN
TFT screen
U
روش ایجاد صفحه نمایش LCD با کیفیت بالا در کامپیوترهای Laptop
tilting screen
U
صفحه نوسان کننده
to screen a scene
U
در روی پرده نشان دادن
startup screen
U
متن یا گرافیک نمایش داده شده در حین اجرای برنامه کاربردی یا کتاب چند رسانهای
touch screen
U
صفحه نمایش لمسی
vieming screen
U
صفحه تلویزیون
wind screen
U
شیشه جلوی اتومبیل
genetic screen
U
بررسی ژنتیکی
[پزشکی]
[زیست شناسی]
aluminized screen
U
صفحه تصویر الومینیمی
light screen
U
صفحه نور
luminescent screen
U
صفحه تصویر روشن
magnetic screen
U
سپر مغناطیسی
magnetic screen
U
حفاظ مغناطیسی
moving screen
U
گشتی ممانعتی
moving screen
U
پوشش ممانعتی
off screen buffer
U
فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
off screen formatting
U
قالب بندی نامریی
off screen image
U
تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
on screen formating
U
قالب بندی مرئی
panel screen
U
صفحه
picture screen
U
صفحه تصویر
radar screen
U
صفحه تصویر رادار
light screen
U
پرده نور
graphics screen
U
صفحه گرافیکی
metallized screen
U
صفحه تصویر الومینیمی
antisubmarine screen
U
پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
band screen
U
صافی مخازن
bar screen
U
سرند
bar screen
U
غربال
bar screen
U
ریچه مشبک
bar screen
U
دریچه مشبک
brass screen
U
توری برنجی
fire screen
U
پنجره بخاری
flashback screen
U
توری مانع شعله
fluorescent screen
U
صفحه فلورسنت
focusing screen
U
شیشه مات
full screen
U
تمام صفحه
radar screen
U
indicator position plain :syn display radar
fluorescent screen
U
صفحه فلوئورسان
screen pipe
U
لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
screen position
U
مکان صفحه
screen size
U
اندازه صفحه
silver screen
U
سینما
screen update
U
بروز دراوردن صفحه
side screen
U
چادر افتاب گیر
silver screen
U
پرده سینما
smoke screen
U
پرده دود
smoke screen
U
موجب تاریکی وابهام
smoke screen
U
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
splash screen
U
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
splinter screen
U
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
screen pass
U
پاس کوتاه به جلو پشت سددفاعی
screen memory
U
خاطره پوشان
screen coordinator
U
هماهنگ کنند پوشش دریایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com