English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
soft tooling U ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tooling U تجهیز
tooling U شکل دهی
soft U گوارا
soft U نیم بند
soft U نیمبند
soft U دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft U توپ کم جان
soft U سبک شیرین
it is too soft U پر نرم است
soft <adj.> U نرم وقابل انعطاف
soft U نرم
soft U لطیف
soft U ملایم
soft U مهربان نازک
soft U که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft U متن روی صفحه
soft U خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft <adj.> U ملایم
soft <adj.> U لطیف
soft <adj.> U نرم
soft to the f. U نرم
soft U که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft U عسلی
soft U که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft U کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft U ضعیف
soft U صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft U نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft U دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft spot U ناحیه نشست
soft start U اغاز نرم
soft shell U نرم پوسته
soft spot U شولات
soft solder U لحیم قلع
soft return U فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft radiation U تابش نرم
soft money U پول ضعیف
soft market U بازار با تقاضای خوب
soft lead U سرب نرم
soft landing U فرود نرم
soft laid U نرم تابیده
soft keys U کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft iron U اهن نرم
soft hyphen U خط تیره اختیاری
soft roe U تخم ماهی نر
soft sand U شکرسنگ
soft skin U پوسته نرم
soft shoulder U شانه هموار
soft shelled U نرم پوسته
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft shelled U دارای پوسته تردوشکننده
soft shell U حلزون دارای صدف نرم
soft shell U دارای عقیده معتدل
soft shell U دارای پوسته ترد وشکننده
soft sectored U بخش شده غیر ملموس
soft sector U علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft hyphen U خط تیره شرطی
soft start U راه اندازی نرم
soft technology U تکنولوژی نرم
soft touch U آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft pastel U پاستلخشک
soft ray U بالهنرم
soft currency U پولباواحدپولیکمارزش
soft furnishings U متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft option U انتخابآسانترینراه
soft porn U بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
soft drink U نوشابه غیر الکلی
soft drinks U نوشیدنی های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft drinks U شربت
soft drinks U نوشابه
soft drinks U نوشیدنی غیر الکلی
soft target U هدفبدوندفاع
soft valve U شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft ware U وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft water U اب شیرین
soft water U اب سبک
soft water U اب خوشگوار
soft wood U چوب نرم
soft x rays U پرتو ایکس کم نفوذ
soft x rays U پرتوایکس نرم
soft drink U نوشیدنی غیر الکلی
soft drink U نوشابه
soft drink U شربت
soft drinks U نوشابه های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft-hearted U نرم دل
soft hearted U نازک دل
soft-soap U چاپلوسی
soft-soap U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped U چاپلوسی
soft-soaped U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping U چاپلوسی
soft-soaps U چاپلوسی
soft-soaps U چاپلوسی کردن تملق
soft headed U ساده لوح
fail soft U با خرابی ملایم
fail soft U با خرابی تدریجی
fail soft U تخریب
fail soft U تخریب تدریجی
soft soap U چاپلوسی کردن تملق
soft soap U چاپلوسی
soft hearted U نرم دل
soft spoken U معتدل
soft spoken U دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken U معتدل
soft-hearted U نازک دل
soft-spoken U دارای صدای نرم وملایم
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft sell U بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft tube U لامپ نرم
it is a soft snap U کاری ندارد
it is a soft snap U چیزی نیست کاراسانی است
soft copy U نسخه غیر ملموس
soft loans U وام بدون دردسر
soft copy U نسخه غیر چاپی
soft-soaping U چاپلوسی کردن تملق
soft loans U وام اسان
soft loan U وام بدون دردسر
soft error U خطای ملموس
soft eye U چشمی ساده
soft fails U فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft font U فونت نرم
soft loan U وام اسان
soft font U فونت استقراری
soft goods U کالاهای بی دوام
soft coal U ذغال سنگ چاق
soft coal U ذغال سنگ قیردار
soft palate U کام گوشتی
soft acid U اسید نرم
soft anneal U گداختن نرم
soft anneal U نرم تاباندن
soft base U باز نرم
soft bill U پرنده منقار نازک حشره خوار
soft bill U مرغ مگس خوار
soft boiled U نیم بند حساس
soft boiled U احساساتی
soft boiled U دل رحیم
soft palates U شراع الحنک
soft palates U کام گوشتی
soft palate U شراع الحنک
soft goods U کالاهای مصرف شدنی
boild egg soft U تخم مرغ پخته عسلی
A warm and soft bed . U رختخواب گرم ونرم
soft vane meter U سنجه پره مغناطیسی
soft-drink dispenser U جایگاهنوشیدنیسبک
soft iron sphere U گوی قطبنما
soft missile base U سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
soft page break U قطع صفحه
soft clip area U محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
soft cell boundaries U محدوده ازاد سل
soft sectored disk U دیسک خام
soft carriage return U خط فاصله خالی
soft missile base U سکوی بی حفاظ
this ground rides soft U این زمین برای سواری نرم است
velvet feels soft U مخمل به لامسه نرم است
soft shell clam U صدفپوستنازک
the soft side of the coat isin U انروی نیم تنه که نرم است تواست
soft drawn copper wire U سیم مسی نرم
With soft words one may persuade a serpent out of . <proverb> U با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com