English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
split jump U پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump U پرش روسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
split U جدا شدن از گروه
split U چاک
split U نفاق
split U شکاف
split U دونیم کردن
split U دوبخشی شکافتن
split U ترک
split up <idiom> U جداشدن
to be split [over something] [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
split second U قسمتی از ثانیه
split second U ان
split U ترک برداشتن تقسیم کردن
split U دو نیم کردن
split U شکافتن
split U مساوی
split U از جبهه دورافتادن
split U یک پا جلوو یک پا به عقب
split U پا باز
split U میلههای باقیمانده
to be split [over something] [with somebody] U ناسازگاری کردن [با کسی] [سر چیزی]
split up U پاره شدن
split t U نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
split up U شکستن
to split the d. U میانه را گرفتن
split up U از هم جدا شدن از هم پاشیدن
to be split [over something] [with somebody] U موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
split U از هم جدا کردن
split U انشعاب
do split U ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
split U وزنه برداری یکضرب فرانسوی
split ticket <idiom> U انتخاب افراد سیاسی برای رای
split hair U موشکافی
banana split U نوعیدسر همراهباموز-بستنیوآجیل
split cameras U دوربینهای زوجی دوربینهای دوقلو
split hairs <idiom> U فرق گذاشتن
split the difference <idiom> U واریز اختلاف پول
split link U چاکشاخهایرابط
split bricks U بریدن اجر
split brain U دوپاره مخ
split peas U لپه
split bricks U اره کردن اجر
split decision U رای اکثریت داوران
lickety split U باسرعت وتعجیل
lickety split U باعجله
pocket split U باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
split-level U چند سطحی
split-level U سه نیم اشکوبی
split bet U شرطدوحالته
split risk U تفکیک خطر
split end U گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
split trail U سهم باز
split unit U یکان جدا شده یا مجزا شده
split wheel U نیم چرخ
split window U پنجره تقسیم بندی شده
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
to split the difference U تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
to split hairs U نکته گیری کردن
straddle split U وضع باز پاها به طرفین
to split hairs U باریک بین شدن
to split hairs U موشکافی کردن
split tackle U تکل قیچی
split spoon U قاشق نمونه برداری
split line U خط قالب
split pea U نخود دولپه
split wheel U چرخ نیمه یا نصفه
split pea U لپه
split pen U میله لولا
split phase U انشقاق فاز
split pin U میله لولا
split pipe U ناو
split pipe U نیم لوله
split ring U فنر نمونه گیر
split shift U تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
to split one's sides U از خنده روده برشدن
split-screen U نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split personality U تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
split-screen U صفحه نمایش تقسیم شده
split-screen U صفحه نمایش دوبخشی
split screen U صفحه نمایش تقسیم شده
to split open U با دو نیم شدن [از هم جدا شدن] باز کردن
split-screen U صفحه تقسیم بندی شده
split-screen U صفحه شکافته
split-screen U صفحه شکسته
split screen U صفحه تقسیم بندی شده
split screen U صفحه شکسته
split screen U صفحه نمایش دوبخشی
split screen U نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen U صفحه شکافته
baby split U وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
don't split hairs this much <idiom> U مو را از ماست نکشید
split phase motor U موتور با انشقاق فاز
two dozens split bet U دوتادوجینشرط
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
split half method U روش دو نیمه کردن
split anode magnetron U ماگنترون با اند چند تیغهای
split pole converter U تبدیل گر با انشقاق قطب
split pole motor U موتور کمکی
split pole motor U موتور با قطب چاکدار
split sound system U کانال صوتی دوگانه
don't split hairs this much <idiom> U خیلی مته روی خشخاش نگذارید
two columns split bet U شرطشکافتندوستون
split side ring U لبه فنر جدا شدنی
jump U پریدن
jump U ترقی
jump U جهش افزایش ناگهانی
jump U پراندن جهاندن
jump U پرش
jump U وفق دادن
jump U جهیدن
jump U جوردرامدن
jump U خیز زدن
jump U حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump U پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump U پرش به هوا با هر دوپا
jump U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump U جهش
jump U خیز زاویه پرش لوله توپ
jump U جهت
jump U جستن
jump all over someone <idiom> U
jump at <idiom> U
jump off U پرش
jump off U اغاز
jump off U شروع بحمله
jump off U شروع حمله
jump off U اغاز حمله
jump on someone <idiom> U
to jump up at somebody U به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to jump on somebody U به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump bail <idiom> U
to jump at something [colloquial] U به چیزی واکنش نشان دادن
go jump in a lake <idiom> U رفتن وآزار نرساندن به کسی
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump through a hoop <idiom> U
jump down someone's throat <idiom> U
jump suit U روپوش
jump out of one's skin <idiom> U
two state jump U جهش دو حالتی
jump the gun <idiom> U
To jump the queue. U خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
To jump up . To be startled. U از جاپریدن
water jump U مانع ابی
water jump U چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
jump suit U لباس خانه و استراحت
jump suits U روپوش
jump suits U لباس خانه و استراحت
jump ski U پرشاسکی
to line-jump U داخل صف زدن
jump jet U جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
waltz jump U پرش والس
jump leads U باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
jump to conclusions <idiom> U
To jump . To be startled. U ازجا پریدن
To jump across the stream. U ازروی نهر آب پریدن
unconditional jump U جهش غیر شرطی
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
jump start U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
conditional jump U جهش شرطی
counter jump U پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump U پرش الکترون
hydraulic jump U جهش هیدرولیکی
hydraulic jump U جهش هیدرولیک
hydraulic jump U پرش هیدرولیک
johnny jump up U گل بنفشه امریکایی
jump altitude U ارتفاع پرش
jump altitude U ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball U جمپبال
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump instruction U موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
combat jump U پرش با چتر درمنطقه دشمن
combat jump U پرش رزمی
jump joint U اتصال لب به لب
jump-start U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts U شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump U پرش سه گام
high jump U پرش ارتفاع
long jump U پرش طول
ski jump U پرش با اسکی
angle of jump U زاویه پرش لوله توپ
angle of jump U زاویه پرش
arabian jump U نیم پشتک
broad jump U پرش طول
jump instruction U دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction U دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump seat U صندلی تا شو
strong jump U جهش ابی شدید
step jump U پرش و برگشت روی همان پا
jump the gum U خطا در اغاز پرش
stag jump U پرش با پاهای باز در هوا
squat jump U کلاغ پر
jump speed U سرعت پرش
jump spin U چرخش با اغاز پرش بهوا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com