English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
simple motion U حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
simple harmonic motion U حرکت نوسانی ساده
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
Other Matches
simple U بسیط
simple mean U میانگین ساده
simple U ساده
simple mean U میانگین حسابی
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple U اسان
simple U نادان ساده کردن
simple U ناازموده
simple U خام
simple U ساده دل
simple U بی تکلف
fee simple U میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
simple schizophrenia U اسکیزوفرنی ساده
fee simple U حق الزحمه متعارف
fee simple U حق تملک دائم
simple circuit U مدار توان
simple shear U برش ساده
simple shear U دراین برش تنش عمودی وجودندارد
simple strain U تغییر طول نسبی ساده
simple magnet U مغناطیس ساده
simple premission U اذن محض
simple leaves U برگهایتازه
simple hearted U ساده دل
simple hearted U بی تزویر
simple majority U اکثریتنسبی
simple correlation U همبستگی ساده
simple minded U ساده لوح
simple minded U ساده دل
simple regression U رگرسیون ساده دو متغیره
simple oscillator U نوسانگر ساده
simple parry U دفاع ساده
simple structure U ساخت ساده
simple support U تکیه گاه ساده
simple truss U خرپای ساده
simple compression U فشار ساده
simple stress U تنش ساده
simple contract U قرارداد شفاهی
simple contract U عقد منعقد درسند عادی
simple distillation U تقطیر ساده
simple equation U معادله خطی
simple eye U چشم ساده
simple fraction U کسر ساده
simple-minded U ساده لوح
simple beam U تیره ساده
simple bending U خمش ساده
simple beam U تیر ساده
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
simple-hearted <adj.> U ساده دل
simple wing U طرح تهاجمی با خط نامتعادل
simple arc U لامپ قوسی ساده
simple attack U حمله ساده
simple interest U سود پول بر اساس سال 063 روزه
simple interest U سود ساده
simple average U میانگین ساده
simple cubic lattice U شبکه مکعبی ساده
tenant in fee simple U متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
simple periodic current U جریان دورهای ساده
simple axis of symmetry U محور ساده تقارن
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
There is more to it than meets the eye . It is not simple as all that. U موضوع اینقدرها هم ساده نیست
In simple (plain) English. U به انگلیسی ساده
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
simple randon sampling U نمونه گیری تصادفی ساده
The dilemma has no simple answers. U این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
simple list text chart U جدول نوشتاری با لیست ساده
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
motion U پیشنهادکردن
motion U جنبش
motion U طرح دادن
motion U تکان
motion U حرکت
motion U اشاره کردن
motion U جنب وجوش
motion U پیشنهاد
motion [politic] U پیشنهاد
equation of motion U معادله حرکت [فیزیک]
uniform motion U حرکت متشابه
to carry a motion U پیشنهادی را اجرا کردن
to make a motion U اشاره کردن
to make a motion U پیشنهاد کردن بر ان شدن
to put in motion U در جنبش دراوردن
wave motion U حرکت موجی
upward motion U حرکت رو به بالا
translational motion U حرکت انتقالی
to put in motion U بکار انداختن
to put in motion U راه انداختن
to set in motion U راه انداختن
transitional motion U حرکت انتقالی
vibrational motion U حرکت راتعاشی
vortex motion U حرکت گردابی
to decide on a motion U در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
To set in motion. U بحرکت ؟ رآوردن
to put in motion U بحرکت در اوردن
slow-motion U برپیچسرخورنده
slow motion U کند نمایی
slow motion U حرکت کند
slow motion U کند جنبی
slow motion U کند
wave motion U انتشار موج
wave motion U حرکت موج
to set in motion U بجریان انداختن به جنبش اوردن
apparent motion U حرکت فاهری
forward motion U جنبش پیشرو
harmonic motion U اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
harmonic motion U حرکت هماهنگ
helicoidal motion U حرکت پیچی یا مارپیچی
circular motion U حرکت گردشی
motion analysis U تحلیل حرکات
motion analysis U تجزیه حرکت
motion study U حرکت پژوهی
motion study U مطالعه ی حرکت
equations of motion U معادلات حرکت
drift motion U حرکت سوقی
ballistic motion U حرکت پرتابی
circular motion U حرکت مستدیر
circular motion U حرکت دایرهای
compound motion U حرکت مرکب
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
conrotatory motion U چرخش همسو
constant of motion U ثابت حرکت
motion pictures U سینما
disrotatory motion U چرخش ناهمسو
motion study U تحرک سنجی
harmonic motion U الحان مرکب
range of motion U دامنه حرکت
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
retrograde motion U حرکت رجعی
rotary motion U حرکت دایرهای
proper motion U حرکت خاص
rotational motion U حرکت چرخشی
relative motion U حرکت نسبی
sampling in motion U نمونه برداری در حال انتقال
set in motion U راه انداختن
motion picture U سینما
perpetual motion U حرکت دائم
oscillatory motion U جنبش تاب وار
oscillatory motion U نوسان
nonliner motion U حرکت غیرخطی
oscillating motion U حرکت نوسانی
to carry a motion by acclamation U درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
laws of motion of capitalism U قوانین حرکت سرمایه داری
time and motion study U بررسی زمان و حرکت
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتن
newton's laws of motion U قوانین نیوتون
perpetual motion machine U ماشین خودکار دائمی
lagrange's equations of motion U معادلات حرکت لاگرانژ
perpetual motion machine U ماشین با حرکت دائم
horizontal motion lock U دستهتنظیمافقی
slow motion picture U تصویر با حرکت اهسته
newton's laws of motion U قوانین حرکت نیوتون
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
transmission of the rotary motion to the rotor U ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
main motion [at a party conference etc.] U دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
steady state wave motion U حرکت موجی پایا
To get things moving. To set the wheels in motion. U کارها راراه انداختن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. U کارها را بجریان انداختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com