Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
single yarn
U
نخ یک لا
[این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
yarn
U
نخ
yarn
U
رشته طناب
yarn
U
رشته
yarn
U
افسانه پردازی کردن
yarn
U
الیاف داستان افسانه امیز
yarn
U
نخ با فندگی
yarn
U
نخ تابیده
woolen yarn
U
نخ پشمی
tapestry yarn
U
نخ چهارلای پشمی
spun yarn
U
نخ تابدار و ریسیده شده
ply yarn
U
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
ends yarn
U
نخ های تار
crimped yarn
U
نخ فری و مجعد
cotton yarn
U
نخ پنبه
worsted yarn
U
نخ فاستونی
worsted yarn
U
نخ پتو
worsted yarn
U
نخ پشمی
[نخ پشمی شانه شده مرتب]
yarn count
U
نمره نخ
pitch a yarn
U
قصه گفتن
yarn sorting
U
دسته بندی نخ
[بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
finish yarn
U
نوار پایان مسابقه
cotton yarn
U
نخ
crewel yarn
U
نخ قلابدوزی
yarn clip
U
گیرهنخبافندگی
yarn guide
U
هادینخبافندگی
yarn rod
U
میلهنخبافندگی
yarn feeder
U
نگهدارندهنخ
to spin a yarn
<idiom>
U
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
cord yarn
U
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
yarn dye
U
نخ پارچه بافی را رنگ کردن
spun yarn
U
نخ تابیده
angola yarn
U
نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
bulk yarn
U
نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
rope yarn sunday
U
بعد از فهر ازاد
rope yarn sunday
U
بعد از فهرروز تعطیل
yarn tension unit
U
قسمتکششنخبافندگی
cotton-wool yarn
U
نخ مخلوط از پشم و پنبه که در تار یا پود استفاده شود.
multi-ply yarn
U
نخ چند لا
single a
U
زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
single last
U
دوخت لب به لب
single up
U
یک لا کردن طنابها
single value
U
ارزش منحصر بفرد
is he still single?
U
ایا هنوز تک است
is he still single?
U
ایا هنوزعزب یا مجرد است
single
U
یک نفره
single zero
U
صفرمنفرد
single
U
انتخاب کردن
every single day
<adv.>
U
بطور روزانه
single
U
فقط یک
single
U
ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single
U
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
single
U
عزب
single
U
قایق یک نفره
single
U
ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single
U
فرد
single
U
تنها یک نفری
single
U
مسابقه یکنفره
single
U
جدا کردن برگزیدن
single
U
مجرد
single
U
تنها
every single day
<adv.>
U
بطور یومیه
every single day
<adv.>
U
روزبروز
every single day
<adv.>
U
روزانه
single
U
ازدواج نکرده
single
U
منفرد
single
U
انفرادی
single
U
تک
every single day
<adv.>
U
همه روز
single
U
واحد
every single day
<adv.>
U
هر روز
every single day
<adv.>
U
روز به روز
single tax
U
مالیات واحد
single track
U
تک راهه
single tax
U
مالیات انفرادی
single sling
U
باربردار یک بندی
single track
U
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
single stepping
U
پیمودن تک
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
single space
U
تک فاصله تو هم
single throw
U
یک لنگی
single stage
U
یک طبقهای
single step
U
تک مرحلهای
single stepping
U
دقت یگانه پیمودن یگانه
single tax
U
مالیات بر درامد انفرادی
single stepping
U
در یک مرحله انجام دادن یا شدن
single stage
U
یک طبقه
single precision
U
دقت یگانه
single precision
U
دقت واحد
single precision
U
با دقت معمولی
single pole
U
چوبدستی تکی اسکی
single pole
U
تک قطب
single pneumonia
U
اماس یک شش
single phase
U
تک فازه
single phase
U
برق یک فاز
single perforated
U
باروت یک سوراخه
single precision
U
دقت تک
single precision
U
تک دقتی
single skinned
U
یک جداره
single skinned
U
یک پوسته
single shot
U
اسلحه تک تیر
single shot
U
تک گلولهای تک تیر
single shot
U
گلوله منفرد
single shot
U
یکبارهای
single reduction
U
تقلیل سرعت تکی
single purpose
U
تک منظوره
single name paper
U
سفته دارای یک امضاء
single transposition
U
نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
with single cream
U
با کرم یا خامه کم
single flight
U
پرواز رفت
single sign-on
U
ورود یگانه به سیستم
[رایانه شناسی]
single line
U
خط تنها
single-digit
<adj.>
U
تک رقمی
single-digit
<adj.>
U
یک رقمی
single-use tableware
U
ظروف یک بار مصرف
to be single-minded
<idiom>
U
مصمم بودن
[اصطلاح]
single line
U
ردیف تکی
single line
U
ردیف مجزا
a single room
U
یک اتاق یک نفره
single-decker
U
اتوبوسیکطبقه
single unit
U
یکان منفرد
single unit
U
یکان مستقل
single user
U
تک کاربری
single valued
U
تک ارز
single valued
U
تک ارزشی
single valued
U
تک مقدار
single way switch
U
کلید یکراهه
single whip
U
قرقره قلاب تک قرقرهای
single parent
U
بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
single reed
U
نیتکی
single scull
U
پارویتکنفره
single seat
U
صندلییکنفره
single twist
U
تکدورانی
single-minded
U
بی تزویر
single cream
U
خامهپرچرب
single sex
U
مدرسهباشگاهویاارگانغیرمختلط
single line
U
خط مجزا
single minimum
U
تک کمینه
single conductor
U
سیم تک رشتهای
single barreled
U
یک لول
single file
U
صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
single file
U
یک ردیف ستون
single file
U
به ستون یک حرکت کنید
single file
U
به ستون یک
single flow
U
راه یک طرفه
single flow
U
جاده یک مسیره
single foot
U
تک روی
single foot
U
اسب تک رو
single foot
U
تکاور تک رو بودن
single footer
U
تک رو
single file
U
ستون یک
single address
U
با یک نشانی
single handed
U
تنها
single address
با یک آدرس
single handed
U
یکدستی
single haneded
U
یک تنه
single envelopment
U
احاطه یک طرفه
single entry
U
حسابداری ساده
single combat
U
اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
single combat
U
جنگ تن بتن
single core
U
کابل یک رشتهای
single core
U
هادی تک رشتهای
single conductor
U
هادی تک رشتهای
single bond
U
پیوند ساده
single bond
U
پیوند یگانه
single crystal
U
تک بلور
single blessedness
U
بی زنی یا انفراد
single base
U
تک مادهای
single density
U
با تراکم واحد
single density
U
چگالی تک
single ended
U
یکطرفه
single ended
U
یکسو
single base
U
باروت یک حبهای
single entry
U
حسابداری فردی
single haneded
U
دست تنها
single address
U
بایک نشانی
single hearted
U
امین
single minded
U
مصمم
single load
U
بار تک
single life
U
زندگی مجردی
single life
U
انفرادی
single life
U
تجرد
single line
U
مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
single-breasted
U
دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single-minded
U
بااراده
single-minded
U
مصمم
single-minded
U
امین
single minded
U
بااراده
single-handed
U
تنها
single minded
U
بی تزویر
single minded
U
امین
single-handed
U
یک دستی
single acting
U
یکطرفه
single hearted
U
یکدل
single ignition
U
احتراق تک برقی
single haneded
U
تنهایی
single interlocking
U
یک پیچه
single hearted
U
وفادار
single breasted
U
دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
god is single
U
خدا یکتایا واحد است
single lane
U
شاهراه یک طرفه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com