Perdic | slab building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 195 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	slab building U	ساختلوح

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	one way slab U	تاوه یکطرفه
	slab U	صفحه بتنی
	slab U	لوح
	slab U	صفحه
	slab U	تخته
	slab U	تخت بتن
	slab U	تراشیدن
	slab U	برامه خامه
	slab U	برامن
	slab U	بتن قالبی
	slab U	گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
	slab U	تاوه
	slab U	تخته سنگ
	slab U	تکه
	slab U	ورقه باریکه
	slab U	قطعه
	slab U	لوحه
	slab U	غلیظ لیز
	slab U	چسبناک
	slab U	لزج
	slab U	باریکه باریکه شدن
	slab U	دال
	slab U	سقف را با تخته پوشاندن
	slab U	با اره تراشیدن
	slab U	تکه تکه کردن
	slab sided U	پهن پهلو
	capping slab U	تاوه نعل درگاه
	capping slab U	کتیبه بتنی
	slab sided U	بلند ولاغر
	slab sided U	دارای دندههای باریک ونمایان لاغر
	slab zinc U	زینک
	slab zinc U	زینک صفحهای
	spillway slab U	تاوه سرریزان
	spillway slab U	تاوه سرریز
	waffle slab U	طاق دندهای
	wheeler slab U	خط چرخرو
	inking slab U	تختهسنگجوهر
	floor-slab U	کف تخت
	incised slab U	[صفحه بتنی با نقش های روی آن]
	slab mill U	فرز کردن غلطکی
	covering slab U	تاوه یا صفحه روکش
	detonating slab U	مسیر انفجار
	roof slab U	بام تخت
	roof slab U	تاوه سقف
	roughed slab U	برامن اولیه
	roughed slab U	بلوک کوچک
	landing slab U	تاوه پاگرد
	slab bridge U	پل دالو
	slab bridge U	پل تاوه
	slab for bearing U	سنگ کف
	slab for bearing U	سنگ بتنی کف تاوه تکیه گاه
	slab ingot U	برامه
	floor slab U	تاوه کف
	floor slab U	کف تخت
	flat slab U	دال قارچی
	slab ingot U	شمش لوحه
	detonating slab U	مدارمنفجرکننده
	cast slab U	شمش تخت
	under slab heating U	سیستم گرمایش از کف زمین
	waffle slab U	طاق تویزه
	slab milling cutter U	دستگاه فرز غلطکی
	ingots slab mill U	دستگاه نورد لوحه
	flat slab floor U	سقف قارچی
	slab of varying thickness U	تاوه با ستبرای متغیر
	flat slab deck dam U	سد پشت بند تخت
	fixed slab buttress dam U	سد با پشتبند ثابت
	building U	ساختمان
	building U	بنا
	building U	عمارت دیسمان
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	public building U	بنای همگانی
	ship building U	کشتی سازی
	site building U	زمین زیربنا
	site building U	زمین ساختمانی
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	administrative building U	ساختماناداری
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	service building U	ساختمانسرویس
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	turbine building U	ساختمانتوربین
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	building line U	خط کناری ساختمان
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	tower building U	ساختمان برجی
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	building block U	کنده ساخت
	building component U	اجزای ساختمان
	building connection U	انشعاب ساختمان
	building construction U	معماری
	building construction U	روسازی
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building limes U	اهک ساختمانی
	building line U	امتداد
	building line U	راسته
	building line U	بر ساختمانی
	building line U	بر ساختمان
	building log U	چوب گرد ساختمان
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	building material U	مصالح ساختمان
	building material U	مصالح ساختمانی
	bridge building U	پل سازی
	road building U	جاده سازی
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	building block U	بنا کنده
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building blocks U	کنده ساخت
	building blocks U	بنا کنده
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	body building U	پرورش اندام
	body building U	بدنسازی
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	body-building U	پرورش اندام
	body-building U	بدنسازی
	building site U	کارگاه ساختمانی
	building site U	عرصه
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	building sites U	عرصه
	administration building U	ساختمان اداری
	administration building U	قسمت اداری
	building official U	بازرسان ساختمان
	building operations U	عملیات ساختمانی
	building owner U	صاحب کار
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	building work U	کار ساختمانی
	commercial building U	سرای
	machine building U	ماشین سازی
	commercial building U	تیم
	industrial building U	بنای صنعتی
	commercial building U	تیمچه
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	house building U	ساختمان مسکونی
	building unit U	واحد ساختمانی
	main building U	ساختمان اصلی
	model building U	الگوسازی
	capital building U	سرمایه سازی
	office building U	ساختمان اداری
	building permit U	پروانه ساختمان
	building plant U	وسایل ساختمان
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	height of building U	بلندی ساختمان
	home building U	ساختمان مسکونی
	building system U	سیستم ساختمان
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	nest building U	لانه سازی
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	road building machine U	ماشین جاده سازی
	road building slag U	شلاکه جاده سازی
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	local building inspector U	پلیس ساختمان
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	word building test U	ازمون واژه سازی
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	To make a forcible entry into a building. U	بزور وارد ساختمانی شدن
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
	to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است