Perdic | spin angular momentum | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 149 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	spin angular momentum U	اندازه حرکت زاویهای اسپینی
	spin angular momentum U	اندازه حرکت زاویهای اسپین

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	angular momentum U	مقدارحرکت زاویهای
	angular momentum U	اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
	angular momentum U	مقدار جنبش چرخشی
	angular momentum U	اندازه حرکت زاویهای
	angular momentum U	تکانه زاویهای
	spin spin coupling U	جفت شدن اسپین- اسپین
	momentum U	مقدار حرکت
	momentum U	تکانه
	momentum U	مقدار جنبش انی
	momentum U	نیروی حرکت انی
	momentum U	دور حرکت
	momentum U	سرعت حرکت شتاب حرکت
	momentum U	شدت
	momentum U	اندازه حرکت
	momentum U	برتری
	momentum U	نیروی حرکتی
	momentum U	ایمپولز
	momentum conservation U	بقای اندازه حرکت
	linear momentum U	نیروی ضربه که برابراست باحاصلضرب جرم در سرعت خطی
	linear momentum U	اندازه حرکت
	liner momentum U	اندازه حرکت
	moment of momentum U	اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
	momentum equation U	معادله مقدار حرکت
	momentum of attack U	دور حمله
	momentum of attack U	شدت حمله
	moment of momentum U	گشتاور اندازه حرکت
	conservation of momentum U	بقای اندازه حرکت
	conjugate momentum U	اندازه حرکت مزدوج
	momentum coordinates U	مختصات اندازه حرکت
	momentum drag U	پسای ممنتم
	law of conservation of momentum U	قانون پایستگی تکانه [فیزیک]
	. The car is gathering momentum. U	اتوموبیل دارد دور بر می دارد
	angular U	گوشه دار
	angular U	لاغر
	angular U	گوشهای
	angular U	زاویهای
	hidden momentum of population growth U	سبب گستردگی والدین اینده میشود
	hidden momentum of population growth U	نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
	hidden momentum of population growth U	به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
	angular velocity U	سرعت زاویهای
	angular variability U	تغییرات زاویهای حرکت باد یامسیر ان
	angular travel U	تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
	angular travel U	حرکت زاویهای
	angular mass U	گشتاور خطی [فیزیک]
	angular mass U	گشتاور ماند [فیزیک]
	angular parallax U	تقرب زاویهای دید شکست زاویهای نور
	angular knot U	گره زاویه ای مثل گره آویز
	angular capital U	[نوعی سرستون چهار ضلعی یونی]
	angular mass U	گشتاور لختی [فیزیک]
	angular velocity U	تندی زاویهای
	angular velocity U	سرعت زاویهای رهایی بمب
	angular mass U	ممان اینرسی [فیزیک]
	angular thread U	پیچ تحت زاویه
	angular thread U	پیچ وی شکل
	angular distance U	فاصله زاویهای
	angular displacement U	جابجایی زاویهای
	angular displacement U	اختلاف زاویهای
	angular diameter U	قطر زاویهای
	angular deformation U	تغییر شکل زاویهای
	angular correlation U	همبستگی زاویهای
	angular acceleratin U	شتاب زاویهای
	angular acceleration U	شتاب زاویهای
	angular distribution U	توزیع زاویهای
	angular adjustable	قابل تنظیم بطور زاویه ای
	angular parallax U	پارالاکس زاویهای
	angular kinematics U	حرکت شناسی زاویهای
	angular gyrus U	شکنج زاویه دار
	angular frequency U	فرکانس زاویهای
	angular speed U	سرعت زاویهای
	angular frequency U	بسامد زاویهای
	angular perspective U	نمای زاویه دار
	angular velocity bombsight U	دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
	angular velocity sight U	زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
	angular contact bearing U	یاطاقان زاویه دار
	angular probability distribution U	توزیع زاویهای احتمال
	spin U	ماهیگیری با وسایل چرخان
	spin-off U	برنامهی اشتقاقی
	spin-off U	شرکت بخشهسازی شده
	spin-off U	بخشهسازی
	to spin out U	بسر بردن
	spin U	فشردن فلز
	to spin out U	امتداد دادن مفصلا درست کردن
	spin U	تنیدگی
	spin U	فشردن سرد اسپین
	to spin something U	چیزی را تند چرخاندن
	spin U	فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
	spin U	چرخش
	spin U	چرخیدن
	spin U	تنیدن
	spin U	ریسیدن رشتن
	to go for a spin U	با خودرو گردش کوتاهی کردن
	spin U	چرخش توپ
	spin U	فرفره
	off spin U	چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
	spin U	چرخش به سرعت
	spin U	به درازاکشاندن چرخاندن
	spin U	اسپین
	angular contact thrust ball bearing U	بلبرینگ طولی محوری
	to spin yarns U	داستان ساختن
	to spin a wheel U	چرخی را تند چرخاندن
	low spin U	کم اسپین
	to spin a yarn <idiom> U	[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
	spin-dry U	باماشینخشککردن
	spin drier U	ماشینخشککن
	to spin yarns U	صفحه گذاشتن
	to spin yarns U	دروغ ساختن
	anti spin U	سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
	change spin U	چرخیدن با تغییر پا
	electron spin U	اسپین الکترون
	high spin U	پرچرخش
	high spin U	پر اسپین
	hot spin U	فشردن در حالت گرم
	to spin one's wheels <idiom> U	بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
	jump spin U	چرخش با اغاز پرش بهوا
	high spin U	چرخش زیاد
	leg spin U	چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
	spin doctor U	متخصصروابطاجتماعی
	spin-offs U	برنامهی اشتقاقی
	spin-offs U	شرکت بخشهسازی شده
	spin coupling U	جفت شدن اسپین
	spin decoupling U	واشدن اسپین
	spin dyeing U	زنگرزی پیش از ریسیدن
	spin paired U	اسپین زوج شده
	spin casting U	پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
	sit spin U	چرخیدن روی یک اسکیت
	spin state U	حالت اسپین
	spin wall U	دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
	one heel spin U	چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
	spin bowler U	توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
	one toe spin U	چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
	scratch spin U	چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
	top spin U	چرخش فرفره مانند توپ بازی
	spin-offs U	بخشهسازی
	electron spin U	تنیدگی الکترون
	upright spin U	چرخش ایستاده
	spin casting reel U	قرقره چرخان ماهیگیری
	lay back spin U	چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
	electron spin resonance U	رزونانس اسپین الکترون
	jackson haines spin U	چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
	spin casting rod U	چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
	teflon spin bar U	میله همزن تفلونی
	spin paired complex U	کمپلکس اسپین زوج شده
	spin orbit coupling U	جفت شدن اسپین- اوربیتال
	spin lattice intraction U	بر هم کنش اسپین شبکه
	to spin laundry in the washing machine U	لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
	electron spin resonance [ESR] U	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
	Dont spin such yarns . Dont tell lies. U	دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )