English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spike past the block U ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spike over the block U ابشار از بالای دفاع
spike U میخ
spike U ولتاژ گذرای کوتاه مدت و نوک تیز
spike U پالس ولتاژ بسیار کوتاه مدت
spike U ضربه زدن یا مجروح کردن کسی با میخ ته کفش
spike U اسپک
spike U کوفتن توپ به زمین بعد از کسب امتیازابشار
spike U میخ ته کفش
spike U پازور
spike U میله
spike U تیر
spike U میخ بزرگ میخ طویله
spike U میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
spike U خیزک
spike U گل میخ
marline spike U ریسمان وا کن
spike file U بایگانیسوزنی
dog spike U سوزن نوک گیر
rail spike U میخ یا پیچ ریل
spike lavender U اسطخودوس
spike maul U چکش میخ کش
Hertfordshire spike U [میل بالای مناره مارپیچ]
marline spike U طناب گشا
spike [in a curve/development etc.] U پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
what is the past of go U چیست
what by gone or past U مافات
the past U چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
past U سابقه
past U دور از پیش از
past U درماورای
past U گذشته از ماورای
past U ماضی
past U پیش ماقبل
past U پیشینه وابسته بزمان گذشته
past U پایان یافته
past U بعد از مافوق
past U گذشته
it is past reclaim U دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
past master U استاد قدیمی
past masters U استاد پیشین
past masters U استاد قدیمی
half past two U دوونیم
for some time past U درگذشته
for some time past U مدتی
past master U استاد پیشین
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
he is a past master in U او در استاد یا کهنه کار است
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is 0 minutes past four U ده دقیقه از چهار می گذرد
it is minutes past U ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
make up for the past U جبران مافات کردن
march past U رژه
i went past the house U از پهلوی ان خانه رد شدم
march past U رژه رفتن
for some time past U تا چندی پیش
past or preterite d. U ماضی مطلق
to rank past U رژه رفتن
to march past U رژه رفتن
to file past U رژه رفتن
the year past U سال گذشته
the present and the past U گذشته و حال
the present and the past U حال و گذشته
the present and the past U اکنون و گذشته
the past tense U زمان ماضی ماضی مطلق
to sweep past U اسان رفتن
to sweep past U تندگذاشتن
past performances U سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
He is past work. U دیگر از سن کار کردنش گذشته
During the past few days. U طی چند روز گذشته
In the course of the past centuries. U درطی قرنهای گذشته
file past U رژه رفتن
see in the past makes saw U فعل see در گذشته sawمیشود
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
we cannot undo the past U چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
the past tense U زمان گذشته
past tense U زمان گذشته
past perfect U ماضی بعید
past participle U اسم مفعول
past participles U اسم مفعول
past years U سالهای گذشته
We are past that sort of thing . U دیگر این کارها از ماگذشته
past perfect tense U ماضی بعید
on old woman past sixty U پیرزنی بیش از شصت سال داشت
her prime of life is past U عنفوان جوانی وی گذشته است
put (something) past someone (negative) <idiom> U ازکار شخص متعجب شدن
Whistle past the graveyard <idiom> U تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
In times past . In olden days . U درروزگاران قدیم
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
block U قطعه
block U مانع شدن از بازداشتن
block U یک دستگاه ساختمان
v block U گونیای جناقی
block U دفاع در مقابل ابشار
block U قالب کردن
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block U توده قلنبه
block U بلوک ساختن
block U وقفه
block out U جاسازی
block U قالب ریختن
block U قرقره طناب خور
block U سدکردن غیرمجاز حریف
block U کنده
block U قرقره
block U سد قالب
the block U مردن بوسیله گردن زنی
block U سد کردن
block U مانع شدن
block U پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block U قطعه زمین
block U توده
self block U خودبندی
block U مانع
block U منطقه
block U بلوک سیمانی
block U سد کردن خطا
block U دفاع
block U پارازیت
block U سد
block U انسداد
on the block <idiom> U فروخته شده
block U بنداوردن
block U فراکسیون
block U بندال
block U مسدودکردن
block U بلاک
block U توقف رویدادن چیزی
block U بلوک
block U کنده مانع ورادع
block U مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block U جعبه قرقره
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block U بستن مسدود کردن
one man block U تک دفاع
to walk around the block U دور بلوک خیابان راه رفتن
nerve block U وقفه عصبی
tail block U قرقره طناب دار
snatch block U قرقره پران
nested block U بلوک تو در تو
offensive block U دفاع تهاجمی
block size U اندازه کندهای
leg block and under over U فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
pully block U قرقره مرکب
power block U سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
plummer block U کنده شفت
punch down block U وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
radium block U بلوک شعاعی
radius block U بلوک شعاعی
plummer block U کنده محور
pierce the block U ابشار محکم غیرقابل دفاع
pierce the block U شکافتن دفاع
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
snatch block U قرقره فلزی چفت دار
starting block U سکوی شروع
starting block U تخته استارت
key-block U سنگ تاج
block vote U رایفردیبهگروهی
block capitals U حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
travelling block U بستانتقال
tension block U کششقرقره
pulley block U کلیدسایهروشن
pin block U بخشسوزنی
hoisting block U گیرهجرثقیل
earth block U پلاکزمینی
crown block U قرقرهراس
anchorage block U بستلنگرگاه
breeze-block U آجرسیمانی
tower block U ساختمانبرجمانند
cluster-block U چندین طبقه آپارتمان
breeze-block U خاکه زغال نیمه سوز
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
block-house U دژ چوبی
block-cornice U قرنیز بلوکی
block-capital U سرستون بالشتکی
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
knock one's block off <idiom> U خیلی سخت به کسی صدمه زدن
chip off the old block <idiom> U (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
chock-a-block U به هم چپیده
chock-a-block U مملو
to block a hat U قالب کردن یک کلاه
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
title block U قسمت عنوان نامه
title block U قسمت مربوط به درج اطلاعات
three man block U دفاع سه نفره
tail block U قلاب عقب هواپیما
tackle block U دستگاه قرقره جرثقیل
swivel block U قرقره گردان
swage block U قالب سوراخ سوراخ
storage block U بلوک ذخیره
to block a passage U مسدود کردن یک راه
to block out an inage U طرح کردن یک فکر
to block out an inage U دراوردن یک تصویردرذهن
chock-a-block U کیپ
chock-a-block U پر
chock-a-block U کاملا افراشته
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com